من دارم وارد ستاد انتخاباتی می شم درحالی که مرگ خوارها با شیشه نوشابه ایستادن!
من: خبریه؟ ا مودی به به چطوری؟ چی شده جریان چیه؟
مودی: زیرآب زنی فاجه!
من: هووم بد فکری نیست تو می خوایی رای بدی؟
مودی: نه بابا من کاندی..... ( افراد شیشه ای نگاه های بدی می کنن! : من نمی تونم بگم خطر جانی داره
من: تقصیر این فیتال ضد ارزشه ببین چه حرف ها بدی می زنه فردا مرلین یاد می گیره به جینی میگه!
پیست پیست...
مودی: از کجا بود!
من: از بیرون میاد بیا یه سر بریم ( رو به گروه نوشابه ای: ا ما بریم دستشویی بیاییم :-D )
مودی: بیا از پشت این کوچس! یا ریش مرلین! این فاجه!
من: ای وای من برم
فاج: نه نرو دارک باهات کاری ندارم از وقتی اون بچه رو دیدم تحت تاثیر قرار گرفتم!
مودی: من رفتم آقا دنبال دردسر نیستم با ولدمورت درافتادن خوب نیست!
فاج: برو ای نامرد من طرفداران خودم رو دارم! دارک بیا با من متحد شو با هم و قبیله بونگا بونگای من پیروز می شیم اینا می خوان کتاب رو عوض کنن! این خیانته!
من: سیس! ( نیروهای ارزشی کینگزلی دارن رد می شن: فاج- آرور- دامبلدور دیگر اثر ندارد تا انقلاب ولدومورت نهضت ادامه دارد!)
ببین فاج الان هم اوضات خرابه تازه تو سایت هم نمی یایی! دیگه تقصیر خودته به من چه!
فاج: ببین اگه من رو از وزارت بندازرین دیگه سوژه ندارین بذارینش سر کار!
من: یه جورایی راس می گی( دارم شیشه نوشابه ها رو نگا می کنم) ولی خوب آخه تصمیم گیریش سخته فعلا بی طرف وای می ایستم :-D