هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   8 کاربر مهمان





Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ جمعه ۲۳ دی ۱۳۸۴

lord_bat


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۶ شنبه ۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۰۶ پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
نام:lord bat
سن:14
گروه:اسلايترين
علايق :جنگ در كنار لرد والدمورت در برابر خوبي ها
چوب دستي:موي سر والدمورت،32 سانت،به جاي چوب از استخان اژدها استفاده شده



---------------------------------------------------------------------------
اعتراض:من خيلي وقت هست كه عضوم حدود 300 تا پيام داشتم يه مغازه تو دياگون داشتم ولي همشون نابود شده
حالا من از هركسي كه ميتونه ميخام كمكم كنه!!!!!!!!!!!



شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۴

a dragon


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۰ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۳ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۵
از توي آسمونا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین

نام كامل : اژدها ها هم براي خودشون اسم دارن . مامان من اسمم رو راديان گذاشت چون به سرعت ميتونستم به دور خودم پرواز كنم

سن: خوب يادم نيست ولي تا اونجايي كه يادمه بابام مي گفت وقتي كه به دنيا اومدم مي شد از دور نورايي رو از ساختمون در حال ساخت هاگوارتز ديد

تاريخ تولد : يادم نيست اما انگار تو يه شب بارووني به دنيا اومدم

جنس : مرد

تحصیلات : نمي تونم به زبان شما انسان ها معادلي براش پيدا كنم ولي بعد از اون ماجرا تحصيلاتم رو اون قدر ادامه دادم كه حالا ديگه هركسي نمي تونه باهام مقابله كنه

رنگ چشم : دو تا چشم بزرگ زرد رنگ كه خطهاي متحدالمركزي توش معلومه يه بيضي سياه هم داخلش

گروه : گريفيندور البته اگه قسمت قسمت معرفي رو بخونيد ميفهميد چرا

رنگ مو : مو كه ندارم اما روي سرم از نوعي پوشش سخت استخواني پوشيده شده و روي بدنم هم از تكه هاي كوچكي از همون نوع كه مثل پولك ماهي كنارهم قرار دارن

نام مستعار : the lord of the black DraGonS يا ارباب اژدها هاي سياه

كوييديچ : متاسفانه نمي تونم بازي كنم چون اگه دربازه بان باشم كه كسي نميتونه گل بزنه بازي بد ميشه آخه چندين و چند تا دربازه پشت سرم جا ميشه اگه گل زن باشم بازم نميشه چون توپ براي من مثل پشه س براي شما و تازه براتون خطر هم داره جستجو گر هم نميتونم باشم چون كافيه يه بال بزنم تا گوي طلايي سوت بشه خودمون هم براي اژدها ها زمين بازي نداريم چون امكانات نيست اما در كل كوييديچ رو دوس دارم

چوب جادو : من كه نيازي بهش ندارم چون ما اژدها ها همه ي كار هارو با نگاهمون انجام ميديم به همين دليل ترسيدن و از جامعه ي جادو گران تردمون كردن

دسته جارو : خوب معلومه كه كسي كه بال داره نيازي به اون نداره

علاقه ها : شايد بشه گفت كم تر اژدهايي مثل من بد نيست شايد هم دليل ارباب شدنم هم همين باشه من علاقه دارم به كسايي كه مشكلي دارن كمك كنم

توانمنديها : بسيار قدرتمندم به سرعت پرواز ميگنم و كسي ياراي مقاومت در برابر من رو نداره و دم آتشين من با زبانه هاي آتشي كه گاهي تا 50 متر خودش رو خاكستر ميكنه

قيافه ي كلي: بسيار بزرگ داراي دو دست و دو پا و دو بال قدرت مند و دو چشم و يك دم و نفس آتشين با پوستي مثل پولك و دوشاخ و دندان هايي بسيار بزرگ و تيز در كل بسيار وحشتناك و مهيب علي رقم باطنم هه هه هه هه

اخلاق : تنها اژدهاي مهربان علي رقم ظاهرم به خودم لقب ناجي دادم

هر چيز ديگر: كاشكي به هوش سرشار ما پي ميبردن و مارو از جامعه ي جادو گران ترد نمي كردن


معرفي :
شما حتما ميدونيد كه ما اژدها ها به كندي پير ميشيم مثلا من به اندازه ي هاگوارتز سن دارم و تا زه به سن جووني رسيدم به سن شما ميشه حدود 25 تا 30 سال اما به سن ما خيلي ميشه به همين دليله كه يه اژدها ميتونه در طول عمر دراز خودش خيلي كارا بكنه به خيلي جاها سر بزنه و به خيلي جا ها برسه و در كل كسي بشه و يا برعكس
كه دومي بيشتر از اوليه
از وجود ماها خيلي هاي شما خبر ندارن وقت كسايي كه به قول خودتون خيلي تو جادو گري خبره اند ميدونن كه ما هستيم اما به زبون نميارن و از اونايي كه ميدونن فقط رئيسا و بزرگاتون ميتونن با ما در ارتباط باشن و باز از همون بزرگا فقط قوي تريناشون ميتونن روي ما البته ضعيف هاي ما تاثير بزارن كه اونا دو نفر بيشتر نيستن كه مي شناسيدشون
انگار همين يه روز پيش بود كه اون اتفاق افتاد
اين داستان رو خيلي ها نميدونن و خيلي ها هم كه اون رو مي شنون تکذیب مي كنن و بعضي ها هم به اون ميخندن
و اون داستان اينه :
وقتي كه ولدمورت پدر و مادر هري رو كشت اونا ادامه ي راه مرگ رو انتخاب كردن و روحشون به اون دنيا انتقال پيدا كرد اما شما اولي كسايي هستيد كه من دارم اين رو براشون تعريف مينم
ولدمورت براي عذاب دادن پدر و مادر هري توي راه قسمت كوچكي از روح پدر هري رو از كل روح اون جدا كرد و در روح من دميد
اون موقع من يه اژدهاي ضعيف از نظر قدرت جادويي بودم و همينطور خيلي شرور .و اين كار ولدمورت باعث شد كه هميشه روح پدر هري ناقص باشه و نا آرام و در ناراحتي و عذاب بسر ببره و مادر هري هم از اين موضوع در عذاب بود
منمريد ولدمورت بودم و اين پدر هري رو بيشتر عذاب مي داد و من هميشه دستورات ولدمورت رو انجام ميدادم و روح بيشتر عذاب مي كشيد تا اينكه روزي ولدمورت من رو دعوت كرد تا اون رو از نزديك ببينم براي موضوع مهمي
وقتي كه چشم من به اون افتاد قسمت جدا شده ي روح پدر هري كه در وجود من بود به قليان افتاد . به روح من فشار مي آورد و ميخاست از بدن من جداشه و ولدمورت رو با دستاي خودش خفه كنه اما نميتونست
در اون لحظه روح سركش من هم نميتونست جلوي اون رو بگيره تااينكه بالا خره وح پدر هري كا خودش رو كرد اون قسمت از روح پدر هري كه در وجود من بود تونسته بود به روح سركش من چيره بشه بله اون وجود من رو تسخير كرد .
ولدمورت باز هم اشتباه كرده بود اون با دستاي خودش به پدر هري دوباره زندگي بخشيده بود اما در تني تازه كه ميتونست خيلي قوي تر از اون تن مرده باشه
اون روز پدر هري به ولدمورت حمله نكرد چونكه من جز اژدها هاي ضعيف بودم و حتما ولدمورت من رو ميكشت
پدر هري فكري به سرش زده بود از پيش ولدمورت رفت و شروع به تحصيل كرد و هر روز قوي و قوي تر ميشديم توي همين چيزا بود كه من هم روحي خوب پيدا كردم و روح من با روح پدر هري دوتايي قوي تر ميشديم
اما ولدمورت كه نميخواست كه من كه حامل روح پدر هري هستم قوي باشم ولي من و پدر هري از غفلت هاي اون حد اكثر استفاده رو كرديم و وقتي كه ولدمورت به خودش اومد ديد بادشمن سرسختي طرفه
اين همون ماجراييه كه براي من اتفاق افتاده بود حالا من باروحي كه از روح پدر هري و يك اژدهاي قدرتمند درست شده توي آسمونا پرواز ميكنم و كسي ياراي مقاومت در برابر من رو نداره حالا من يه اژدهاي قوي شجاع بي باك و خوبم و علاقه دارم به ديگرام كمك كنم مخصوصا به پسرم هري
اين چيزيه كه توي اين دنيا كم پيدا ميشه

ناظرا بي جواب نمونه
مرسي


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۲۴ ۲:۳۹:۵۵

يه نفر بايد بدونه كه بالاخره چي ميشه


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۴

واگاواگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 274
آفلاین
نام: برادر حمید قزوینی بسیجیانی دربست!
نام خانوادگی: ندارم.
جنسیت: شیشه،کریستال،هر چی بخوای!..
گروه: راونکلاو
معرفی شخصیت:....یگانه طلبه ی حاج دارک لرد که بعد از تحصیلات در حوزه ی عملیه ی قزوین یک نامه از گراپ ابن گوریل مبنی بر شرکت در کلاس های هاگوارتز دریافت نمود....داشت نامه را میخواند که متوجه یک لکه آب دهان مشکوک روی برگه شد و پی برد که گراپ ابن معلوم الحال از این دعوت در پی دستیابی به منافع شخصی می بوده و بر برادر حمید نظر داشته!..
وی پس از کمی تامل بر مشکل موجود بر آن شد تا به این نیرنگ گراپ تن در دهد و به هاگوارتز بشد!
وی پس از کمی سفر خیلی طولانی به مکان رسید و با گراپ وارد گفتگو بشد و پس از کسب توافقات دوطرفه و رضایت گراپ لعنت ال... به سوی هاگوارتز بشد....به محض ورود به دفتر مک گونگال برفت و پارتیش را با او کلفت نمود!....وی او را دوست بداشت و او را به هاگوارتز راه بداد!....
مک گونگال ماشاال.. علیه! کلاه گروه بندی را بر سر وی نمود .کلاه رعشه ای نمود و کمی سوزید. سریعا نام مقدس راونکلاو را بر وی نهاد و بدینگونه بود که برادر حمید بر جمع جادوگران نازل گشت و در ادامه ی نزول سی ساله ی وی فردوسی بیتی را برای وی نهاند بر این قرار« بسی درد بردم در این سال سی....عجم آخ گفتند پس از وارسی!» و او از شعر خوشش بیامد و برای مفتخر نمودن ابوالقاسم عمامه و عبای وی را از تنش بکند و بر هیکل خود نمود...این گونه بشد که وی صاحب جمالی نورانی گشت و عبای سپید وی نور چشم هر خواهری گشت!...
در دوران سه ماهه ی حضور وی در جمع جادوگران به محبوبیتی نرسید و بدان شد که مودی را دزدیده و او را بر چاه افکند و سپس او را نجات بداد و بر زلیخا بفروخت و زلخیا پس از دیدن روی مودی حالش بد بشد و او را به زندان نمود... و اینجا بود که برادر حمید با چهره ی مودی باز بر جادوگران بشد و جماعت را نمود تا محبوبش بنمایند ولی کسی او را کشف ننمود و وی باز بر آن شد تا بر چهره ی سابقش بگردد بر آن امید که وی را با لطفشان نموده و بپذیرند.!...


تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۴

به تو هیییییییییچ ربطی نداره!


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۳ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۲۲ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
از اتاقم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
مثلا چی باید یاد بگیرم جیگر؟؟؟؟؟



شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۴

اوبيوان كنوبي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۵ چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ جمعه ۱۰ آذر ۱۳۸۵
از معبد جداي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 13
آفلاین

نام:اوبيوان
نام خانوادگي:كنوبي
جنسيت:مرد
تحصيلات:دفاع در برابر جادوي سياه و معجون سازي و jedi master
گروه:گريفندور
شغل:براي خودم كار مي كنم
توانايي ها:ذهن جويي و جانور نما(ققنوس)
چوب دستي:پر ققنوس و چوب درخت سرخس(15اينچ)
جارو:آذرخش
ظاهر كلي:خوش تيپ و قد بلند
معرفي:من تنها جدايي هستم كه جادوگري را هم بلدم من براي خودم كار مي كنم و با جادو گران فاسد مي جنگم و از نوادگان گريفندور هم هستم


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۲۴ ۲:۴۰:۲۴


شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۴

هاگر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۲ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۰۶ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین

اي بابا كريچر نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

به هيچ كي اينقدر گير نميدي.شانس اوردي كه هنوز هاگريد نشدم وگرنه گوشاتو ميخوردم
الان مثلا چي بنويسم؟جدي؟مگه قبليه جدي نبود؟از اون جدي تر بلد نيستم.ولي حالا چون چاره اي ندارم مينويسم

به نام خداوند بخشنده مهربان
اوست كه هستي ميبخشد و برميگرداند.
جدي بودن از اولش ميباره نه؟

صداي هق هق هگريد از درون كلبه اش به گوش ميرسد.
درون كلبه:
هگريد دستان بزرگش را جلوي صورت خود گزاشته و هاي هاي دارد اشك ميريزد
هگريد:چرا؟اخه چرا بايد ميزدي پسرك زغال فروش رو ميكشتي؟ ولي نميخواستم.تقصير من نيست.من بچه طلاقم.براي همين كنترل فكري ندارم.اي پدر اين طلاق بسوزه

اي خدا.چي بنويسم؟

اتاق بسيار گرفته است.جسد پسر جواني در كنار كلبه ديده ميشود.البته جسد بي سر.

هگريد ناگهان رو ميكنه به جسد و ميگه:اخه چرا من تورو كشتم؟
جسد بي سر تكان ميخوره و بلند ميشه.از گردن بريده شده اش خون فواره ميزنه.صداي بسيار مبهمي گويي از اعماقش ميامد و با خون قاتي شده بود جواب داد:بخاطر يك مقدار زغال.زغالي كه اگر ازم ميخواستي مجاني بهت ميدادم
و بعد مثل قبل بي جان ميافته روي زمين

هگردي زا دشت ترس و هيجان و از اين قبيل حس ها چوب دستيش رو در مياره و به سمت خودش ميگيره:اوداكداورا

و هگردي خاموش شد.اين پيكر عظيم براي گرم شدنش نابود شد.

نكته اجتماعي سياسي:چرا جامعه نبايد به فكر افراد محروم باشه كه حتي زغال براي گرم كردن خودشون ندارن؟و بايد آدم بكشن تا زغال گير بيارن.

من اگر جاي هگريد بود با خون بچهه خودمو گرم ميكردم .اضافه خونشم ميخوردم يه ليوان آبم روش

كريچر.كريچر.به نظر من اصلا هم هاگريد حساس نيست هيچ.بسيار هم خفنه.اينم نمونش.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۲۳ ۱۴:۱۲:۱۶


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۷:۳۲ پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۴

علیرضا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
نام : مایکل
نام خانوادگی:کورنر
گروه :ریونکلا
سن:14
شجصیت:پسر نسبتاَ قد بلند با پوست سبزه ،چشم ابرو مشکی،تازگی ها (یعنی از سال پیش) با جینی قهر کردم و رفتم با چو طرح دوستی ریختم که اتفاقاَ جواب داد و ...همین دیگه!
کوییدیچ: مهاجم
سال: سال چهارم
علا قه مندی ها:شطرنج جادویی/تیله سنگی/کوییدیچ/چو(از جینی هم متنفرم)
نوانمندی ها:خوب بیشتر تو دفاع در برابر جادوی سیاه توانایی دارم


می گویند شیشه ها احساس ندارند
ولی وقتی روی شیشه ی بخار گرفته ای نوشتم دوستت دارم
آرام آرام گریست.....!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۴

دستیار یک شبح


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۳ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۰ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۸
از کوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
سلام
من جاسمین ابرفورت هستم اگه لطف کنید منو تو گروه گریفندور بذارید
ممنون می شم


با ارزوی خوشحالی برای همه جادوگرها


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۴

مينا لوپين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۴ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۵
از شيون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
نام:كيت لوپين
سن:20
تاريخ تولد:1364
جنس:زن
تحصيلات:در تمامي زمينه ها تحصيلات دارم
رنگ چشم:قهوه اي
گروه:گريفيندور
مو:زيبا
ظاهر كلي:

نام مستعار:ندارم
كوييديچ:خوبه
علاقه ها:علاقه به تدريس دفاع در برابر جادوي سياه و كامل نشدن ماه آخه داداشم

خواهر ريموس
*****************
آقا اين دفعه ديگه مجوز بديد :


I


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۴

پرستو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۰ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
از هر جا لرد سياه بگه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
من خودمو دوباره ميرايش كردم . بخونيد


من خيلي خوبم.شكي هم درش نيست.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.