کلبه هاگریددوریبن هاگرید رو نشون میده که به نقطه ای نزدیک به زمین خیره شده و مدام خم و راست میشه.بعد از کمی زوم بینندگان متوجه میشن اون داره مرتب جلوی وزیر زانو میزنه و با هر حرکتش یک گسل به تعداد گسل های هاگوارتز اضافه میشه!صدا روی تصویر میاد و بینندگان میشنون که هاگرید میگه:
جناب وزیر من واقعا ازتون به خاطر این پادرمینوی که کردین ممنونم!خیلی وقت بود میخواستم گرواپ رو به شهر غول ها ببرم ولی به خاطر قد و قوارش قبول نمی کردن اونجا زندگی کنه.طفلکی خیلی کوچوله!آخی
آسپ بعد از دادن جاروی سفارشی گرواپ که اندازه تنه درخت بود،سوار جاروی خودش شد و گفت : خوب دیگه،هاگرید گریه نکن!گفتم اگه بتونم براش اقامت شهر غول ها میگیرم.فعلا.
گرواپ و وزیر از ارتفاع صد متری هاگرید رو میدیدن که مدام بالا و پایین میپرید و برای اون ها دست تکون میداد.بعد از چند لحظه گسل های ایجاد شده شکافته شد و جزیره ی هاگوارتز به چند قسمت تقسیم شد و زیر آب فرو رفت!
نما از بالای شهر غول ها از نگاه وزیر- کمک به فضاسازی پست!-همه چیز در ابعاد ماورا!این جا خیلی خوب می تونه جلب توریست کنه،وای اون یخچال های طبیعی رو!مثل این که فریزرشونه!وای جلو رودخونه تابلو زدن آبخوری!اون یار چه کار میکنه؟با درخت مسواک میزنه؟!اون جا چیه؟گرواپ نگاه نکن!
آسپ دم جاروی گرواپ رو میگیره و بدون توجه به فریاد های"گرواپ خواست اون جا رو دید." مسیر حرکتشون رو عوض میکنه.چند کیلومتر اون ورتر،چند تا بچه غول زیرآبشار های بزرگ دوش میگیرن و مامان بابا ها توی استخر های شخصی یا در واقع دریاچه ها شنا میکنند.دره بزرگی هم دیده میشد که بوی خیلی بدی ازش بیرن می اومد.در این بین آسپ به تخیلاتش مشغوله:
با چند تا جادوگر متخصص غول ها رو بیهوش مکنیم و به یه منطقه حفاظت شده میبریم.این منطقه هم برای بازدید مردم آماده میکنیم.گرواپ منو ول کن!
- گرواپ خواست گفت رسیدیم.
شهر غول هاآسپ سرش رو بالا گرفته بود و از نظر بیننده ها آسمون رو نگاه میکرد ولی وقتی دوربین عقب رفت ، ملت متوجه 5 تا غول که به صف ایستاده بودند و یه بچه غول 8 متری شدن که برای خوش آمد گویی حلقه گلی رو گردن وزیر انداخت. پنج غول پشتی سرودی میخوندند که فقط با آهنگی در مهمانی های اشباح و یا صدای جیمز سییوس پاتر توی حمام قابل مقایسه بود. هنگام خوندن سرود وزیر سعی می کرد خودش رو از زیر چند درختچه ای که به هم گره خورده بودند(دسته گل) بیرون بیاره. بعد از تمام شدن سرود،غولی که از همه بزرگتر بود با قیافه ای بسیار زشت و کریه! به نام گلگومات!جلو اومد و گفت:اوووهاههاااهعلهاهوو!
آسپ:جانم؟!
بچه غول جلو اومد و گفت:وزیر سحر و جادو!اون گفت تو خوش آمد خیلی!او تو رو دوست داشت بی بی!
آسپ:منم...از آشنایی خوش حال شدم!راستش همون طور که گفته بودم می خوام این پسر کوچولو رو تو این شهر راه بدید.فقط لطفا زودتر چون من باید برم.
گلگومات:هلعوووهلهاعالوهاوهلهلولوهلللولعالعهاولهاولهاالهوالهاولهاهااهااهالاهلوع!
آسپ:
بچه غول گفت:وزیر سحر و جادو!او گفت پسر کوچک بعدا!فعلا شما بود اول!غول ها میخواهند با وزیر بازی کنند کوییدیچ.
وزیر با تعجب پرسید:پس این
برای چی بود؟
بچه غول:چون شما گوی زرین بود و همه غول ها جست و جوگر!
بعد از بازیآسپ در حالی که کلاه وزارتش هزاران تیکه شده بود و دندون های ردیف بالا کاملا ریخته بود،کره چشم سبزش رو دستش گرفته بود و پاورچین پاورچین برای خودش راه میرفت که بچه غول جلوش سبز شد:وزیر سحر و جادو!وزیر خیلی بازی کرد خوب!حالا خواست چی؟خواست کرد فرار؟
آسپ سعی میکرد کره رو توی کاسه چشمش جا بده گفت:نه...من می خوام برم دستشویی.کجاست؟
بچه غول آسپ رو توی مشتش گرفت و حرکت کرد.بعد از چند دقیقه به دره ای رسیدن که بوی خیلی بدی ازش بیرون می اومد.
آسپ با این که دماغش از جا کنده شده بود! بو رو حس کرد و گفت:من این جا باید کارمو بکنم؟
بچه غول کله اش رو تکون داد و گفت:بلی!وزیر یه پاش رو گذاشت این طرف دره،پای دیگه رو گذاشت اون طرف دره بعد...
آسپ:باشه!خوب...تو برو اون ور دیگه!
بچه غول آهی کشید و اون ور رفت.چند دقیه بعد صدای "آآآآآآآه!بوووف!بووووم!" در فضا پیچید.بچه غول با خودش فکر کرد.شد حیف!عجب وزیر بود توپ!
موخره!چند روز بعد خبر سقوط وزیر در دره و مرگ غم انگیزانه اش در همه جا پیچید!گزارش شده بعد از افتادن وزیر در دره ،غول 14 متری پشت سر وی در دره سقوط کرد که عامل اصلی پرس شدن وزیر بر روی زمین بود!