سوژه ی جدیدجشن رقص کریسمس
پوفش!
با به گوش رسیدن این صدا یه گلوله ی برفی از اون ور پنجره مجازی میفته این ور پنجره.
- دوباره!
رز بلند میشه. یه کش و قوس خفن میاد و میره دم در که 3-4 نفر با قیافه های خوفناک منتظرشن. بوی غذا های مخصوص کریسمس به مشام میرسه و مدرسه یه بار دیگه با درخت های کاج بزرگ تزئین شده. اما هیچکدوم از اون کسایی که زیر آواتارشون نوشته هافلپاف قصد شرکت توی جشن مدرسه رو ندارن.
- خب... ببینم... خوب صورتتونو پوشوندین؟ کسی نمیشناسه دیگه شما رو؟ اگه بشناسنتون...
اون 3 نفر خفن و خوف و ترسناک و اینا:
-امم... باشه. یه راست میرین آشپزخونه... هر چی نوشیدنی اعم از الکلی و غیر الکلی و میوه ای و قوی و ضعیف و اینا هست برمیدارین میارین!افتاد؟ فک نکنم نیاز باشه بگم مخفیانه این کارو بکنین! نیازه؟
خفن شماره 1:
-بله لطفا!
رز یه آه میکشه و ماموراشو میفرسته بیرون و به سرعت راه میفته به سمت خوابگاه تا به خودش برسه... جشن چند ساعت دیگه شروع میشه. نمیشه که ناظر آماده نباشه!
بیرون تالارکینگزلی با یه لبخند مرموزی راه میره و یه سی دی از زیر سی دی های توی دستش میاره بیرون میذاره روی دسته ی سی دی ها. بعد دوباره یکی جدید میاره میذاره روی اون یکی. دوباره یکی در میاره میذاره روی این جدیده. بعد بازم یکی میاره بالا میذاره روی این جدیدتره.
بیدل: اهم!
نویسنده: ساری!- کی فکرشو میکرد این راونی های نخاله همچین سی دی هایی داشته باشن.باشه... منو آدم حساب نکنین... همراه من نشین! منم با موسیقی خودمو تسکین میدم!
کینگزلی همین جوری میره و اشک های مرواریدیش روی پوست سیاهش می غلته و می درخشه تا همه درست بتونن درک کنن که الماس و زغال سنگ هر دو از کربنن.
کینگزلی میره. همین طور میره. بازم میره. انقدر میره تا میرسه به در تالار. قبل از اینکه در تالارو باز کنه خود در باز میشه و اون سه نفر خفن از در میان بیرون کینگزلی رزو میبینه و یهو یه لامپ پر نور اما کم مصرف که بعد از اختراع ترانزیستور به وجود اومد بالای سرش روشن میشه.
-رز... آآآآآآآآآآآآی رز! من میتونم دی جی جشن باشم؟
-
تالار راونلینی با یه لباس خیلی خیلی قشنگ، ینی خیلی قشنگ ها. نمیتونین تصور کنین چقدر قشنگ. تا جایی که تصورتون قد میده تصور کنین.
- خب تقسیم وظایف میکنیم! کی دی جی میشه؟
-من میشم... کلی سی دی آماده کردم... چی؟ سی دی هام کو؟
- من حدس میزنم بدونم کجان... بیاین بریم دنبال فیلچ! سی دی هامونو پست میگیریم!
چند ساعت بعد - تالار هافلسن بیناموسی دوباره وسط تالار خودنمایی میکنه و یه توپ کریستال بالای سن میچرخه و یه نور پردازی خفنی هم هست که توصیفش از عهده ی نویسنده خارجه. همه ملت یکی یکی با لباس های فوق العاده میان از خوابگاه بیرون. کینگزلی هم یه عینک آفتابی زده و با یه لبخند جالب کارشو با یه آهنگ تند شروع میکنه.
are you readyyyyyy?
سریع چراغا رو خاموش کنین
اگه دوست دارین بریزین و نوش کنین
حالا همه باید با هم دیگه برقصن
تا ببینی که من کی هســـمبیرون تالار- راهروی منتهی به آشپزخونه
- بدو بدو... خیلی طول کشید جشن شروع شد فک کنم. میون بر میزنیم. کی راه کوتاه تر بلده؟
همون شخص خفن شماره 1 که اول پست خیلی خنگ به نظر اومده بود میاد جبران کنه الان.
- من بلدم... یه راهروی مخفی پشت قالیچه ی بانوی لاغره.
همه با تکون سر موافقت میکنن و شروع به دویدن میکنن.
از اون ور راونی ها هم همراه با فیلچ و فانوسش دارن با سرعت هزار تا میدون.
- زود باشین زود باشین... صدای آهنگ میاد. جشنشون شروع شده.
فیلچ با فانوسش جلو میره و قالیچه رو خیلی خیلی خشن کنار میزنه. در همین لحظه که موسیقی به اوج خودش رسیده اون هافلی های نقابدار هم بالاخره از خیره شدن به بانوی لاغر دست بر میدارن و میان توی راهرو... دو گروه چند لحظه به هم خیره میشن.
- شما اینجا چیکار میکنین؟
تو که خوب میدونی پیش من میمونی
پس دستتو بدو بذار تو دستم- ما؟ اومدیم برای جشن کریسمس خوراکی ببریم.
همون شخص خفن شماره یک اینو میگه و دوباره نظارت رو نسبت به خودش تغییر میده.
شخص خفن شماره 2 بطری ها رو زیر پیرهنش قایم میکنه تا فیلچ نبینه.
و شخص خفن شماره 3 فقط دو نقطه دی میزنه.
- شما چی؟
بیا بریم وسط میخوام باهات برقصم
میخوام بیا جلو بشتم به تو نزدیک
پس اخماتو وا کن سریع دستات دورم- ما اومدیم سی دی هامونو پس بگیریم.
یهو 3 نف رخفن به سمت راه خروجی شیرجه میزنن و راونی ها هم با دستور فیلچ که " چه بهتر ! اونا ما رو میبرن یه راست به تالار" به اون ها می پیوندن!
تا که ببینی و حس کنی علاقه مو..
میخوام نشون بدم به گولاخا سیلقه مو...***
روند سوژه: تو تالار جشن رقصه با سوژه های فرعی خودش
اون سه تا هافلی باید هم زمان هم راونی ها رو بپیچونن و هم بطری ها رو قایم کنن. بقیه ش با خودتون!