مرلین که این حرف ها رو میشنوه به سرعت چوبدستش و در میاره و و وسط دو تا دستش قرار میده و مشغول ورد خوندن میشه ...
مودی رو به ایگور : این چی کار میکنه ؟
ایگور رو به سالی می چرخه و از سالی همون سوال و می پرسه ، سالی که نمی دونه چی بگه رو به مرلین میگه : مرلین جونه بچه هات بی خیال شو ... نفرینشون نکن ... مرلین ...
مرلین با علامت دست سالی رو ساکت میکند سپس میگوید : نه باب ، دارم دعا میکنم که زنده از اینجا بریم بیرون .
ملت حاضر :
ناگهان صدای " بومب " همه رو غافلگیر میکنه ... صدای انفجار دوم باعث میشه همه به خودشون بیان و از اتاق کنفرانس با عجله خارج بشن ... وقتی داشتن از اتاق خارج میشدن همون صدا توی بلند گو گفت : بیا ببرمت یک طرف یک طوریکه ... ببخشید موبایلم زنگ زد ... اگر تسلیم نشید اینجا با خاک یکی میشه .
مرلین رو به بقیه : به سرعت خارج میشیم ... ما باید به این جوجه مشنگ ها ثابت کنیم که کی سر تره ... پس میریم بیرون .
استر از خشم قرمز میشه و شروع میکنه به فریاد زدن : هو ها ها ها ... هویا گابانا ... مالا تاکه تیکه ...
مرلین رو به مودی : این چی گفت ؟
مودی دستی به سرش میکشد سپس می گوید : این داشت به لهجه محلی میگفت بریم اینا رو بکشیم .
چند دقیقه بعد - محوطه فرودگاه
جادوگرها دستهایشان را روی سرشان گذاشتند و به سمت ارتشی ها میرن ... نور چرخ بالها به روی آنها انداخته شده .
همان شخص در بلند گو فریاد میزنه : من براتون تخفیف میگیرم .. حالا آروم بیاید جلو ... حرکت اضافه نکنید .
مرلین خیلی آهسته طوری که بقیه بفهمند می گوید : به محض گفتن شماره سه حمله میکنیم .
- سه ....
مرلین رو به ملت : پس چرا کاری نمیکنید ... مودی رو به مرلین : باب معمولا میگن : یک ، دو ، سه ...
همه شروع میکنن به دویدن به سمت ارتشی ها ... سرباز ها که فکر می کنن اینا به کل عقلشون از دست دادن شروع میکنن به ارسال نور های سرخ رنگ ....
مرلین و بقیه به سرعت از غیب چندتا جارو ظاهر میکنن و سوار بر جارو ها به هوا بلند میشن .... مرلین اولین هلی کوپتر و میزنه .. دومیش و میزنه ... سومی مرلین و میزنه ... مرلین سقوط آزاد میره به سمت زمین .
استر به سرعت چوبدستیش و به سمت گلویش میگیرد : برادر مرلین سقوط کرد ... سپس چوبدستی اش و به سمت نیروی کاماندوی مشنگی میگیره و چند آودا به سمتشون میفرسته . که نهایتا چندین فروند مشنگ به خاکستر تبدیل میشن .
ایگور که می بینه اینا اینطوری میکنن تحت تاثیر فضا چوبدستیش و به کمرش می بنده و به سرعت به سمت یک تانک میره : یا مرلین بزرگ ....
بیسیم چی ارتش مشنگ ها : از لاشخور سیاه به جوراب سفید ... نیروی هوایی اینا خیلی قویه ... نیروی کمکی بفرستید .سه تا تانک منحدم شده ... چهارتا هوا پیما و سه تا بالگرد نابود شده .... نیروی کمکی بفرستید ...
مودی به حرکت رزمی بی سیم چی رو به درگاه حضرت عجل میفرسته سپس رو به مرلین که هنوز روی زمین ولوئه میگه : مرلین اینا الان نیروی کمکی میفرسون یک کاری کن ....
------------------------------
اگر بد شد ببخشید ... به سرعت نوشتم .
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۹ ۲۰:۲۶:۲۸
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۹ ۲۳:۳۳:۲۰
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۳۰ ۱۴:۵۱:۴۸