هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۴

گمنام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۵ دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از جنگل ممنوع
گروه:
کاربران عضو
پیام: 427
آفلاین
پیوستن گروهی از سفیدها به سیاه ها


در پی جنگی که در بین سفید و سیاه ها در گرفته گروه از سفیدها به لشکر سفیدی خیانت کردن و به سیاهی پیوستن!

اینجا دو نفر از اونا رو معرفی می کنیم!

اینیگو ایمانگو معروف به اینی!
شاهد های عینی:من خودم اون رو تو کلاس رقص دیدم که چه جوری به اسمشو نبر خدمت می کرد اون یه خیانت کاره!
====
اینی پیش لرد گفته که می خواد سیاه بشه اونم گفت باید اول یکی رو بکشه تا بشه بهش اطمینان کرد اونم این کارو کرد اون یه جاسوس و خیانتکاره!!!!
و..........

سام وایز که همه سام صداش می کنن!!

اون از لرد تقاضا کرد که می خواد به سیاهی به پیونده و گمانم لرد اونو بذیرفت!

و در ضمن در گروه ضربت این که خیانت کار هست رو ثابت کرد!!!

شاهد عینی شون پن: بله من وقتی فهمیدم خیانتکاره شکه شدم!خدای من!


رخنه ای نیست در این تاریکی
در و دیوار به هم پیوسته
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی ست ز بندی بسته.



1.618


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۴

پروفسور اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
از کارخانه ی روغن سازی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 191
آفلاین
رعب و وحشت میان جادوگراندیروز بعد از ظهر وقتی ملت در کلاس رقص بودند فاجعه ی عظیمی رخ داد!

خبرنگار پیام امروز در گزارش اعلام کرد:
در حالی که عده ای از مردمان هافلپاف و راونکلا و گریفیندور در حال رقص بودند قتل هایی به وجود آمد

که به رعب و وحشت برای سفیدها تبدیل شد!

و ما گزارشی از مردمانی که اونجا بودن تهیه کردیم:
-شما اونجا بودید!؟!؟!؟
---آقا ما داشتیم با عیال میرقصیدیم که یهو .....
-یهو چی؟؟!
---یک نفر جیغ زد!
-چی شد بعد؟!؟
---دیدم یهو پنج تا جنازه رو وسط سالن رقص افتاده!
---بعد کاراگاه ها اومدن !
---بعد کاراگاهها تشخیص دادن که علامتی رو شکم جنازه ها گذاشتن!
علامتش نامهوم بود ولی جنازه ها رو برای کالبد شکافی بردن!

بعد از نتیجه ی کالبد شکافی دوباره گذارشی در این باب تهیه میکنیم!


برای عضویت در تیم روغن سازی قزوین کافیست فتو کپ


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۹:۳۴ چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۴

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
ظهور اسمشو نبر در اماکن عمومی، رعب و وحشت در میان مردم


طبق اخباری که خبرنگاران جوان ما در این مورد بدست آورده اند دیروز اسمشونبر در یکی از گروهکهای مدرسه ای به نام H co که بسیاری میگویند معنی آن کمپانی هافلپاف است ظاهر شده است. 5 نفر شهادت داده اند که او و یکی از مرگخوارانش را عینا مشاهده کرده اند.
پاتریشیا وینتربون میگوید:
دیروز وقتی داشتم از محل اختفامون بیرون می اومدم یهو چشمم افتاد... ب... ب.. به یه مرد قد بلند... و.. .. و.و... و سیاه پوش با چشمان قرمز جلوم ظاهر شد... همون وقت زاخاریاس و سرژ داشتن تابلو رو نصب میکردن... بعدش.. رفت داخل مکان اختفا و بعدش یه نور دیدم و هیچی نفهمیدم..
گزارشگران ما سراغ شاهد دیگر رفتند. سرژ تانکیان میگوید:
خلاصه ما داشتیم راهنمایی میکردیم این زاخی رو که تابلو رو ببر اون ور... نه این ور... که یه دفعه فکر کنم آواداکدورا خورد تو فرق سرم! افتادم زمین!
این درحالی بود که زاخاریاس میگفت: بابا اون چکش بود که خورد تو سرت!
گزارشگران ما به سراغ زاخاریاس رفتند. او نیز درحالیکه سر وضع خود را مرتب میکرد گفت:
دیروز داشتم این تابلوی خوشگل H co که الهی فدات شم! رو نصب میکرد... راستی میشه تو روزنامتون تبلیغ کنیم؟هان... هیچی... داشتم نصب میکردم که یهو پاتریشیا رو دیدم که اندرکف مونده.. گفتم چی شده؟ برگشتم دیدم... وای عجب اباهتی! برق منو گرفت.. بدون توجه به ما وارد شد و بعدش هم یک مرگخوار که نشناختمش اومد و بعدش یه نور و بعد دیگه نفهمیدم..
هدیه پاتر میگوید:
منم وقتی رسیدم که اون مرگخوار داشت از توی مقرمون میومد بیرون.. خیلی به قیافش مشکوکم.. فکر کنم یه جا دیده باشمش...
گویا شاهد پنجمی وجود نداشت


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
زاخاریاس اسمیت=قاتل فرداها!!!!!!!اسمیت خشم خود را یکجا فرو ریخت!
من از هالف شکایت میکنم!
ساعاتی پیش خبرنگاران زیادی دور زاخاریاس اسمیت رو گرفته بودند.خبرنگار ما هم گزارشی رو در این باب تهیه کرده که خواندنش خالی از لطف نیست:
==========================
گ:آقای اسمیت چرا اعضای گروه اچ سی او برخلاف پیمانی که با استیو هالف بسته بودین به او رای ندادن؟؟
اسمیت:خب باید بگم که در متن پیمان من با استیو ذکر نشده بود که ما به استیو هالف رای خواهیم داد.بلکه گفته شده بود که ما از او حمایت میکنیم.باید بگم که در گروه ما همه چیز آزاده و هیچ وقت کسی مجبور به کاری نخواهد شد.

گ:میتونم بپرسم رابطه حال حاضر شما با استیو هالف چه طوریه؟؟
اسمیت:خب الان من هیچ رابطه ای با ایشون ندارم.بلکه دشمن هم هستیم.ما هیچ رابطه ای با ولدمورت(مرلین) و طرفدارانش نداریم.بلکه با اونها دشمن هم هستیم.

گ:فکر نمیکنید اگر همین شکلی پیش بره گروه شما تک و تنها میمونه و ممکنه که از بین بره؟؟
اسمیت:من هیچ وقت یه همچین فکر رو نمیکنم.شما که پشت پرده رو نمیبینید.میبینید؟؟

گ:نظرتون درباره این گفته ی استیو هالف چیه؟؟....اون گفته که به شما باج داده...
اسمیت:آقا من از ایشون شکایت میکنم.من و باج گیری؟؟ایشون چه طور جرات میکنه با من این طور حرف بزنه.من فقط گیرش بیارم .ایشون غلط میکنه همچین حرفی میزنه.من ازش شکایت دارم آقا.من هیچ احتیاجی به باج ایشون ندارم.اگر منظورش رییس روزنامه بلک نیوز شدنه.فکر کرده این کار اونقدر برای من مهمه که هر کاری براش یکنم.
گ:میشه بیشتر توضیح بدین.این روزنامه بلک نیوز جریانش چیه؟؟
اسمیت:هیچی خانم.ایشون اومد به من گفت با هم پیمان ببندیم.بستیم تموم شد رفت.بعدش اومد گفت من تورو سردبیر روزنامه بلک نیوز میکنم.گفتم خب باشه سردبیرم میشم.حالا اومده میگه من بهش باج دادم.میبینی عجب آدمایی پیدا میشن؟؟بیچاره!!!!!!!!. من هزارتا پست و مقام دارم.دیگه این چیه که من به خاطرش با شما پیمان ببندم؟؟
گ:ممنونم آقای اسمیت....اگر حرف دیگه ای دارین بگین...
اسمیت:در آخر باید بگم که یک بار دیگه ایشون در محافل عمومی این جوری با من حرف بزنند من ایشون رو با دستای خودم میشکم
گ:بله؟؟
اسمیت:همینی که گفتم.
گ:ممنون



Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۹:۳۴ دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۴

استيو هالف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۷ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 131
آفلاین
بعد از سخنانی که زاخاریاس اسمیت و سرژ بیان کردند استیو هالف نامزد ناکام در پیام امروز حاضر و افشاگری هایی کرد
متن زیر حاصل مصاحبه ربع ساعته ما با اوست
خ: جناب استیو برخلاف انتظار شما اعضای اچ سی او به شما رای ندادند .
اس: مهم نیست اصلا مهم نیست انتخابات پایان یافته و بهم رلین تبریک میگویم
خ: جناب زاخاریاس گفته اند که شما همچنان از اچ سی او پشتیبانی میکنید در حالی که آن ها مخالف لرد هستند
اس: هر که با لرد مخالفت کرد تو دهنش میزنم حالا اچ سی او باشه یا ای بی اس یا هر کوفت دیگه ای
خ:پس در حال حاضر شما عضو اچ سی او نیستید ؟
اس: آقا تموم شد رفت معلومه که نیستم اصلا پیمانی که بر اساس باج بسته شده باشه پیما نیست
خ: باج از چه سخن میگویید؟
اس: فکر میکنید کم به این زاخاریاس باج دادم اون وقت اینجوری شد
خ:پس شایعات را که در ارتش نیستید رد میکنید
اس: نه ولی در اچ سی او هم نیستم
خ: با عذر خواهی اما میتونم بپرسم پس کدوم گوری هستید
اس: آقا احترام خودتو نگهدار یه هو دیدی قاطی کردما
خ:باشه ام شما میتوانید بگویید که چرا با مرلین سابق همکاری نمیکنید
اس: کی گفته همکاری نمیکنم شما توجه کنید افراد سابق ارتش که به صورت فعال هستند 10 تا هم نیستند حالا من هم اگه مرلین بخواد عضو میشوم
خ: پس آن مدالی را که مرلین تقدیم نمودید و به اوگفتید ما رو بیخیال چی؟
اس: بله من اون مدالو دادم اما بهش گفتم فعلا مارو بیخیال



پيام امروز
پیام زده شده در: ۰:۰۲ دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
مرلین مرد!
چیزی جز گفتن اینکه مرلین مرد وجود ندارد.....ما نیز مثل شما زبانمان بند آمده....بله مرلین ما مرد....
=============================
ولدمورت جدید سایت مرلین است!!!
انتخابات به پایان رسید و ولدمورت جدید سایت انتخاب شد....مرلین با رای اکثریت آرا به عنوان ولدمورت جدید انتخاب شد...در همین راستا گزارش زیر را بخوانید..
**************************
به گزارش خبرگذاری سیستم آو اداون خبرها حاکی از آن است که ولدمورت جدید با سخنانی کوبنده توانست تمام جبهه راستی ها را میخکوب کند...
ولدمورت(مرلین) اذعان داشت که:من اگر بمیرم با کسی پیمان نمیبندم..
در طرفی دیگر(که معلوم نیست کدام طرف است) همان طور که میدانید استیو هالف که در این دوره ناکام ماند متذکر شد:من خواهان هیچگونه پیمانی نیستم....من فقط با hco پیمان بستم و بس....من فقط به مرلین تبریک گفتم همین..

گزارشگر ما در این راستا با سرژ تانکیان و زاخاریاس اسمیت که معلوم نیست این وسط چی کار هستن نیز مصاحبه ای رو انجام دادن که سمع و نظر شما میرسانیم:
==========================
خبرنگار:سلام جناب اسمیت....سلام آقای تانکیان....میخواستیم در مورد انتخابات ولدمورت جدید نظرتونو بگین..
اسمیت:خب همون طور که میدونید یا شاید هم ندونید ما یعنی گروه هافلپاف اصلا قرار نبود با کسی پیمان ببندیم....بلکه زیر مجموعه ای از گروه هافلپاف یعنی گروه hco بود که با جناب استیو پیمان بست....در این بین بقیه اعضای هافلپاف هیچگونه تعهدی برای رای دادن به استیو هالف نداشته اند و نخواهند داشت..
خبرنگار:خب پس نظر شما در مورد رای سرژ تانکیان به مرلین چیه؟؟
اسمیت:کی به شما گفته سرژ به مرلین رای داده؟؟
تانکیان:آره آقا جان من به مرلین رای دادم...من از اولشم با این پیمانی که با استیو بستیم مخالف بودم..
اسمیت:در هر حال داشتم نظرمو میگفتم..ما یعنی گروه hco....به جناب مرلین به خاطر برنده شدنشون در این انتخابات تبریک میگیم و با صدایی بلند تر از فریاد سرژ(به قول سرژ)....میگوییم...
ما به هیچ وجه حاضر به صلحح و پیمان بستن با ولدمورت کثیف نداریم!
===========================
خبرها حاکی از آن است بعد از ذکر این جملات توسط زاخاریاس اسمیت تمام محافل عمومی این بحث رو به راه انداختن که...
آیا شاهد جنگ عظیمی بین گروه hco و مطابق اون گروه هافلپاف با طرفداران لرد تاریکی و مطابق آن گروه اسلایترین خواهیم بود؟؟؟
ما نیز مانند شما منتظر واکنشهای جدید از دو طرف خواهیم بود...منتظر باشید


ویرایش شده توسط زاخاریاس در تاریخ ۱۳۸۴/۵/۲۴ ۱:۴۲:۳۴


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
پيام امروز تصويري

نتايج راي گيري تا الان!!!

استيو هالف(نامزد پر ادعا):10 راي
مودي(نامزد ناپيدا):3 راي
بلاتريكس لسترانج(نامزد جاه طلب):10 راي
مرلين(نامزد مشكوك):18 راي
سرژ تانيكان(نامزد پاتريشيا): -2 راي

خبر گزاري سيستم آو ا دون هر چه تلاش كرد متوجه شند كه الان راي گيري تمام هست يا نه

تا آنجاي كه به ما خبر رسيده هست ناظران راي گيري و اشخاص مهم مكررا اعلام ميكنند كه در اين محل رفت و آمد نكنيد(پست نزنيد) ولي همچنان در آن مكان رفت امد ميكردن تا اينكه يكي از ناظران دستور طناب كشي داد

در اين بين بيشترين تبليغاتي كه شده بود از جانب استيو هالف بوده هست
او حتي دل خود را به دريا زد و طرفداري خود را از گروه Hco اعلام كرد..اما نميدانست كه همين امر باعث شكست او شده است...
چون كه با اين كار توانست 4 راي جمع كند ولي در عوض 20 و يا 30 راي را از دست داد

مودي كه كانديد شده بود اصلا پيدايش نبود
بلاتريكس هم شخصي بود غير قابل پيشبيني

و اما مرلين
او كه فقط چون سخنران خوبي بود مورد توجه قرار گرفت
هيچ كس سابقه او را در نظر نگرفت مگر عده اي معدود
بعضي ميگفتند:مرلين خودش ختم سفيد هست...مگر ميتواند ولدمورت شود
بعضي ديرگ:مرلين بعد از سالها مرلين بودن نبايد مرليني را رها كند

بعضي ها هم لنگ وعده هاي مخفي ديگر نامزدها ميشدند و عليه او اقدام ميكردند
ولي او طرفداران خود را داشت
گزارشگر ما شيو اوجانيان در مورد اين طرفداران از مرلين پرس و جو كرد:
گ:نظر شما در مورد اين طرفداران چيست؟
مرلين(ريشش را دستش نوازش ميكرد):خب..من از اين طرفداري خالصانه كاملا راضي هستم..خيلي خوشحالم آنها براي منافع خود دست به اين كار نزدند...واقعا خوشحالم كه من به آنها قول يه تار ريش را نداده بودم و آنها از من طرفداري كردند...آنها از من قول ويلا نگرفتند...منم اصلا براي آنها حساب بانكي مخصوص در گرينگوتز باز نكردم...اصلا...آنها خالصانه از من طرفداري كردند
خ:نظر شما در مورد طرفداران باقي نامزدها چيست؟
مرلين(در حالي كه چيز لزجي را به ردايش ميماليد): بهتر است بگوييد طرفدار نمايان
خ:شما چه برنامه اي براي اينده.....
ترق(مرلين غيب شد)



آيا مرلين هم بعد از انتخاب راه وزير را ادامه ميدهد
آيا او هم مثل گيلدروي لاكهارت بعد از انتصاب گم ميشود و بعد از پيدا شدن ادعا ميكند كه چند فروم ماگل نت را بسته هست؟(براي اطلاع از فرو و يا ماگلنت چند دقيقه صبر كنيد)
ايا مرلين از نيروي خود براي اغفال و جذب راي استفاده كرده هست؟

خبري هم اكنون به ما رسيده هست كه ان را براي شما ميگوييم(نميخوانيم)
استيو هالف بعد از ناكامي در اين راي گيري به موزه رفت و دق و دلي خود را سر ديگران خالي كرد

گزارشگر پيام امروز ...دارون ملكيان....استانبولي


ویرایش شده توسط سرژ تانكيان در تاریخ ۱۳۸۴/۵/۲۳ ۲۲:۲۹:۴۰


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۵:۱۵ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴

استيو هالف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۷ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 131
آفلاین
خبر نگار پيام امروز - هتل ملوان
مردي در گوشه از هتل بر روي كاناپه نشته است ظاهري آراسته و سبزپوش كه آرامشي خواص را به آدمي ميبخشد به كنار او ميروم او اكنون كانديداي شخصيت لرد است بله او همان استيو هالف است. با او سلام ميكنم به گرمي پاسخ ميدهدمرا دعوت ميكند كه بنشينم همين كار را ميكنم به صورتش خيره ميشوم و سوالات خود را شروع ميكنم
خ: جناب استيو هالف از خودتان بگوييد؟
اس: خوب من در يك خانولده ي غير اصيل به دنيا آمده ام اما پدر و مادرم به دست لرد ولدمورت كشته شده اند البته من اصلا ناراحت نيستم زيرا آنها بايد ميمردند آنها اين ننگ بي اصالتي را بر من گذاشتند و قصد داشتند مرا وارد يك جادوگر سفيد بار بيارن كه مردند. بعد از لرد از من مراقبت كرد و جادوگري را به من آموخت خصوصا جادوي سياه را
خ:راستي شما چند ساله تونه
اس: من دقيقا 31 سالمه
خ:ازدواج كرده ايد؟
اس: هرگز به فكر ازدواج نبوده ام و فكر هم نميكنم دختري از من خوشش بياد چون من زيادي عصبي هستم و بعضي از وقت ها نميدونم چي كار ميكنم .
خ:خوب در مورد سابقتون كمي صحبت كنيد ؟
اس:من يه دوره 5/1 ماه سخنگوي ارتش بودم و پس از آن به مدت 6 ماه معاون ارتش و يك دوره كوتاه مدت 3 هفته اي هم رئيس شوراي حل اختلاف اسلايترين بودم
خ:شما برخلاف لرارد(بابا اين اند جمع بسته) قبلي سعي داريد كه با ديگر گروه ها ارتباط داشته باشيد در اين مورد چه ميگويد؟
اس:بله كاملا درست است ببينيد ارتش سياه در دوره هاي گذشته به علت كمي افراد و نداشتن هيچ گونه حمايت كننده اي به جز اسلايترين به كار خود ادامه ميداده اما من قصد دارم در صورتي كه لرد بشوم رابطه ارتش را بقيه گروه ها به جز گريفيندور عالي كنم
خ: آيا درست است كه شما و جناب زاخارياس با هم كار خواهيد كرد
اس:بله درست است البته همه ي اينها در گرو انتخاب شدن من است كه باعث ميشو هافلپاف به اسلايترين بپيوندد
خ:ممنون از اينكه وقت خود را در اختيار ما قرار داده ايد
اس: خواهش ميكنم من هم از شما ممنونم
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++



Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۱:۳۵ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
مرلین: تشکیل سازمان رسمی مبارزه با مواد مخدر جادویی یه ضرورت جادویی است!

سالن اجتماعات هاگزهد ::: اولین کنفرانس رسمی مبارزه علمی با منقل پارتی با سخنرانی کارشناسی پرفسور مرلین :::

مرلین: سه دو یک امتحان می کنیم... صدا وصله!؟ دوستان! هم شهری های من! ای ملت علاف! وقتتون رو نمی گیرم! سریع میرم سر اصل مطلب ولی قبلش می خواستم یه خاطره براتون بگم از اون موقع ها که جوون بودم! یادش بخیر! یه روزگاری بود, میگن رفیق ناباب بد چیزیه! یه روز با نیکلاس رفته بودیم بیرون, اون موقع داشت روی این سنگ کار می کرد, می گفتش یه کوهی هستش توی قزوین باید از اونجا یه چیزی پیدا کنه خیلی یه سفر رفتیم قزوین و ..... (مرلین دستش رو می بره به گوشش) از اتاق فرمان میگن که سازمان منکرات جادو گفته صحبت درباره تاریخچه قزوین ممنوعه! ولی به هر این جریان منو یاد یه خاطره دیگه انداخت! چند سال بعدش دوباره رفته بودیم جاتون خالی ده قالی آباد از توابع قزوین! اونجا بود که یه یارویی بود اسمش ریچارد پاتر بود( جد جد جد جد جد جد.......! هری) خلاصه نشسته بود داشتش با چوب دستیش یه معجونی رو هم می زد...! گفتم سلام پسر جون این چیه؟ گفتش : شی پدر ژون؟ ... خلاصه من وسوسه شدم گفتم یه ذره هم به بده بخوریم گفتش خوردنی نیستش...! خلاصه جونم براتون بگه خاطره ای بودش! اون پسره جوون و محربون ورداشت با یه چیز تیزی از اون معجونه زد تو رگ ما ! گفتش دواست پدر جون فایده داره! و عجب چیزی بود! خیلی توپ بود! بعدش یه یارویی اومد که توی ده بهش کد خدا دارک الله می گفتن ! مارو برد کارخونه فرش بافی و خلاصه چیز دیگه ای یادم نیست! ولی اینم خودش منو یاد یه خاطره ای انداخت! که دیگه حوصله ندارم تعریف کنم! خوب عزیزان می تونین از خواب پاشین!
ملت: ها؟ آآآآآآآآآآآآآآ... (خمیازه)
مرلین: در اینجا از آقای دکتر جاسم دعوت می کنم درباره مبارزه با مواد مخدر درباره ما صحبت کنن تشویق کنید!
جاسم: مرسی! متشکرم! آخ جون شربت پرتقال! (جاسم شربت جلوی جایگاه رو سر می کشه!) ... به به ! ببنید عزیزان! اولا که گفتم عزیزان بعدا سواستفاده نکنین صمیمی بشین با من! به نظر مبارزه فقط یه راه داره باید پاتر رو......(جاسم صداش می گیره گلوش رو می گیره!)... خ خ خ خ خ!(صدای خفه شدن) ... و میوفته زمین و دست و پا می زنه....
مرلین: دوستان نگران نباشید چیزی داشت! ایشون ظاهرا به شربت پرتقال حساسیت داشتن! ... ادامه میدم... ما اینجا نامه ای از آقای ماندانگاس رئیس اتحادیه دیگ و بادیه سازان داریم که حمایت خودشون رو از ساخت پاتیل های ضد مواد اعلام کردن !
همچنین ما درخواستی به دفتر حاج آقا دارک لرد هم فرستادیم تا ایشون مواد مخدر رو خلاف آسلام اعلام کنند که الان حدود دو سال هستش که در نوبت رسیدگی با شیش فوریت می باشد! به هر اعلام شده به زودی و تا چندین سال آینده رسیدگی پرونده شروع خواهد شد!
در آخر خوشحالم که به نتیجه گیری و جمع بندی خوبی رسیدیم! در کل من همیشه گفتم! کم بکش همیشه بکش! (یه سیگار روشن می کنه!) ولی مبارزه با مواد مخدر رو باید جدی گرفت! در آخر کار از سازمان منقل سازان ساکن جعفر آباد مقیم مرکز, سندیکای خیریه مبارزه با فقر در بین معتادان, شرکت بین المملی آموش کوئست , شرکت نرم افزارهای تخصصی زبان دومبول - کارکاروف و آقای هری پاتر که پشتیبانی مالی این کنفرانس را تامین کردند نهایت تشکر رو دارم! به امید اینکه با کمک این دوستان عزیز مشکل اعتیاد در جامعه جادوگری ریشه کن شود!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۹:۵۱ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۸۴

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
خبر نگار ما آقای هری پاتر را در گوشه یک پارک در حالی که روی یک تاب شکسته نشسته بود گیر آورد وی در مصاحبه با خبر نگار ما در پاسخ به سوالی که چه میکنید و چرا کم پیدایید و از این طرفا اومدید؟ علام کرد:
« آقا این خیلی جک بازاره من و یه ساله علاف کردن تا ولدمورت مقابلم رو انتخاب کنن آخه خب از قدیم گفتن آدم بیکار هزار کار خلاف میکنه البته شایدم الان از خودم در آورده باشم ولی مهم نیست در هر حال لپ کلام اینکه اگه من بازم رفتم معتاد شدم نگید چرا ها چون بی کارم اون از آواتار فروشی اینم از تیم کویدیچ باز بگید هری پاتر بده خب من که از اول بد نبودم که بودم؟ آخه هر چی ولدی بود که سوسک شده هر چی سوسک بود کاندید شده و ولدی میخواد بشه آدم اینجوری حس و حال نداره بره دو دست کویدیچ با برو بچ بزنه ....»


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.