2 . روش اجرای ورد های غیر کلامی را نام ببرید ! ( 7 امتیاز ) طلسم ممنوعه : کروشیو
کارایی برای شکنجه !
روزی سالازار در قصرش نشسته بود که شخصی اومد تو و گفتش که واقعا خیلی آدم بوقی هستی کی تو رو به عنوان یکی از چهار مدیر هاگوارتز انتخاب کرده بووووقی ؟ مگه آدم قحطی بود !
بلافاصله سالازار به خشم اومد و چوبدستیشو بلند کرد و فریاد زد :
- آواداکدورا !
مرد بدبخت نیز جان به جان آفرین تسلیم کرد .
اما این مسئله نه تنها سالازار رو راضی نکرد بلکه بسیار خشمگینش کرد . چرا که سالازار به این نکته پی برد که آن مرد بدون درد مرده در صورتی که اون میخواست آن مرد زجر بکشه .
به همین دلیل به فکر اختراع طلسمی افتاد که با آن بتواند بقیه رو شکنجه بدهد تا جیگرش خنک بشه . از این رو از فردای آن روز مشغول به کار شد و شروع کرد به اختراع وردهای مختلف . اما هیچ کدوم نتوانستند دل سالازار رو شاد کنند .
البته لازم به ذکره که برای اختراع این طلسم سالازار بقیه رو قربانی میکرد به همین دلیل روزانه خیلی ها میمردند اما همچنان تلاشهای سالازار بی ثمر بود تا اینکه یه روز بالاخره توانست موفق شود و طلسم رو روی یکی از خدمتکارانش که به شدت رو اعصاب بود انجام داد !
سالازار : کروشیو !
مرد بر روی زمین افتاد و در حالی که دست و پاش مثل عنکبوت شده بود به شدت شروع کرد به لرزیدن و جیغ کشیدن و سالازار نیز از طلسمی که اختراع کرده بود به شدت خرسند و راضی شد و بعدها این طلسم به عنوان یکی از طلسمهای نابخشودنی به ثبت رسید .
2 . روش اجرای ورد های غیر کلامی را نام ببرید ! ( 7 امتیاز ) 1- ابتدا باید اون جسم یا موجود یا هر چیزی رو که میخواهیم بر روش این طلسم رو اجرا کنیم نشونه بگیریم .
2- باید تمرکز کنیم . به طوری که هیچ صدا و چیزی در اون لحظه حواسمونو پرت نکنه .
3- باید سعی کنیم اون وردی رو که میخواهیم به طور غیر لفظی اجرا کنیم رو به یاد بیارییم .
4- وقتی که این ورد رو به یاد آوردیم باید این فکر رو بکنیم که ما باید آن را بدون بر زبان آوردن وردی اجرا کنیم و در حالی که احساسات انجام این ورد از وجودمون سرریز شده باید با حرکت چوبدستیمون این ورد رو به طور غیر لفظی انجام بدهیم .
در واقع فرمول این ورد همین میباشد اما انجام دادن آن کاری مشکل است و به تمرکز احتیاج دارد . البته بعد از اینکه موفق به انجام این ورد بشویم دیگه انجام این ورد برایمان بسیار اسان به نظر میرسد .
فقط نکته ای رو که در این رابطه باید حتما بهش دقت کنیم اینه که باید هر چهار مورد بالا رو ظرف کمتر از یک ثانیه انجام بدیم . یعنی باید در کمتر از یک ثانیه هم تمرکز کنیم هم فکر کنیم هم اراده کنیم که در ابتدا واقعا کار سختی به نظر میرسد اما با گذشت زمان درست میشه .
3. کدام یک از طلسم های ممنوعه دارای روش دفاع هستند نام برده ( 3 امتیاز ) خوب در واقع تنها یه طلسم ممنوعه هست که روش دفاعی ندارد و اونم آواداکدوراست که هیچ راه فراری ندارد . اما طلسمهای دیگه کمی تا قسمتی قابل کنترولن . مثلا طلسم شکنجه ( کروشیو ) رو بالاخره میشه یه جوری دفعش کرد هر چند که کار سختیه .
اما طلسمی که یک راه مقابله صحیح داره طلسم گوش به فرمان است . این طلسم باعث میشه که به شخص هر دستوری که میدهند بی چون و چرا اطاعت کنه و راه دفاعیشم قدرت ذهنیه بالاست که باعث دفع این طلسم میشه . و فرد مورد تاثیر این طلسم قرار نمیگیره .
به همین دلیل طلسم فرمان تنها طسمیه که روش دفاعی صدرصد موثر داره که البته خود این کار بسیار سخته .
4 . ولدمورت قصد دارد یکی از طلسم های ممنوعه را روی شما اجرا کند طلسمی که روش دفاع دارد به صورت نمایشنامه 10 خطی رول ) ( 10 امتیاز ) بلیز در خانه ریدل گیر ولدی کچل افتاده بود .
ولدی : تو میدونی شیشه شیر من کجاست ! به من بگو ! تو اونجا بودی !
بلیز برای هزارمین بار گفت :
- ارباب من نمیدونم این شیشه شیرتون کجاست . گفتم که منو زاخی اونجا داشتیم خاله بازی میکردیم حواسمون نبود چه بلایی سر شیشه شیرتون اومده ! حالا اشکال نداره ارباب خودم فردا میرم یه بهترشو براتون میگیرم
ارباب ولدی : نه من همون برای خودمو میخوام ار بچگی همونو داشتم !
بلیز : اخیییییی گوگولی !
ناگهان ولدی خشانتش زد بالا و فریاد زد :
- کروشیو !
اما ماتسفانه در همون لحظه بلیز متوجه شد که سوسک رو زیر پاش له کرده به همین دلیل خم شد تا ببینه سوسک الان در چه وضعیه و در همون حال طلسم از بالای سرش رد شد
ارباب ولدی : میگی شیشه شیرم کجاست یا نفلت کنم ؟
بلیز : هوووووم تو مثل اینکه حرف حساب حالیت نمیشه !
ارباب ولدی : گوش به فرمان !
ناگهان فکر بلیز آروم شد . دیگه هیچ احساسی نداشت تمام فکر و ذکرش این بود که یکی بهش بگه پرواز کنه و اونم از اینجا بره در همون حال صدای ارباب ولدی از فاصله دور شنیده شد :
- شیشه شیرم کجاست ؟
بلیز اومد دهنشو باز کنه و بگه که آلبوس شیشه شیرشو برداشته تا اذیتش کنه و به اونام پول داده تا دهنشونو ببندن !
اما ناگهان صدایی قوی تر در ذهنش پیچید :
- نه نگو .. نگووو ....نباید بگی .... وگرنه به دردسر می افتی !!!
- نمیگم !
این صدای بلیز بود که به صورت بسیار مخوفی طنین انداز شده بود !
ولدی : که نمیگی هان ؟ آوادا....
ناگهان در باز شد و آنی مونی افتاد تو .
آنی مونی : ارباب . ارباب ! شیشه شیرتون پیدا شده بدویین بیاید !
ارباب ولدی : راست میگی
و بدون توجه به بلیز از در خارج شد .
( پایان این داستان رازشی )