سارق به آرامی چوبدستیش را پشت گردن مورفین گذاشت:
- از جات جم بخوری، مغزت رو می پاشم رو دیوار!
- چی میگی دادا؟ روووشن صحبت کن، ملتفت شیم.
- هیسسسسس! جیکت درنیاد! این یه سرقت مسلحانه است. دستاتو بذار رو دیوار و سعی نکن برگردی.
مورفین دستهایش را روی دیوار گذاشت و پرسید:
- دوربین مخفیه؟ اگه دوربین مخفیه بگو جون ما. شوخی نکن.
- دوربین مخفی چیه مردک؟ برگرد!... پولات رو کجا میذاری؟
- تو قوطی شیگارم.
- قوطی سیگارت رو کجا میذاری؟
- لای آشتر کتم.
سارق آستر کت مورفین را بررسی کرد ولی چیزی پیدا نکرد:
- احمق! بزنم آواداکداورات کنم؟ اینجا که چیزی نیست!
- خب عصری شیگارم تموم شد، قوطیش رو انداختم دور.
- با پولاش؟
- نه خب! پولاش رو درآوردم بعد انداختمش دور.
-
دیوونه ام کردی دیوونه! الان پولا کجاست؟
- کدوم پولا؟
- پولایی که از قوطی سیگارت درآوردی. کجا گذاشتیشون؟
- هاااااان! اون پولا رو میگی؟ خب از اول بگو دائوش من. چپوندم تو جورابم!
سارق خم شد و جوراب مورفین را گشت و چیزی پیدا نکرد.
- اینجا که چیزی نیست، مسخره!
- خب نبایدم باشه چون شر کوچه درشون آوردم که یه قوطی شیگار بخرم!
- ای خدااااااااا! پولتو نخواستم آقاجون! غلط کردم. به کاهدون زدم. ولمون کن.
سارق با عصبانیت در رفت و در تاریکی کوچه گم شد.
مورفین دست در جیب شلوارش کرد و قوطی سیگارش را بیرون آورد. همراه با اولین نخ سیگاری که بیرون کشید، دو ورق تراول شونصد میلیون گالیونی از قوطی روی زمین افتاد.
مورفین خم شدو تراول ها را برداشت و با دقت در قوطی سیگارش چپاند. سیگارش را به گوشه ی لبش راند و غرید:
- چه دژدای کم حوصله ای پیدا میشن ها. مشکل عصبی داشت طفلک!