هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۳
#74

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام!

هوممم..... ویولت بودلر؟ شومایی؟

خواهر و برادر خوبن؟

پدر و مادر کجان؟

دیگه چه خبر؟

دشمنیت با کنت الاف به چه دلیله؟

کلا چند چندی شما با خودت و کنت الاف؟

به چه حیوونی بیشتر علاقه داری؟

وضعیت تاهلت چطوره؟ ( آره رودولف، ایندفعه من قبل از تو پرسیدم!)

قصد ازدواج نداری؟

نظرت راجع به این اعضا چیه:

رودولف لسترنج:
آرسینوس جیگر (خودم!):
لودو بگمن:
آلبوس دامبلدور:
فلورانسو:

فعلا همینا!



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۳
#73

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۴:۱۵ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
هکتور نگاهی به معجون کرم رنگ هاگرید انداخت و گفت:
-تو معجونت هم باید بوی کیک بده؟

هاگرید که مثل همیشه از کل چهره اش تنها دندان هایش از میان انبوه ریش هایش معلوم بود گفت:
-یه هاگریده و کیکش!
- پاشو بیا اینو بگیر برو بیرون. مهمون بعدی تو راهه.

پیش از آنکه هاگرید بتواند از پاتیل بلند شود صدای پیچ و مهره به گوش رسید.
-بیا انقد طولش دادی که مهمونم اومد. پاشو دیگه آقا.

همزمان با وارد شدن مهمان جدید، خروج مهمان قدیمی اتفاق افتاد. صحنه برخورد جالبی میشد اگر هکتور در را محکم در صورت هاگرید نمیبست.

هکتور با لبخندی شیطانی رو به مهمان جدید کرد:
- خیلی خوش اومدی! اون پاتیل ماست برو بشین روش.
-کجا داوش؟
-همون پاتیل بزرگه!

هکتور این را گفت و پیش از شروع اعتراضات زیر پاتیل را روشن کرد.
-------------------
خب با تشکر از مهمون قبلیه برنامه روبیوس هاگرید، مهمون جدید برنامه رو به شما معرفی میکنم. ویولت بودلر!

شما 8 روز فرصت دارید تا سوالاتتون رو ازش بپرسید. ضمنا میتونید پی دی اف مصاحبه های قبلی رو از اینجا بخونید. همین دیگه صحبتی ندارم.
زیر پاتیلو مثل همیشه داغ کنید.


ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۳ ۱۶:۳۵:۴۷

ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۱ پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۳
#72

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
نقل قول:
چي شده؟!

قمشو کشيدن چلو شده!!!

نقل قول:
عه؟!هاگريد؟!توي پاتيل چيکار ميکني تو؟!ميشکنه خب!
چي...معجون راستي؟!هر سوالي که از هاگريد داريم بپرسيم؟! ايول!

جواب بده...

عه رود! نميدونم چيکار مي کنم جون تو!
فعلا که نشکسته شکر مرلين!

نقل قول:
هاگريد يه دو سه سالي از ارباب لرد کوچيکتر...کلا همدوره ارباب بوده...شايد قديمي ترين عضو محفل اردک...چيز...ببخشيد...محفل ققنوس باشه...بگو ببينم...اصلا هاگريد قبل از به دنيا اومدن کله زخمي چه جوري بود؟!داستانش چيه؟!


درسته!
شايد بعد از دوستاي پرورشگاهش دومين نفري بودم که اربابتون توي دنياي جادويي بهش يه آسيب زد.
من فقط اخراج شدم، اما اولين نفر مرد...
همه با خودشون يه حيوان خانگي نگه مي داشتن. خوب منم آراگوگ رو پرورش مي دادم. اما ظاهرا کادر اون زمان(به جز پروفسور دامبلدور) فکر مي کردند من وارث اسليترينم و آراگوگ هم هيولاي اسليترين.
اما اشتباه مي کردن...کار اربابتون بود.
و اينگونه شد که اخراج شدم و در همون سن کم به اصرار پروفسور دامبلدور شدم شکاربان هاگوارتز.

اما قبل از هري.اون زمان اوضاع بهتر بود.ملت شاد بودن تا اينکه گريندل والت اعلام قدرت کرد...
کم کم داشت تمام دنيا رو تصرف مي کرد،تا اينکه پروفسور دامبلدور رفت و با يک دوئل جلوشو گرفت.

نقل قول:
از علاقه ات به کيک بگو؟!

کيک چيز خوبيه... مخصوصا کيک هايي که بالاشون به جاي تيکه هاي ميوه ،شکلات داره و توشون هم گردو نداره...اصولا اين کيک ها رو بايد دريد!
خودت که بيشتر مي دوني ...

نقل قول:
دندونات چه طور شد؟!

تا دو هفته بعد از ميتينگ با ژلوفن(نوعي معجون مشنگي به شکل جامد) گذروندم.
ديگه دندونمو حس نميکنم...

نقل قول:
هاگريد بعد از جنگ هاگوارتز چه اتفاقي براش افتاد؟!

به زندگی ادامه داد...
توی کلبش توی هاگوارتز.

نقل قول:
فانگ رو از کجا اوردي؟!

از فانگ فروشي
تو يه کافه نشسته بودمو داشتم بازي مي کردم...
بقيشو يادم نمياد.

نقل قول:
قصدت از بازي کردن کويدييچ چيه با اين هيکلت؟!

1-اومدن رو فرم...
2- نقض قانون تن سالم در بدن سالم.

نقل قول:
همين فعلا...جواب بده!

جواب دادم...



نقل قول:
کیک خور غول پیکر!

کسی منو صدا زد؟


نقل قول:
1-کلید هاگوارتز دست شماست؟ اونو کجا نگه می دارین؟ آیا آویزون کردین به گردنتون؟ آیا دادین فنگ باهاش بازی کنه؟

نه اونا دست فلیچه.
اوه! نباید میگفتم این سری بود.

نقل قول:
2- شایعاتی وجود داره مبنی بر این که شما اصلا غول نیستین و فقط به دلیل خوردن کیک زیاد، اضافه وزن و اضافه طول و اضافه عرض پیدا کردین. آیا این واقعیت داره؟

تا قبل از پیدا شدن گراوپ خودمم همچین فکرایی می کردم.

نقل قول:
3-بعد از شکست سهمگین عشقی که از مادام ماکسیم خوردین ساحره ای توجهتون رو جلب نکرد؟ تا حالا شده شما توجه ساحره ای رو جلب کرده باشین؟

نه ولی توی کلاس های آموزشی دکتر رودولف ثبت نام کردم میگن نتیجش تضمینیه...

نقل قول:
4-ما رو از دوران مدرسه به خاطر دارین؟!

اون موقع مو های سرم جلو چشممو میگرفت. به چیزای شطرنجی یادمه.
از همون اول هدف گیریت ضایع بود آراگوگ که خواست فرار کنه یه 10 تا طلسمی پرت کردی اما خبری نشد.

نقل قول:
5-شما از هاگوارتز فارغ التحصیل نشدین. به دلیل جنایتی که مرتکب شدین چوب دستیتون شکسته شد. و بعد ها به عنوان استاد شروع به تدریس در هاگوارتز کردین! و این در حالیه که جادوگر بسیار باهوش و درخشان و قدرتمندی که مایل بود استاد بشه رد شد!
مضحک نیست؟
آیا به وضوح نمی بینیم که در هاگوارتز حاکم بودن روابط و به اصلاح مشنگی "پارتی بازی" بشدت رواج داره؟

بهترین معلم ها بهترین دانش آموزا نبودن...
کار ما به تجربه زیادی نیاز داره نه به کتاب خوندن.
من از 13 سالگی به بعد مستقیما کنار حیوانات بزرگ شدم.

نقل قول:
6-شما با این هیکل چطوری سر کلاس ها مینشستید؟ صندلی مخصوصی براتون تدارک می دیدن؟

اصولا نمیشینم. کار ما بیشتر عملیه سر کلاس ها.
بازده دانش آموزان رو بالا می بره.

نقل قول:
7-آیا وقتی کلاه گروهبندی رو روی سرتون گذاشتین سکوت نکرد؟ خب شاید سخت باشه براش پیدا کردن مغز یک غول!

خوب تنگ بود برام...
اکثر دانش آموزان کلاه کل سرشونو می گیره. اما واسه من به زور موهامو پوشوند.

نقل قول:
ما روز تولدمون شما رو دعوت نخواهیم کرد! از الان گفته باشیم!

نیازی به دعوت نیست.
من ترشیف میارم


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۳
#71

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
کیک خور غول پیکر!

1-کلید هاگوارتز دست شماست؟ اونو کجا نگه می دارین؟ آیا آویزون کردین به گردنتون؟ آیا دادین فنگ باهاش بازی کنه؟
2- شایعاتی وجود داره مبنی بر این که شما اصلا غول نیستین و فقط به دلیل خوردن کیک زیاد، اضافه وزن و اضافه طول و اضافه عرض پیدا کردین. آیا این واقعیت داره؟
3-بعد از شکست سهمگین عشقی که از مادام ماکسیم خوردین ساحره ای توجهتون رو جلب نکرد؟ تا حالا شده شما توجه ساحره ای رو جلب کرده باشین؟
4-ما رو از دوران مدرسه به خاطر دارین؟!
5-شما از هاگوارتز فارغ التحصیل نشدین. به دلیل جنایتی که مرتکب شدین چوب دستیتون شکسته شد. و بعد ها به عنوان استاد شروع به تدریس در هاگوارتز کردین! و این در حالیه که جادوگر بسیار باهوش و درخشان و قدرتمندی که مایل بود استاد بشه رد شد!
مضحک نیست؟
آیا به وضوح نمی بینیم که در هاگوارتز حاکم بودن روابط و به اصلاح مشنگی "پارتی بازی" بشدت رواج داره؟
6-شما با این هیکل چطوری سر کلاس ها مینشستید؟ صندلی مخصوصی براتون تدارک می دیدن؟
7-آیا وقتی کلاه گروهبندی رو روی سرتون گذاشتین سکوت نکرد؟ خب شاید سخت باشه براش پیدا کردن مغز یک غول!


ما روز تولدمون شما رو دعوت نخواهیم کرد! از الان گفته باشیم!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳
#70

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
چی شده؟!

عه؟!هاگرید؟!توی پاتیل چیکار میکنی تو؟!میشکنه خب!
چی...معجون راستی؟!هر سوالی که از هاگرید داریم بپرسیم؟! ایول!

جواب بده...

هاگرید یه دو سه سالی از ارباب لرد کوچیکتر...کلا همدوره ارباب بوده...شاید قدیمی ترین عضو محفل اردک...چیز...ببخشید...محفل ققنوس باشه...بگو ببینم...اصلا هاگرید قبل از به دنیا اومدن کله زخمی چه جوری بود؟!داستانش چیه؟!

از علاقه ات به کیک بگو؟!

دندونات چه طور شد؟!

هاگرید بعد از جنگ هاگوارتز چه اتفاقی براش افتاد؟!

فانگ رو از کجا اوردی؟!

قصدت از بازی کردن کویدییچ چیه با این هیکلت؟!

همین فعلا...جواب بده!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۳ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳
#69

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۴:۱۵ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
هکتور بی حوصله مشغول مطالعه کاغذی بود و در حالی که زیر لب غر و لند میکرد، پشت کوهی از کتاب ها گم شده بود:
-من نمیدونم اخه کی بهت گفته قبول کنی مقاله بنویسی تو پیام امروز چاپ بشه؟ کی بهت گفته قبول کنی واسه ترم بعدی هاگوارتز کتاب بنویسی؟ این همه معجون باید درست کنی کم بود اینم اضافه...

بــــــــوم بـــــــوم بـــــــوم

-بوق! کیه اینطوری میکوبه به در؟
-منم داش گفتی باس بیام پیشت. زود باز کن درو دندونم درد میکنه.
-در بازه، بیا تو!

به محض باز شدن هکتور با بی حوصلگی گفت:
-برو بشین تو اون پاتیله.
- اون که واسه من تنگه.
-یه معجون رو میز کنارش هست اونو بخور درست میشه.
-حالا که فکرشو میکنم میبینم تنگ نیست. فقط کیک هم میدین اینجا؟
هکتور سرش را از روی کتاب بلند کرد و به هاگرید گفت:
-آره... حتما بهت کیک هم میدم.اونم چه کیکی!
-----------------------------
خب فکر میکنم دیگه توضیح نداره. مهمون جدیدمون هاگرید غول پیکر(!) شکاربان هاگوارتزه. خوب معجونی ازش درست کنید.
با تشکر از مهمون عزیز قبلیمون. وینکی!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۳
#68

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۵۲ چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 549
آفلاین
لینک جواب های چند پست قبلی

ارباب... وینکی خوشحال شد ارباب رو اینجا دید.

نقل قول:
وینکی...ما اولین بار که دابی رو دیدیم سر صحبت رو باهاش باز کردیم. نظرش رو درباره شما پرسیدیم که اون جن گستاخ جواب داد وینکی دائما نوشیدنی کره ای نوشید و دابی نخواست سیاه بخت شد! حالا شما ترک کردین و بسیار سرحال به نظر می رسین. این بار از شما می پرسیم. قصد ازدواج ندارین؟ فکر بدی به نظر نمی رسه که اطراف ما رو تاریخ نویس های کوچک و مسلسل بدست های کوچک تر پر کنن.


اگه ارباب صلاح دونست وینکی تونست با دابی ازدواج کرد. برای وینکی نظر ارباب مهم بود! وینکی تونست تاریخ نویس مسلسل به دست تحویل جامعه داد.

نقل قول:
وینکی ردای مرگخواری نپوشید...چرا؟ با اندازه اش مشکلی داشت؟


ارباب، وینکی یادش بود که قضیه ی ردا و قد و اندازه ـش رو به شما بگه ولی مثل اینکه یادش رفت. ارباب، وینکی یه بار ردای مرگخواری پوشید و 3 روز طول کشید تا از غارهای پیچ در پیچ و عجیبش بیرون اومد. وینکی تازگیا حساب کردن یاد گرفت و فهمید اگه موقع رفت و روب کردن خواست رداشو برای جلوگیری از کثیف شدن، به کمرش گره زد سه روز طول کشید. و وینکی همیشه در حال رفت و روب یا تیراندازی بود. پس یا باید ردای وینکی سوراخ و خاکی شد، یا اینکه وینکی همیشه در غارهای رداش سرگردان موند. ارباب دلش اومد وینکی از گرسنگی تو یک غار تلف شد؟ ارباب نخواست بچه های وینکی رو دید؟

نقل قول:
شایعاتی هست مبنی بر این که وینکی اولین جن فشفشه بود و نتونست جادو کرد و برای همین پشت سلاحی پر سرو صدا و خشن، همچون مسلسل پنهان شد. این درست که نبود...بود؟


حاشا اربابا... وینکی تونست جادو کرد. ولی اجنه معمولا جادوهای کمی بلد بود و «آوادا کداورا» جزوشون نبود. متاسفانه اجنه معمولا موجودات پاکی بود و کسی رو نکشت. به همین خاطر وینکی همیشه مسلسل به دست بود. وینکی پشمک ها را با مسلسل سوراخ کرد. ارباب دید؟ اینجوری:

ترررررررتـــــــــــــــــــــــق!


نقل قول:
با طبیعت موجودات نباید بازی کرد. ارباب ارباب بود و باید دستور داد. جن، جن بود و باید خدمت کرد. دابی ظاهرا مخالف بردگی و اسارت بود. ولی با گرفتن یک لنگه جوراب کثیف تا آخر عمرش برده هری پاتر شد. آخر و عاقبتش رو هم که دیدیم. شما با این حرف ما موافق بود؟ آیا شما وقتی خدمت کرد، احساس خوشبختی و رضایت وافر نکرد؟


قطعا ارباب... اجنه باید خدمت کرد ارباب. ما فلسفه ی کریچر رو قبول داشت!

نقل قول:
آیا وینکی جن زیبایی بود؟


وینکی در بین اجنه خاص و عام بود از نظر زیبایی... وینکی مدیون بود اگه آرایش کرده بود!!!






Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۲ چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۳
#67

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
جن مورد علاقه ما!

وینکی...ما اولین بار که دابی رو دیدیم سر صحبت رو باهاش باز کردیم. نظرش رو درباره شما پرسیدیم که اون جن گستاخ جواب داد وینکی دائما نوشیدنی کره ای نوشید و دابی نخواست سیاه بخت شد!
حالا شما ترک کردین و بسیار سرحال به نظر می رسین. این بار از شما می پرسیم. قصد ازدواج ندارین؟ فکر بدی به نظر نمی رسه که اطراف ما رو تاریخ نویس های کوچک و مسلسل بدست های کوچک تر پر کنن.

وینکی ردای مرگخواری نپوشید...چرا؟ با اندازه اش مشکلی داشت؟

شایعاتی هست مبنی بر این که وینکی اولین جن فشفشه بود و نتونست جادو کرد و برای همین پشت سلاحی پر سرو صدا و خشن، همچون مسلسل پنهان شد. این درست که نبود...بود؟

نظر شما درباره کاری که ما با کریچر کردیم چی بود؟(جریان غار و هورکراکس و اینکه مجبورش کردیم اون مایع رو بنوشه و هی قهقهه شیطانی زدیم!)

با طبیعت موجودات نباید بازی کرد. ارباب ارباب بود و باید دستور داد. جن، جن بود و باید خدمت کرد. دابی ظاهرا مخالف بردگی و اسارت بود. ولی با گرفتن یک لنگه جوراب کثیف تا آخر عمرش برده هری پاتر شد. آخر و عاقبتش رو هم که دیدیم. شما با این حرف ما موافق بود؟ آیا شما وقتی خدمت کرد، احساس خوشبختی و رضایت وافر نکرد؟

ما با معیار های انسانی درک نکرد! آیا وینکی جن زیبایی بود؟!




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳
#66

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۵۲ چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 549
آفلاین
وینکی دید ملت داشت از هیجان خفه شد پس تصمیم گرفت چندتا سوال رو با هم جواب داد.

نقل قول:
روبیوس هاگرید! گفتی:
1-آیا گرفتن مسلسل کار خوبی است؟ بسیار بسیار کار خوبیست!
2-آیا مرگخوار شدن کار خوبی است؟ برای جن بارتی کراوچی که عمرشو صرف مبارزه با مرگخوارا کرد؟(به جز پسرش) مرگخواریت خیلی خوب بود. سیاهی خوب بود. ارباب بد بود. پشمک ریشو بود! وینکی از همین تریبون اعلام کرد کاملا از بارتی کراوچ (پدر) بدش اومد و عقده داشت. این یارو وینکی رو مجبور کرد همه مسلسلاش رو دور ریخت! بارتی کراوچ جونیور ارباب وینکی بود.
3-چرا؟ به راستی که چرا انقدر در دوران خدمت در هاگوارتز افسرده شدی؟نگو بخاطر اربابم بارتی کراوچ که اگه بهش وفادار بودی که نمیذاشتی به اون فجاحت بمیره(مثه دابی که همیشه میومد دنبال هری (با این که حتی هری اربابشم نبود)) چون جن خونگی نباید آزاد بود. جن خونگی باید خدمت کرد. جن خونگی تو هاگ نباید بود. | وینکی جن بد بد بد بد! وینکی باید گوشاشو سوزوند! وینکی خواست ارباب کراوچ رو نجات داد ولی اون موقع ارباب جونیور ارباب رسمی وینکی نبود. وینکی بد بد بد بد!
4-فکر نمی کنی روان پریشی بیش از حدت به دلیل همین افسرده گیت باشه؟ وینکی روان پریش نبود. وینکی فقط جمعه ها بال مگس با تیر زد. اسم این کار روان پریشی بود؟ نبود. وینکی افسرده هم نبود. مسلسل وینکی هم بخاطر حمایت از حقوق مرگخواراست. وینکی چوبدستی دست نکرد. وینکی مسلسل دست گرفت.

5-چرا با وجود لطف سرشاری که دامبل کرد بهش خیانت کردی و به راه کج و معوج پیوستی؟ دامبلک به وینکی لطف کرد؟ هاگرید حرف مفت زد. وینکی اون زمان نوشیدنی کره ای خورد و نفهمید چی به چی بود! ولی وینکی تضمین کرد الان پاک شد!

6- نظرت در مورد اینا
6-1 تهوع:
6-2 دابی: جن خونگی آزاد. جن خونگی خائن به خون. جن خونگی مورخ!
6-3 کریچر: جن خونگی خوب... پیر... باوفا...
6-4مسلسل: حق مسلم وینکیست!
6-5لرد ولدمورت: ارباب قدر قدرتا. قدرت برتر جهان.
6-6پروفسور دامبلدور: به قول ارباب : «پشمکی که موجودی دامبل نام بهش متصله»!
6-7مرلین: ریش سفید مرگخواران!


رود...

نقل قول:
مگه تو جن خانگی خانواده کراوچ ها نبودی؟!پس چرا حرف های بارتی کراوچ پسر رو گوش میدادی و نه حرف های بارتی کراوچ پدر؟! وینکی حرف ارباب جونیور رو گوش داد!

اصلا بگو ببینم...اگه کلا توی یه خانواده بین دوتا از اعضای خانواده اختلاف نظر پیش بیاد و هر کدوم یه حرفی بزنن،جن خونگی خانوادگی باید حرف کی رو گوش کنه؟
جونیور ها!

وینکی چرا نوشدنی کره ای میخوره؟!چرا پنیری نمیخوره؟! چرا ژاپنی نمیخوره؟! وینکی نوشیدنی کره ای میخورد. دیگه نخورد. وینکی کلینیک ترک اعتیاد رفت...

توی کتاب چهارم وینکی دزدی کرد...چوب دستی هری پاتر رو دزدید...مگه یه جن خونگی میتونه این کارها رو بکنه؟! اگه بتونه مرگخوار بشه، ناظر بشه، مسلسل به دست بگیره و معجون های هکتور رو بخوره پس میتونه!

جن خانگی چه فرقی با جن غیر خانگی داره؟!
1-جن های غیرخانگی معمولا گابلین بود. اونا عاشق دزدی و طلا بود.
2-جن خونگی معمولا جن خونگی بود. زحمتکش و گردن باریک بود!

از اینکه مرگخواری راضی هستی یا خیلی راضیی؟!
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی راضی هستیم.

چرا فکر میکنی یه جن خانگی باید توی هافل باشه؟! رودولف تونست اینو از کلاه گروهبندی و حتی المقدور از مورفین گانت پرسید.

چرا مسلسل؟!از کجا اومد؟!قضیه ـش جالب بود. وینکی تو راه رسیدن به هاگوارتز با قطار، یه ابر دید که شبیه مسلسل بود. پس وینکی فهمید سرنوشتش به این سلاح تروریستی وابسته بود.

و اما سوال آخر و مهم...معجون روی جن خانگی تاثیر نداره؟! آخه چه جوری از معجون هکتور خوردی تو؟!
کی؟ کجا؟باچی؟ چیکار؟ ...!

رز ویبِر:

نقل قول:
-مسلسل؟چیه اصن؟خطرناک نیست تو این سن؟ مسلسل سلاحیست تروریستی که از به هم پیوستن سه عدد موتور f5 و مخزن تیر و دو عدد جعبه ی پرتاب تشکیل شده است و نه! خطرناک نیست. :|

2-[u][u]با این نظریه که جن های خونگی برای خدمت به نوع برتر به وجود اومدن موافقی؟[/u][/u] کاملا. جن خونگی ها موجوداتی پست و ضعیف برای کار کردن و گردن خوردن هستن. جن خونگی ها باید کار کرد و کار کرد تا مُرد. این است داستان ما!

3-وقتایی که تو تالار نیستی مشغول چه کاری هستی؟ وینکی رفت به مکتب اجنه خانگی. آشپزی کرد برای ارباب و برادران و خواهران مرگخوار... آدم کشت. دستورات ارباب رو انجام داد. آشپزخونه ی هکتور رو تمیز کرد و خوابید!

4-هنوز هم به بارتی کراوچ خدمت می کنی؟ وی لاو یو ارباب جونیور!

5-با توجه به اینکه هافل گروه سخت کوشانه و جن های خونگی به سختی کشیدن عادت دارن و خیلی سخت کوشن(!)چرا دابی توی هافل نیست و گریفیه؟ کار های دابی به خودش مربوط بود. دابی خائن به نسب بود. دابی مورخ بود. دابی بیکار و علاف بود!

6-الا برگشته و الان در مقام ناظر تالار می تونی امنیت تالار را تضمین کنی؟سکوت اش رو چی ؟تضمین می کنی که ما در تالار هافل از امنیت جانی برخوردار باشیم و بتونیم در محیطی سالم درس بخونیم تا پروف شویم؟ وینکی مسلسل داشت و تضمین کرد تونست به راحتی و با مصالحه از طریق گفتگو و تشکیل جلسات 1+1 تونست نظارت رو دو دستی به سنسی بلک تقدیم کرد. آری!!!

7-باتوجه به اینه الا ناظر قبلی تالار چی؟واکنشش چی می تونه باشه؟ فوقش تونست گردن ما رو قطع کرد! که اونطوری هم نظارت به خودش رسید.

8-بین چوب دستی و مسلسل کدوم رو انتخاب می کنی و چرا؟
مسلسل. :| چرا داشت؟ نداشت!


و... لیزارد:

نقل قول:
نظرت راجع به این اعضا:
رودلف: مِستر قمه!
مورگانا: پیامبر خود خوانده!
فلورانسو: مپَروز! (معنیشو نفهمیدین به خودتون فشار نیارین. وینکی هم نمیدونه. )
خود روبیوس: غول نرسیده و کال!
پرنس: پرنسک جادوگر!
سیوروس: وزیری که از روغن فروشی به فخر فروشی رسید!
هکتور: سلاح کشتار جمعی.
الادورا بلک ... و تبرش: سنسی واکاشیدوارا بلک از خاندان جن گیر!
آشا: مارمولک متغیر!

چرا دابی رو نمیکشی با همون مسلسل؟ اگه وینکی دابی رو کشت دیگه ملت نتونست سرگرم موند. دابی با لیست های تاریخیش ملت رو سرگرم کرد!
میدونی آواتارت کیه و کجاست؟ ( اگه نه بعدا بیا بهت میگم) ایشون یه راکون خیلی روان پریش و دوستدار اسلحه جات و همینطور راکت ها بود که با چندتا درخت و دزد و فضایی و جک و جونور دیگه، زد دهن دشمنای آسلامزمین روآسفالت کرد! و احتمالا تو یه سیاره ای هست دیگه!

پ.ن: یکی به نفع وینکی!

وینکی میاد سازمان حمایت از ساحره ها ثبت نام کنه؟ ثبت نام کنه؟ باشه میکنه. بدم نبست. وینکی تونست با مسلسل ساحره ها رو سوراخ کرد. کار این سازمان همین بود دیگه... نه؟


وینکی منتظر موج بعد بود! :)



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳
#65

آشاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۸ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۷ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴
از طرز فکرت خوشم اومد!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 162
آفلاین
وینکی! ... وینکی ارباب نبینه ولی نبینن من اینو میگم ولی من واقعا شیفته ی جن های خونگی ام!
به جون تو! ( وناگهان وینکی در پاتیل جان به جان آفرین سپرد) ... اوکی شوخی بی مزه ای بود. من سوال ها رو بپرسم.
اون سوال آخری هاگرید بود؟ اونو میخوام یه جور دیگه بپرسم.
نظرت راجع به این اعضا:
رودلف:
مورگانا:
فلورانسو:
خود روبیوس:
پرنس:
سیوروس:
هکتور:
الادورا بلک ... و تبرش:
آشا:

چرا دابی رو نمیکشی با همون مسلسل؟
میدونی آواتارت کیه و کجاست؟ ( اگه نه بعدا بیا بهت میگم)
وینکی میاد سازمان حمایت از ساحره ها ثبت نام کنه؟


ویرایش شده توسط آشا در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱ ۱۸:۴۳:۵۸

....I believe I can fly

تصویر کوچک شده








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.