هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۷ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۶
#41
سلام ارباب.

خوبید ارباب؟

میشه بی زحمت نقد کنید ارباب؟

پیشاپیش ممنون ارباب.



پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۶
#42
هرچقدر لرد اصرار میورزید که بدنش به چیز دیگری تمایل دارد، رز بیشتر به این موضوع اصرار میورزید که بدن لرد دقیقا به کود مرغوب نیاز دارد.
لرد زمانی که متوجه شد فاصله کود با دهانش هر لحظه کمتر میشود، به سرعت گفت:
- ببین رز... اول برو خودت استعمالش کن. ما اصلا حس میکنیم نیاز بدنمون بر طرف شد.
- جدی ارباب؟ همه‌ش برای خودم یعنی؟
- همه‌ش برای خودت رز... فقط برو، دیگه هم از این چیزا نیار نزدیک بینی ما!

رز با شادی از اتاق خارج شد و لرد دوباره تنها شد، همراه با تمایل شدیدش برای استعمال چیز.

اما در سوی دیگری، آرسینوس با تمام سرعت خودش را به خانه ریدل رسانده بود. او به خوبی میدانست اربابش در این زمان به چه چیزی نیاز دارد. یا لااقل فکر میکرد که میداند!
وی به سرعت وارد اتاق خود شد، و شروع کرد به از جا کندن تک تک کشوهای میزش، سپس کشوها و محتویات درونشان را روی کمد لباس هایش گذاشت، بعد هم همه شان را با یک "وینگاردیوم له ویوسا" از جا بلند کرد، و به سوی بیمارستان آپارات کرد...

سی ثانیه بعد، آرسینوس همراه با کمد و سه عدد کشوی پر، با صدای پاق بلندی، درست مقابل تخت لرد سیاه ظاهر شد.

لرد به شدت از جا پرید و به سرعت دستش را روی قلبش گذاشت.
- چته سینوس؟ واقعا چته؟ تمایلمون به چیز کم بود، تپش قلب هم گرفتیم.
- سلام ارباب. خوبید ارباب؟ کاملا میدونم چی مورد نیازتونه.
- سلام و مرض سینوس... خوبیم و زهر نجینی سینوس. و نقابِ روی صورتت به حالت گریه کنه اگر چیزی که نیاز داریم رو نیاورده باشی برامون.

آرسینوس نفس عمیقی کشید، کراواتش را مرتب کرد، سپس با لحن خوشحالی گفت:
- همه چیز درست میشه ارباب. این شما و این کلکسیون کراوات، نقاب و رداهای رسمی من. همه‌ش تقدیم به شما... باور دارم که با استفاده از اینا، کاملا تمایلتون به مصرف چیز برطرف میشه. اصلا چه چیز دیگه ای امکان داره بخواید استعمال کنید به جز بوی نقاب ارباب؟ من حتی براتون...
- برو بیرون سینوس.
- مطمئنید خوبید ارباب؟ چرا حس میکنم دارید کبود میشید؟
- برو بیرون سینوس!

آرسینوس که دید کبودیِ چهره لرد در حال متمایل شدن به سیاهی است، فرار را بر قرار ترجیح داد. و البته امیدوار بود که بقیه مرگخواران، حداقل به خاطر سلامتی خودشان و اربابشان هم که شده، شانس بهتری داشته باشند.



پاسخ به: استادیوم المپیک
پیام زده شده در: ۰:۱۶ سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۶
#43
مسابقه فینال لیگ کوییدیچ 1396


ترنسیلوانیا
VS.
تف تشت


مهلت مسابقه: از ساعت 00:00 روز 1 اسفند تا ساعت 23:59 روز 10 اسفند


داوران: آرسینوس جیگر و نقاب



پاسخ به: پایگاه اطلاع رسانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶
#44
برنامه مسابقه فینال لیگ کوییدیچ 1396


تیم ترنسیلوانیا VS تیم تف تشت


مهلت مسابقه: از ساعت 00:00 روز 1 اسفند تا ساعت 23:59 روز 10 اسفند




داوران: آرسینوس جیگر و نقاب



پاسخ به: بیلبورد امتیازات
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶
#45
نتیجه مسابقات نیمه نهایی لیگ کوییدیچ 1396



تیم ترنسیلوانیا VS تیم حوله پوشان


برنده: تیم ترنسیلوانیا



تیم تف تشت VS تیم دلار


برنده: تیم تف تشت



پاسخ به: دخمه های قلعه
پیام زده شده در: ۰:۲۴ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
#46
بانز که همچنان حالت جیغول نامرئی اش را حفظ کرده بود، به روزنه نور برخورد کرد...
و سپس سقوط کرد.
سقوطش آنقدر به طول انجامید که حتی توانست در حین سقوط، ناخن های بلند و نامرئی دست و پایش را هم بگیرد!

- اوه... رودخونه سفیده این که.

بانز درست میگفت. این محل، که به نظر یک راهروی بلند و بزرگ بود، رودخانه اش مثل آب عادی بود. نه قهوه ای بود و نه هیچ رنگ دیگری. کاملا عادی و تمیز بود.
بانز که کاملا خیس شده بود، از جایش برخاست تا در طول راهرو پیش برود.
- مرلین اون شهر قهوه ای رو حتی سر دشمنای ارباب هم نازل نکنه.

این فاضلاب، از نظر تمیزی، در مقابل آن شهر قهوه ای، همچون بهشت بود. البته اینکه بودن در آنجا، توقع بانز را هم پایین آورده بود، چندان بی تاثیر نبود.
بهرحال، بانز رفت و رفت، تا اینکه به موجودی عظیم و قوز کرده رسید که البته پشتش را به او کرده بود و نشسته بود.
بانز جلو رفت و با نوک انگشتش ضربه ای به او زد.
- میشه بگی من کجا هستم دقیقا؟

جانور سرش را چرخاند و بانز با دیدن چهره عظیم و هیولا مانند موشی که مقابلش بود، به نامرئی بودنش صدها و هزاران درود فرستاد!



پاسخ به: ویلای بزرگ آباء و اجدادی بلک !
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶
#47
آرسینوس داشت در ناتوانی اش دست و پا میزد. و البته ناتوانی اش هم نامردی نمیکرد و داشت وی را غرق میکرد، و آرسینوس هم که آموزش شنا در ناتوانی ها را ندیده بود، داشت همچون سنگی عظیم در میانشان غرق میشد.

- ما طرف خودمون هستیم سینوس. باشه؟ نقابت از شدت عرق و تفکر عمیقت خیس شده!

آرسینوس به سرعت ذهنش را بست. یک لحظه اصلا حواسش نبود که کنارش بزرگترین ذهن جوی دوران کنارش نشسته است.

- سینوس... یکبار دیگه با صدای بلند فکر کنی و تمرکزمون رو بهم بزنی هرچی دیدی از چشم خودته.
- اوه... شما یعنی شنیدید الان همه اون غرق شدن و اینارو؟
- بله سینوس... بله.
- من فکر کردم ذهن جویی کردید ارباب.
- ذهن هم داری مگه تو؟
- نه ارباب... سلام ارباب، خوبید اصلا؟
- یکی این بچه رو از مراسم خارج کنه تا ما داریم جهیزیه ش رو میگیریم.

آرسینوس پس از شنیدن این حرف، سکوت کرد و نشست روی صندلی.
لرد هم که دید آرسینوس پشیمان شده، به مرگخوارانی که داشتند به سویش می آمدند اشاره کرد که برگردند و خودش هم برگشت به سوی خانواده عروس تا بحث راجع به جهیزیه را ادامه دهد.
- میفرمودیم... جهیزیه بسیار ناقص هستش. کاملش کنید، بعد راجع به مهریه بحث میکنیم.

مادر سیریوس که تابلویش را پشت میز گذاشته بودند تا بتواند در مراسم حضور داشته باشد، نچ نچی کرد، سپس یک تکه سبزی را که شاید صدها سال بود در میان دندان هایش جا خوش کرده بود را با ناخن خارج کرد، و بعد با صدای جیغ مانندی که موجب لرزیدن لیوان ها و بشقاب های میز شد، گفت:
- یاد زمان جوانی ما بخیر ای ارباب اصیل و با اصل و نسب، اون زمان دختر رو با کفن سیاه میفرستادن خونه شوهر و با کفن سیاه هم برمیگردوندن!
- بابا یه عروسی ساده هم کفایت میکنه. این حرکتای هیچی به هیچی یعنی چی آخه؟
- دهانت رو گاز بگیر لودو...

و لودو دهانش را گاز گرفت تا ببیند مراسم به کجا میرسد.



پاسخ به: ورزشگاه نقش جهان (در حال تعمیر!)
پیام زده شده در: ۰:۰۰ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶
#48
مسابقه مرحله نیمه نهایی لیگ کوییدیچ 1396


ترنسیلوانیا
VS.
حوله پوشان


مهلت مسابقه: از ساعت 00:00 روز 14 بهمن تا ساعت 23:59 روز 23 بهمن


داوران: آرسینوس جیگر و آیلین پرنس



پاسخ به: حمام باستانی تاریخی شلمرود ( مختلط تفکیکی)
پیام زده شده در: ۰:۰۰ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶
#49
مسابقه مرحله نیمه نهایی لیگ کوییدیچ 1396


تف تشت
VS.
دلار


مهلت مسابقه: از ساعت 00:00 روز 14 بهمن تا ساعت 23:59 روز 23 بهمن


داوران: نقاب و آرسینوس جیگر



پاسخ به: افسانه لرد ولدمورت
پیام زده شده در: ۱۴:۳۵ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
#50
مرگخواران از جای خود تکان نخوردند.
دیالوگ آخر لرد آنقدر برایشان سنگین بود که قدرت هرگونه حرکتی را ازشان گرفت و نتیجتا ملت مرگخوار فقط به نگاه کردن به یکدیگر رضایت دادند.

- چرا پس نمیرید؟

دست لرد همزمان با گفتن این حرف، به سوی جیبش رفت.
ملت مرگخوار از ترس شکنجه شدن، همچون گربه ای که ناگهان مورد هجوم آب قرار میگیرد، از جا پریدند و پس از مقادیری برخورد به در و دیوار، به سرعت از اتاق متواری شدند.

لرد پفک پیگمی شانه ای بالا انداخت و سپس از درون جیبش یک کلوچه بیرون آورد و در دهان گذاشت.
- معلومه اینا چشون نیست؟

و اما مرگخواران که از سالن غذا خوری متواری شده بودند، به سرعت به زیر زمین خانه رفتند تا جلسه ای مخفیانه تشکیل دهند.
مرگخواران، پس از آنکه برای نشستن دور یک میز کوچک و پوسیده اندکی زد و خورد انجام دادند، بالاخره موفق شدند جلسه را تشکیل دهند و رودولف هم تصمیم گرفت رهبری جلسه را بر عهده بگیرد تا مطمئن شود همه چیز منظم و درست پیش میرود.
رودولف به مرگخوارانی که دور تا دور میز، به طرزی غیر عادی جمع شده بودند نگاه کرد و سپس گفت:
- ببینید دوستان... دستور ارباب واضح بود. ارباب دستور دادن که هرکس بره با یار و همجنس خودش. و چیزی که مشخصه، اینه که همه ساحره ها همجنس من هستن به غیر از بلاتریکس. بلاتریکس مردیه حتی واسه خودش. نتیجتا همه ساحره ها واسه من هستن. شماها هم برید هرکی رو خواستید واسه خودتون پیدا کنید.

جماعت مرگخوار برای لحظه ای پوکرفیس شدند، و سپس همگی ریختند روی سر و کله رودولف و او را از صندلی ریاست جلسه پایین کشیدند و رز و لینی مشترکا جای وی را گرفتند.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.