-منتظر چی هستی گب؟
-اها، بریم.
گابریل و کریس سوار سالار وزارت سحر و جادو شدند و به طرف خانه ی ریدل ها حرکت کردند.
*سه ساعت بعد، خانه ی ریدل ها*
-گب، برو ببین داخله یا نه.
-این در چقدر نامتقارنه!
-گب!
گابریل جلو رفت و به در نامتقارن اتاق هکتور نگاهی انداخت؛ اما طولی نکشید که به طرف کریس برگشت.
-ای نامتقارن!
-مگه چی شده؟
-برگه ی روی درش رو نگاه کن.
کریس نزدیک رفت تا نگاهی به نوشته روی در بیندازد.
-با عرض پوزش به دلیل بی خریدار بودن معجون ها و در نتیجه افسردگی، از دادن معجون های هکی معذوریم. یعنی چی آخه؟
-سم بعدی رو کجا پیدا کنیم؟
-شاید سخت باشه ولی... سم پرنسس!
-کریس!
-نه نه! ما به پرنسس پیتزا می دیم و ازش می خوایم یه ذره سم بهمون بده.
-بهتر شد.
گابریل و کریس به طرف اتاق نجینی که در انتهای راهرو قرار داشت، حرکت کردند.