هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#51

مرگ خواران با تعجب به یکدیگر نگاه کردند.در ذهن‌شان یک سوال مشترک بود.(برویم هاگوارتز درخواست پامفری بدهیم بهمان تحویل می دهند؟)
یکی از مرگ خواران جلو امد و پرسید:
-ارباب جان. ببخشید ولی هاگوارتز یک پامفری فقط دارد و ما چگونه در خواستش را بدهیم؟
-بگردید و یک راهی برایش پیدا کنید. ما به شما اعتماد داریم. . البته نه کامل ولی این بار مجبوریم اعتماد کنیم.
مرگ خواران به ارامی از در بیرون رفتند و دنبال راه چاره ای گشتند.
-به نظرتون باید چه راهی را پیشنهاد بدهیم؟
-نمی دونم. بلاتریکس تو بعد از ارباب رییسی.
-الان که کارتون گیره من شدم رییس؟!
-نمی دونم دیگه دستیار رییس بودن همین بدی رو داره.
لوسیوس با فریاد به مرگ خواران گفت:
-دیگه دعوا هاتون رو تموم کنید. بیاید به جای دعوا دنبال راهی برای دزدیدن پامفری پیدا کنیم.
پیتر تازه وارد بود ولی ایده های خوبی داشت
-اجازه. اجازه.
-ساکت بچه جون داریم فکر می کنیم
-من یه ایده دارن به ایده
-ساکت می شی؟
-می تونیم از معجون چهل گیاه استفاده کنیم چون قراره از مدرسه بازدید بشه می تونیم خودمون رو به شکلشون در بیاریم.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۰ ۲۱:۰۱:۵۷


پاسخ به: افسانه لرد ولدمورت
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#52
خلاصه:لرد ولدمورت معتاد شده و مرگ خواران می خوان ترکش بدن برای همین تصمیم می گرین لرد رو به کمپ ترک اعتیاد ببرن و اونجا بستریش کنن
......
مرگ خواران لرد را به داخل کمپ حل دادند و سپس خود هم به داخل کمپ رفتند.
لرد ولدمورت بلند شد و رو به مرگ خواران کرد.
-این چه کاری بود که کردید؟
و سپس خود را تکاند.
-مگر با شما نبودم چه کسی به شما گفت که من را به کمپ بیاورید ؟
هیچ یک از مرگ خواران جرات پاسخ دادن را نداشتن ولی یکی از مرگ خواران به ارامی جلو امد.
-ارباب جان با تمام احترام شما باید اعتیاد خود را ترک کنید.
-ارباب و زهر نجینی. اکنون می خواهم کمی به شما ورد بزنم برای این نقشه هایتان.کروشیو.
مرگ خوار از طلسم جا خالی داد.

-با چه جراتی از کروشیو ما جا خالی می دهی؟
در همین حین دکتر ان کمپ می اید.
-سلام جناب شما برای ترک اعتیاد اومدید؟
-بله جناب ارباب ما برای ترک اعتیاد اومدن و ما هم برای استخدام.
دکتر به ارامی و به همراه تعجب به اون همه مرگ خوار نگاه کرد.
-همتون؟!
-بله جناب فقط این چوب رو ازشون بگیرید.
-چی؟ تو به چه جراتی می خواهی چوب دستی ما را بگیری؟ ای، خائن
-هلوی مامان، می گم اون چوب دستیتون بده. مامان به قربونت بشه اوکادوی مامان.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#53
سلام ارباب جان.
ببخشید من می خواستم نقد پست شماره ۲۱۲ جانور نما ها رو برام بگید.



پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#54

درخت با تعجب بیشتری به سمت پایین خم شد.
-چی؟!
-هیچی دیگه اقا درخته همین. فقط می خواستیم که ریشه هاتون رو در بیاریم.
درخت که از این اهانت بسیار خشمگین شده بود با خشم به هکتور گفت:
-من هزاران سال است که در این جنگل زندگی می کنم و هیچ جادوگری نتوانسته است من را از ریشه در بیاورد چون هیچ کس در چالشی که من گفتم پیروز نشده بود.
هکتور با تعجب بسیاری پرسید:
-چالش؟!
-بله چالش.چالشی سخت که اگر از این بیرون بیایید یکی از باهوش ترین،چالاک ترین و بهترین جادوگران تاریخ به حساب می آیید.
هکتور با شنیدن چنین جملاتی به فکری فرو رفت. فکری که وقتی از چالش بیرون بیاید همه ی مرگ خواران به او حسودی می کنند. دیگر دردانه ارباب می شود و دیگر کسی به خوردن معجون هایش نه نمی گوید.

-پسرم. در این دنیا هستی اصلأ؟
هکتور با صدای درخت از رویا بیرون امد
-بله اقا درخته گوش می دم.
درخت شروع به گفتن چالش کرد:
-تو باید این معما ها را حل کنید تا به گل رز چند رنگ برسی.معمای اول این است که تو باید به جایی بروی که در این اب هایی یخ زده است و بعد به جایی که گل هایش وحشی می باشند و بعد به جایی که مردم بسیاری دارند ولی بدان انجام شهر نیست و در اخر جایی که تمامش شادی است و رنگین کمان. انجا می توانی گل را پیدا کنی.
هکتور که از معما گیج شده بود به ارامی بلند شد و به سمت سدریک رفت.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۱ ۱۷:۳۲:۳۳


پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹
#55
۱.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون
د)مهربانیتون🌸

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ🌸

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای🌸
د)شمیشر جواهر نشان

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور🌸
ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت🌸
ب)در راه پیشرفت
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری🌸
ج)گرسنگی
د)تنهایی

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ🌸
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ
د)جام پر از مایع طلایی رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز🌸
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه
د)همه ی موارد🌸

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان🌸
د)مرگ یکی از دوستانتان



پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ جمعه ۱۷ مرداد ۱۳۹۹
#56
مار ها که به حرف بلاتریکس گوش نمی دادند به این طرف و ان طرف می رفتند.
- گفتم برین پیش ارباب
- حال کدام یک از این ها قرار است حیوان جدید ما بشود؟
مار ها که همچنان در پارک به این طرف و ان طرف می رفتند در راه خود هر بار یک نفر را نیش می زدند.بلاتریکس که دیگر از این حرف گوش نکردن مار ها کلافه شده بود به سرعت به دنبال مار ها می رفت
-‌ وایسا ببینم. تو باید به حرف من گوش بدی. وایسااااا
لرد ولدمورت که دیگر از این موش و گربه بازی های بلاتریکس با این مار ها خسته شده بود به سمت یکی از نیمکت های پارک رفت و روی ان نشست و به نجینی فکر می کرد. کمی دلش برایش تنگ شده بود و دلش می خواست باز پیشش باشد.



پاسخ به: رده بندی مرگخواران (وفادارترین؟)
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹
#57
به نظر من وفادار ترینشون بلاتریکس بود


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹
#58
یکی از راه های شناخته شدن توی ایفای نقش داشتن یه ویژگی شخصیتی جالب یا خاصه! این ویژگی میتونه خیلی ساده باشه ولی شما جوری ازش استفاده کنید که به نظر جالب بیاد! مثلا هکتور یه معجون سازه ولی خب اینکه همیشه معجون هاش مزخرف از آب در میان شده ویژگی شخصیتش! حالا ازتون میخوام تلاش کنید همچین ویژگی رو برای شخصیتتون پیدا کنید و با زدن یک پست( که میتونه ادامه پست من باشه یا پست تکی) اون ویژگی رو توضیح بدید.(پست تکی)
🌺🌺🌺🌺
خوابگاه دختران:
-کیت! کیت! بیدار شو.نه مثل اینکه خیلی خوابش سنگینه.
مگان به ارامی به سمت گلوری گربه اش می رود.
-شش،گلوری تکون نخور دختر خوب
-میووو،شیشششش
-تکون نخور دیگه
مگان با حرکتی گلوری را روی شکم کیتی پرت کرد.
-اخ.گلوری بیا پایین.
-خوابالو بلاخره بیدار شدی؟
-مگی اخرین بارت باشه این جوری بیدارم کردی.
-باشه.قول می دم ولی تو هم مگه گربه نداری؟پس چرا اینقدر ترسیدی؟
-چون گربه ت خیلی محکم خورد روی شکمم
-حالا ببخشید مهم اینه که بیدار شدی زود حاضر شو باید بریم تالار عمومی برای صبحانه.دامبلدور می خواد یه خبری رو بهمون بگه
-باشه الان حاضر می شم
توی سالن عمومی
-دانش اموزان هاگوارتز.امروز به دلیل خاصی به شما گفتم زودتر برای صبحانه بیاین.امروز مدرسه دخترانه باکس بورگ برای بازدید از مدرسه می آیند
-من خیلی خوشحالم چون دختر خاله م توی باکس بورگه
-شش،مگ بزار بشنوم پروفسور چی می گه.
-برای همین از شما در خواست دارم بسیار حواستون به رفتارتون باشه هر گروهی که بهترین مهمان نوازی رو داشته باشه ۱۰۰ امتیاز به گروهش اضافه می کنه،باباجان
با گفتن این حرف همه ی سالن شروع به حرف زدن کردن.
-بسیار خب دانش اموزان فکر کنم مدرسه باکس بورگ رسیدند.
ناگهان در تالار باز شد و صد دختر با کت و دامن و بلوز های ابی و کلاه هایی که به سر داشتند وارد سالن شدند.
همه دانش اموزان:سلام به هاگوارتز خوش آمدید.
-سلام،سلام.به مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز خوش آمدید.امیدوارم که اوقات خوشی را در هاگوارتز داشته باشید.
-سلام به دختران و پسران هاگوارتز من هم امیدوارم اوقات خوشی را در اینجا داشته باشیم.
-پس دختران و پسران به دختران مدرسه باکس بورگ مدرسه رو نشون بدید و کاری کنین که بهشون خوش بگذره.
-مارگارت!
-مگان!
-خیلی دلم برات تنگ شده بود.
-سلام من کیتی هستم از دیدارتون خوش بختم.
-سلام من هم مارگارت الیزا گری هستم از دیدارتون خوشبختم.
-خب می خوای ماجراجویی کنیم؟
-مگ به نظرم ایده یه خوبی نیست چون ممکنه مثل اون بار خرابکاری بشه و ممکنه دوباره امتیاز از دست بدیم
-کیتی من عاشق ماجراجوییم به نظرم مگان درست می گه
-اه.خیلی خب باشه می خوای چیکار کنیم؟
-امروز با پروفسور گرنجر کلاس داریم من می خوام معجونش رو بپوکونم
-چی این ایده خیلی بدیه
-این ایده ی عالی ای یه مگان
-من نمی دونم فقط اگر گیر افتادین من بهتون هشدار داده بودم.
-باشه
توی حیاط:
-مگ حالا می خوای چی کار کنی؟
-خب این معجونی که پروفسور می خواد امروز درست کنه اگر بهش موی تک شاخی که نصف شاخش شکسته اضافه کنیم معجون باعث می شه فردی که می خوردتش
صورتش زگیل بزنه
-خب باشه مگ ولی ما اجازه نداریم وارد جنگل بشیم
-دانش اموز ها اجازه ندارن ولی حیون ها اجازه دارن
کیتی و مارگارت:منظورت دقیقا چیه
که ناگهان مگان به روباهی زیبا تبدیل شد
مارگارت و کیتی:تو جانور نمایی
مگان به معنای بله سر تکان داد و سریع به سمت جنگل رفت.
۱ ساعت بعد
-اوردمش
-خوبه مگان حالا باید جاش رو عوض کنیم
-ولی چطور؟
-کیت نگران نباش من یه ایده ی خوب دارم
قبل از کلاس
-وای یه روباه اونجاست
پروفسور:چی؟ اون رو از ظرف ازمایشم دور کنید
و پروفسور به سمت روباه دوید و کیتی وقتی پروفسور نمی دید موی تک شاخی که مگان بهش داده بود رو به معجون اضافه کرد.
-همون جا وایسا
مگان به سرعت از پله ها پایین امد و در گوشه ای به حالت عادی خود برگشت
-خوب شد.دیگه این طرف ها پیداش نمی شه
کلاس معجون ها:
-خب دانش اموز ها همون‌طور که می بینید وقتی من این معجون رو می خورم صورتم سفید تر می شه
وقتی پروفسور معجون رو خورد ناگهان تمام صورتش زگیل زد.
-کی با معجون من این کار رو کرده؟
همه ی کلاس:
-همین حالا بگید
زنگ خورد و همه دانش اموزان از کلاس بیرون دویدند

✨پایان✨


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۱۳ ۱۴:۵۹:۱۸
ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۱۳ ۱۵:۱۰:۲۰

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹
#59
سلام ماموریت اول انجام شداینجا


من بچه‌ی تیزی بودم! اگه جات بودم، می‌رفتم توی کمد قایم می‌شدم و با ماش می‌زدم تو چشم اون دختره‌ی مشنگ زاده تا نتونه غول رو طلسم کنه و کلکش کنده بشه!
+2


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۱۳ ۹:۵۵:۲۹
ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۸ ۱۴:۴۵:۵۳

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سفر با زمان برگردان
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹
#60
چند روزی بود مگان خیلی مشکوک رفتار می کرد.توی تالار همه ش حواسش به بقیه بود.همه ش از توی سایه ها حرکت می کرد به صورتی که تقریبا هیچ کس متوجه کار هاش نمی شد.حتی بریجیت،گابریل و کیتی هم نمی دونستن اون چی کار می کنه.روز ۳۱ اکتبر شب هالوین مگان به صورت مخفیانه از سالن عمومی خارج شد.
🌸🌸🌸🌸🌸
توی حیاط:
مگان در حالی که به ارامی به پشت فواره داخل حیاط می رفت.به ارامی دست هایش را به داخل روپوش مدرسه اش کرد و یک چیز بسیار درخشان را بیرون اورد.یک زمان برگردان بود.ان را هفته قبل در خوابگاه اسلایترین داخل بالشتش پیدا کرده بود.مگان زمان برگردان را به گردن خودش انداخت.او زمان را برای ۳۱ اکتبر سال ۱۹۹۱ تنظیم کرد.ناگهان همه چیز چرخید.مگان سرش گیج می رفت ولی تلاش خودش را کرد تا تعادلش را از دست ندهد.ناگهان همه چیز مثل اول شد.توی سال ۱۹۹۱بود.وارد سرسرای هاگوارتز شد و دید درست همون طور که قبلاً بوده.متوجه شد هنوز پروفسور خبر ازاد شدن غول رو نداده به همین دلیل به سرعت به سمت دستشویی دختر ها رفت.دید هرمیون داره گریه می کنه.مگان به سرعت به طرف هرمیون رفت.

-سریع باش.تا اونجایی که می تونی تند بدو و از دستشویی دور شو
-چرا باید به توی اسلایترینی گوش کنم؟
-سریع باش.فقط بدو
هرمیون هم با بی میلی سریع از دستشویی دور شد.که غول از راه رسید.غول نعره ای سر داد و به سمت مگان رفت.
- اینسندیو،فلیپندو،وینگاردین لیویوسا،ریکتوسمپرا
غول شروع به اتیش گرفتن کرد و بعد به زمین خورد.بعد از اون چماقش به سرش خورد و به خاطر قلقلک به پشت رفت و به دیوار برخورد و دیوار نابود شد و به پشت داخل دریاچه افتاد.
مگان به خودش گفت:می دونم از پس بقیه ش بر میای پاتر.
به سرعت بدون اینکه پروفسور ها متوجه مگان بشن به کنار فواره رفت و زمان رو روی ۳۱ اکتبر ۱۹۹۶ تنظیم کرد. وقتی چشم هایش رو باز کرد داخل حیاط هاگوارتز بود.به سرعت به سمت سالن عمومی دوید.وقتی وارد سالن شد بریجیت،کتی و گابریل منتظرش بودم.با نفس نفس گفت:نترسین دخترا.خوبم اتفاقی برام نیوفتاد.ففط یه چیز کوچیک رو درست کردم.
-دختر تو کجا بودی؟
-دیگه داشتیم نگرانت می شدیم
-دیگه هیچ وقت این کار رو نکن
-من فقط رفته بودم توی اتاقم مشق معجون هام رو نوشتم همین.باشه قول می دم دیگه هیچ وقت نگرانتون نکنم
بعد گابریل،بریجیت و کیتی رو بغل کرد.


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.