1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)بسا ما روزه بودیم و ...
در مقابلمان قرمه سبزی با گوشت ترستال خوردند
خیار خوردند
بستنی جادویی خوردند
یخ در بهشت خوردن
و ما هم انقدر از ناراحتی رقسیدیم و مسخره بازی در اوردیم تا بقیه بخندند و ما هم فراموش کنیم
یعنی این واقعت است به جان شما
2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همیبسا پروف بسیار مهربان است و شوخی را دوست میدارد
3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش استب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشه
بسا پروف بسیار قانون مند است
4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)
ما ایمانی استوار داریم:)
ابتدا در یک روز گرم روزه میگیریم.
سپس به جلوی درب مغازه ی بسیار معروف " یخمک،بستنی و یخ در بهشت" کوچه ی دیاگون میریم
بعد به یخ در بهشت ها زل میزنیم تا نفس بیشعور کارش را شروع کند
نفس بی شعور میگوید: برو بخور! فقط یه بار زندگی میکنی برو...خیلی خوشمزستا
و ما هم به ان عمل میکنیم و میرویم یک یخ در بهشت دو رنگ میگریم و به یک جای خلوت میرویم چون پلیس جادویی برای روزه خواری میگیرتمان:)
سپس نی را در چند سانتی دهن خود نگه میداریم تا نفس بی شعور تحملش تمام شده و برای خوردن به بیرون بیاید
و سپس ان را میگیریم و با ان برخورد فیزیکی شدیدی میکنیم :
نوشته زیر به علت خشن بودن زیاد
گردید...