استرجس در يك حركت انتحاري موفق شد دندون مصنوعي در حال پرتاب را مستقيما در حلقومش جا بده!
در همان لحظات دامبلدور به آرامي به طرف بانو حركت ميكنه و ميگه: مامان مامان من گشنمه!
محفلي ها :
بانو:
جيييييييييييييغغغغغغغپس از اينكه جيغ بانو كل خانه ي گريمولد را به همراه ساختمان هاي اطرافش(!) به لرزه در اورد الفياس و ريموس و سيريوس براي جدا كردن دامبلدور از بانو ويولت جلو رفتند.
دامبلدور ناگهان باپرشي كه از يك پيرمرد 200 ساله بعيد بود پريد تو بغل استرجس و گفت بابا، بابا من گشنمه من گشنمه!
استرجس: :vay:
دامبل:
ملت محفلي :
محفلي ها به سختي توانستند دامبل را از استرجس جدا كنند و اورا درون يكي از اتاق ها زنداني كنند.
در همان لحظات خانه ي ريدللرد همچنان داشت ايوان و مرگخوارانش را تنبيه ميكرد.
اما ناگهان صدايي در سرش زمزمه كرد:
-من وجدانتم اگر اين مرگخواراتو از بين ببري ديگه نميتوني به مفل حمله كني و دامبل رو از بين ببري.
لرد كه از تعجب ميخواد موهاي نداشته اش رو بكنه: وجدان؟؟؟ تو اصن كي هستي؟؟ من اصن وجدان ندارم قورباغه!
لرد ناگهان گفت: خيلي خوب بسه ديگه امشب به محفل حمل ميكنيم و ميزنيم همشونو ميكشيم.
مرگخواران كه از اين تغيير دستور ناگهاني لرد متعجب شده بودند :
لرد كه هنوز ت. كف وجدانش بود:
جمع كنيد بينم يچه پررو ها!
ايوان با تمام قدرت ناگهان شروع به جيغ زدن كرد!
لرد : دهنتو ببند بيريخت بي خاصيت.
ريگولوس : اممم ارباب جسارت نباشه اما خودتون داريد شكنجش ميكنيد!
لرد: يادم باشه به تو هم يه كروشيو بزنم! خوب ديگه پاشيد بريد استراحت كنيد كه امشب ميخوايم حمله كنيم.
اسنيپ با تمام سرعت از انجا جيم شد و به سرعت به اتاق درب و داغونش رسيد.
اسنيپ سريع سپر مدافعي به محفل فرستاد و قضيه را گفت و سپس با تمام وجود از خستگي بي هوش شد و اعضاي محفل را با بدبختي جديدشان تنها گذاشت....