در بالاترین اتاق خواب خانه ی شماره ی دوازده میدان گریمالد د رانتهای راهروی تاریکی که به دری قرمز سوخته منتهی می شود ،داخل اتاقی با کف پوش چوبی دو پسر موقرمز دوقلو در حال بررسی دوربینی هستند و مشغول ریختن دل و روده ی آن بیرون هستند .
- می گم فرد می شه اون آچار پانزده رو به من بدی؟
- البته ولی به نظر من اگه چهار ده رو بزنی خیلی بهتره
- ببین فرد برای این که مشت دستکشی از این جا بیرون بیاد بهتره که بریم و از جوش جادویی استفاده کنیم .
- ببین جرج حرف تو درسته ولی من فکر کنم که باید از سیلکوپلاکموتون برای به حرکت رد آوردنش درست کنیم .
همان طور که آن دو ویزلی در حال صحبت با یکدیگر بودند در اتاق باز می شود و خانم ویزلی وارد اتاق می شود .
- ببینم شما دو تا وروجک دارید اینجا چکار می کنید؟
ویزلی ها واسایل ها را به پشت همدیگر هل می دادند و در حالی که فرد مشغول ریختن وسایل دوربین به پشتشان بود تا مادرشان آن را نبیند گفت :
- هیچی هیچی فقط داشتیم با همدیگه تعدا چوب های به کار رفته در کف اتاق رو می شمردیم ، تازه ما کاشی های کف استخر رو هم شمردیم .
- مامان یه سوال ! می گم این اقای بنّا چجوری ایناستخر رو با اون همه آب کاشی کاری کرده ؟
-
یعنی جداً مغزت نمی کشه ؟ آخه اون موقع که داشت کاشی کاری می کرد با جادو داشت این کار رو انجام می داد .
- آهان ، ممنون
- خب وروجک ها پاشید بیاد ناهار بخورید ، تا سه می شمارم یک ..
-شما بفرمایید برید ، ما هم پشتتون میایم .
سه روز بعد - ببین فرد من می گم برای این که بتونیم این دارو رو توی شکلات بریزیم بدون این که شکلات تغییری بکنه باید مقداری اسید سامستیک بریزیم .
- درسته و برای این که جوش ها هی بترکه و جاش دوتا دیگه در بیاره باید جوشوریم بریزیم .
- آخ پسر دلم لک زده برای هاگوارتز ، اگه اونجا بودیم
- آره الآن می توستیم روی فلیچ امتحانش کنیم .
- آره ولی الآن که فلیچ نیست می تونیم روی
- -
رون استفاده کنیم آن دو از پله های سنگی پایین رفتند تا بتوانند وارد آشپزخانه بشوند .
درون فضای آشپز خانه پراز ماهیتابه و قابلمه بود . در انتهای اتاق شومینه ی آشپزی با شعله ی متحرک قرمزش دیده می شد . در زیر یک قفسه ی آهنی نوشابه رون و هرمیون نشسته بودند و مشغول صحبت های عاشقانه با یک دیگر بودند .
- سلام رون ، سلام هرمیون بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید
- سلام به چه مناسبتی ؟
- حالا
-خب ممنون
آن دو هر کدام یکی از اون شکلات های سمی برداشتند و مشغول خوردن شدند .
بعد از یک ساعت آنها احساس خارج در صورتهایشان کردند ، وقتی که جلوی آینه رفتند و با چهره های جوش زده مواجه شدند هر کدام با یک ساتور دنبال فرد و جرج راه افتادند .
- فــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد
-جــــــــــــــــــــــــــــــــــــرح
- نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!
---------------------------
خداییش اگه اینسری قبولم نکنید می رم پی مدیران
من برای بار چهارم دارم نمایشنامه می نویسم ، برای چی شما این قدر سخت می گیرید؟
تایید شد!