سلام پروفسور....
سلام بچه ها....اینجا چی کار میکنید؟؟؟؟با من کاری دارید؟؟؟؟
بله پروفسور مک گونگال....امروز تولد منه.....من و هری و رون
می خوایم بریم به کوچه دیاگون تا امروز رو خوش بگذرونیم و برای موش مریض رون معجون بگیریم...به ما اجازه میدید؟؟؟؟
پروفسور با تردید به آن ها نگاه کرد
و گفت:باشه...به شرط این که زود برگردید....قبل از شام و با صاحره ای غریبه هم حرف نزنید...
بچه ها با خوشحالی:zogh:به هم نگاه کردند و با سرعت به طرف شمینه خوابگاه گریفندور دفتند و هر کدوم یه مشت پودر فلو برداشت.....با هم فریاد زدند.....کوچه دیاگون!!!
در یک چشم بر هم زدن سه تا نوجوان جادوگر خودشون رو وسط یه کوچه باریک و شلوغ دیدند....بعد هر سه متوجه شدندکه درست اومدند....
اول به سمت مغازه کتاب فروشی رفتند....چون حتما همون طور که میدونین هرمیون عاشق کتاب هاست و امروزم تولدشه....وارد مغازه شدند و هری و رون کتاب ورد های پیشرفته رو برای هرمیون خریدند....
توی راه هرمیون همش با کتاب جدیدش ور میرفت و ورد های اون رو امتحان میکرد....خیلی بهشون خوس میگذشت....به سمت مغازه حیوانات جادویی رفتند تا برای هرمیون یه گربه هم بخرند...
وقتی رسیدند..هرمیون یه گربه رو دید و پسندید...در نتیجه سه تا نوجوان وارد مغازه شدند....
مغازه پر از قفس های فلزی جور وا جوری بود....
صاحره..صاحب مغازه...گربه مورد نظر رو به اون ها نشون داد....در همین لحظه هرمیون یه ورد از تو کتاب رو بلند خوند و از نک چوب دستیش یه نوری بیرون زد....
گربه بیچاره با دیدن نور ترسید روی سر رون پرید....
صاحره که از این ماجرا خشکش زده بود و از تعجبدهانش باز مونده بود...همین جور به گربه بالای سر رون نگاه میکرد....
آخر سر هری گربه رو پایین آورد...بعد اونو از ساحره خریدند و یه معجون هم برای موش رون گرفتند و به سمت اولین و نزدیک ترین شمینه دویدند...چون داشت غروب میشد و موقع مراسم شام در سرسرا....
اونا به موقع به شام رسیدند....
تا آخر شب هرمیون دوستاش بدار بودند و به ماجرا های آن روزشون فکر میکردند و میخندیدند....
پایان___________________
غلط املایی و جا افتادگی حروف داشتین توی رولتون. البته بیشتر متن کتابی داشت تا متن یک رول یا همون نمایشنامه. نمایشنامه یا رول پاراگراف بندی منظم تر و توضیحات کمتر می پذیره. این حجم توضیحات بیشتر مال نوشته های کتاب ماننده. اگرچه نوآوری خاصی نداشت اما بد نبود در مجموعه. قابل قبول تا حدودی.
تایید شد.
دوست دار شما.......
پروفسور مجتبی*جیمز*آبرافورد