هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴
#1
اسم:کاساندرا وابلاتسکی

چوبدستی:چوبش از جنس بلوط سیصد ساله و داخلش مقداری ریسه قلب اژدها که دور موی دم تک شاخ پیچیده شده

خون:اصیل

گروه:ریونکلاو

توضیحات:
کاساندرا فردی توانا در زمینه اسرار ناشناخته حتی برای جادوگرانه،اون کتاب های زیادی رو نوشت و تالیف کرد و از مهم ترینشون كتاب روشن بيني آينده هستش(توصیه میکنم بخونید)بله!کاساندرا توانایی روشن بینی داره و اون رو از اجدادش به ارث برده این توانایی که هرکسی نداره.کاساندرا با یک نگاه به گوی بلورین اینده رو میبینه و خلاصه خیلی خفنه:|


تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدید.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۷ ۱۳:۱۲:۵۳

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴
#2
سلام کلاه
بزار از خودم برات بگم
من اصن شجاع نیستم:|پس بیخیال گریفیندور..خیلیم تنبلم:|پس بیخیال هافل
ولی دنبال چیزی ک دوست دارم میرم..اگ چیزیو دوست نداشته باشم اصلا زحمت رفتن دنبالشو ب خودم نمیدم.من عاشق فلسفه و روانشناسی و کتابم پس خودم ریونکلاو رو ترجیح میدم اگ نشد ک اسلیترین.. من قبلا تو هردو بودم خیلی وقته سرنزدم:/
پس همون ریونکلا اگ میشه دوز دارم برم


سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴
#3
گاهی خودمون رو جاهایی پیدا میکنیم که حتی به یاد اوردن اینکه چجور از اونجا سردراوردیم غیر ممکنه.
در تالاری که چند دقیقه پیش از شکوه و زیبایی میدرخشید،دو مرد درحالی که ردا های بلندی بر تن داشتند در کشمکش بودند.

در دست هایشان تکه چوب هایی را به سرعت تکان میدادند و به طور اعجاب اوری،نور های رنگی از چوب چوبدستیشان را به اطراف میفرستاند.اگر فارق از تنش این جنگ بودید،مطمعنا تماشای این اتش بازی کوچک برایتان هیجان انگیز میبود.

در گوشه ایی پشت یک تکه مجسمه بی سر،پسرکی عینکی و ریزاندام قایم شده بود و نظاره گر این دوئل بود.چوبدستیش را در دست میفشرد و برای یک قدم جلوتر نرفتن مقاومت میکرد.

پسرک سرش را کمی خم کرد.بقایای مجسمه هایی که از شدت خشونت نبرد،بر اثر اصابت طلسم های مرگبار،خرد شده بر روی زمین افتاده بودند را نظاره کرد.به جنی کوچک و وحشت زده که پشت پیرمرد پناه گرفته بود نگاهی انداخت.
این ها تقصیر که بود؟جدال ها همه بر سر خودخواهی بود.فردی که شنل تیره به تن داشت و چشمانش از قرمزی برق میزد..او بود..مقصر همه این بلا ها او بود.مقصر از هم پاشیده شدن زندگی او و صد ها نفر دیگر.گرمای جنون امیزی از سر خشم وجودش را فرا گرفت.برقی در چشمانش درخشید.چوبدستی را در دستان عرق کرده اش محکم تر فشرد..براش مهم نبود اگر بمیرد،حداقل هنگامی پدر و مادرش را میدید میتوانست با افتخار بگوید تلاشش را برای گرفتن انتقام کرده است. قدمی به جلو برداشت و گفت:
"من همونیم که تو میخوای"

داستان زیبایی بود.فقط کمی کوتاه بود که زیاد مهم نیست.زیبا بودن به محتواست نه اندازه.با این همه توجه داشته باشین که معرفی شخصیت ها به خواننده وظیفه شماست.خوانده وقتی داستان شمارو میخونه طبیعتا ممکنه ندونه ای داستان بر اساس کدوم الگویی نوشته شده و پیرمرد و سیاه پوش و پسرک چه کسانی هستن.لازمه شما از این ابهام بیرون بیاریدش.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۶ ۲۰:۰۶:۱۱

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.