هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ جمعه ۸ تیر ۱۳۹۷
#1
سلام استاد؟
خوبین استاد؟
خب بریم سراغ تکالیف استاد!
.
.
۱_ توی چه شرایطی رنگ مه توی گوی عوض میشه؟ (۷ نمره)

راستش از اونجایی که پیشگویی مبحثیه که به احساسات و عواطف خیلی مرتبطه من فکر می کنم این تغییر رنگ مه گوی پیشگویی به دو عامل بسته به شرایط بستگی داره:
اول اینکه اگه جادوگر یا ساحره ای که اون رو لمس می کنه یا می خواد که از اتفاقات با خبر بشه، نتونه ذهنشو خوب متمرکز کنه یا احساساتشو توی لحظه کنترل کنه ، گوی احساسات خود اون جادوگر رو با تغییر رنگ برملا می کنه .
اما دوم در صورتیه که جادوگر یا ساحره ی پیشگو تجربه ی زیادی داشته باشه و یا بتونه توی لحظه بر احساساتش غلبه کنه میتونه از حال اتفاق مهمی که می خواد ازش سر در بیاره با توجه به رنگ گوی بااطلاع بشه .
پس برای اینکه ما بتونیم از گوی پیشگویی بهترین استفاده رو کنیم ، باید ذهنمون رو روی موضوع متمرکز کنیم و سعی کنیم در زمانی که آرامش داریم به گوی پیشگویی مراجعه کنیم.
.
.
۲_ چرا گوی پیشگویی گرده؟( ۳ نمره)

این مسئله ، یه مبحث فیزیکی خیلی خیلی مهمه، که من هم بر اساس اون پاسخ این سوال رو مطرح می کنم،
هرحجمی غیر از کره ، نقاط تیزی داره، بنابر این طبق اصل فیزیکی که بیان می کنه :
بیشترین انرژی در یک حجم دارای راس ، در راس و تیزی آن جمع می گردد اما چون ما در کره هیچ راس و نقطه ی تیزی نداریم ، تمام انرژی در تمام سطح پخش می شود.
ما باید گوی پیشگویی رو کروی بسازیم تا تمام انرژی در تمام سطح پخش بشه.و ما بتونیم با انرژی مساوی در تمام نقاط به بهترین شکل پیشگویی رو پیش ببریم.




Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
#2
از اونجایی کع ما کلا ملت جو زده ای هستیم دیدم همه اودن اینجا جمع شدن گفتم منم بیام، خلاصه که

آقا الان باید اعلام وفاداری بکنیم؟
همه؟
عوام؟
خواص؟
اعلام وفاداری !
تمام!!!




Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: سالن ورزشي دياگون
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۷
#3
ریونسلی

تیم لولا!


لرد ولدمورت و نولا جانستون


رول دوم گروه،تعیین حرف!

***


فلافل فروشی فلافل پز لردی و فرزندان ریونکلا


نولا نیشخند زنان ، چوبدستی را در جیب ردایش گذاشت و به تابلو ی نصب شده نگاه کرد.

_چی؟لردی؟ تو به ما، لرد سیاه، بزرگترین جادوگر سیاه تاریخ جادوگری...می گی لردی؟

نولا برگشت و با دیدن لردسیاه ، لبخند دندان نمایی زد و شانه بالا انداخت:
_ ای بابا ! لردی انقدر حرص نخور ! تو گفتی با ما همکاری می کنی تا این فلافل فروشی رو راه بندازیم ! وقتی درست کردن مغازه رو میسپردی دست من و بقیه ریونیا باید فکر اینجاهاشم می کردی !
_اینا چیـــــــن دیگه؟ چرا تو فلافل فروشی کتاب خونه گذاشتید؟

نولا چند قدم جلو رفت و بعد با دیدن چهره ی لرد سیاه لبخندش را جمع و جور کرد و با شور و شوق شروع به توضیح دادن کرد:
_ خب بهتره وقتی میان فلافل فروشی یه سرگرمیم داشته باشن دیگه نه؟ اهم اهم ! مثلا اینجا، همشون به فلافل فروشی و ادویه ها و آشپزی مربوط میشن! نگا: فلافل ترد و فلفلی ! فلافل یا فلانل! فلافل پزی در فر جادویی فلیپ فلوپی! چه گونه با رشته ی فالوده ، فلافل درست کنیم؟ فلافل های فرفری با فلفل سیاه! و... امم؟ لرد؟ جناب ؟ حالت خوبه؟
_



***

چند ساعت بعد:

لرد سیاه در حالی که هنوز غرق در فکر فلافل و فلفل بود پشت میز حسابداری فلافل فروشی نشسته بود و به اشتباه تصمیم مشارکتش با فرزندان عجیب روونا فکر می کرد:
_نجینی؟

مار و یار محبوب لرد از روی میز بر روی شانه ی ولدمورت خزید و جواب داد:
_فســـــــس ! ففـــــس ! فس فس فــــــــــس ! فــــــــــــــــــــس!

لرد نگاهی متفکرانه به نجینی انداخت و با پشیمانی ادامه داد:
_می دونم می دونم! اشتباه بزرگی کردم ولی خب دیگه مرگحوارا هزینه هاشون زیاد شده و بودجه ی جیب مبارک ماهم کم! مجبور بودم! حالا به نظرت از این روش میشه پول درآورد؟

صدایی لرد را از جا پراند و او چوبدستی اش را در یک حرکت بیرون کشید:
_نترس بابا منم نولا! راستی نگران نباش ! همین الان یه فرمول جدید برا فلافلا پیدا کردم! فلافل فلفل با فسفر طبیعی مغز گوسفند! این قطعا فروشش رکورد میزنه!
_



ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۴ ۱۹:۲۰:۳۸
دلیل ویرایش: پاک کردن نقطه‌های وسط رول برای بهم نخوردن آرایش صفحات



Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۷
#4
کجا؟
تو استخر!




Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۷
#5
اعتماد از دست رفته بدتر از مرگه!




Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: به نظر شما ممکنه ولدمورت از چیزی بترسد؟
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۷
#6
به نظر من از کوچیک شمرده شدن و بی توجهی می ترسید !
و البته که ازین که به هیچ جایی تعلق نداشته باشه هم می ترسید!




Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: كدوم كاراكتر تو فيلم به شخصيت در كتاب بيشتر نرديك بود؟
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۷
#7
هرماینی خیلی زیاد!!




Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۷
#8
چی کار؟ یه قل دوقل بازی می کرد!
سیزده بدر، آرتور ویزلی تو حموم خونه ی بلاتریکس با آرگوس فیلچ یه قل دو قل بازی می کرد




Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۷
#9
از : منی که نمیشناسی!
به: تویی که بیشتر از خودم میشناسمت!

سلام!
امروزم برات می نویسم!
امروزی که دوباره گذشت به لبخندای عجیب روی نقاب عجیب ترم! ا
امروزی که دوباره نه برای این روح و جسم حقیر، که برای روح شفافت زندگی کردم!
امروزی که باز یادم رفت تو خیالام غرق نشم و باز وسط دریای طوفانی خیال نگاهت خفگی رو فهمیدم!
امروزی که آسمون قشنگ تر از دیروز بود ولی تو نبودی که از پشت سرم ، دستمو بگیری و یکی یکی شکل ابرا رو برام ، عشق معنی کنی !
نه !
هرروز من مثل دیروز نیست! من هرروز بیشتر و بیشتر درگیرت میشم! هرروز بیشتر و بیشتر به بودنت فک می کنم و هرروز بیشتر و بیشتر به خودم یادآوری می کنم که تو حتی اسم من رو نمیدونی!
و من
یه مجنون خیال پرور
که دوباره وجود آبی تو شد قبله گاهم!

و دوباره!
شب
منی که آرزو می کنم بیای تو رویام
و تویی که آرزو می کنی کسی که من نیستم بیاد تو رویاهات!


تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم .
تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!






Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»





پاسخ به: دوست داري با جادو چيكار كني؟
پیام زده شده در: ۱۸:۰۰ چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۷
#10
جادو!
مفهومی که نه برای لطافتش ، که برای قدرتش توی کمک های روزانمون می خوایمش!
قدرتی که نمی تونیم به زمان نگاه کنیم و حسش کنیم!
پس چرا جادوی دنیای حقیقی رو نمی بینیم؟
پس اسم دیگه ی احساس چیه اگه جادو همون کلمه ی دل نشین نیست؟
همون لحظه ای که نفست از ترس حبس میشه و تو این ترسو نمی تونی به هیچ علت مادی ای ربط بدی...
مگه عرفان و معنویت ، چیزی کم یا بیش_تر از جادوعه؟
من جادو رو توی وجودم حس می کنم...
توی تک تک دقیقه هایی که با هجوم احساساتم می گذرن حس می کنم!
من ، از جادو چیزی بیشتر از آرامش نمی خوام!
من از جادو توی زندگیم، تکرار همون لحظه ای رو می خوام که سراسر آرامش درونیمو می سازه! یه نگاه! یه صدا! یا حتی یه خاطره ی تکرار شده! من جادوی این لحظه هارو می خوام!


ویرایش شده توسط نولا جانستون در تاریخ ۱۳۹۷/۱/۲۳ ۹:۱۰:۴۵



Is é grá an scéal is fearr, Is maith an scéalaí an aimsir.
«زمان بهترین قصه‏ گو و عشق بهترین قصه است»









هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.