تصویر شماره ی ۷.
-تق تق تق تق.
-بیا تو.
هری وارد اتاق دفتر کار اسنیپ میشود، او را در حالی میبیند که خیلی ریلکس نشسته، داره کتاب میخونه و بعد از اینکه هری وارد اتاق دفتر کار اسنیپ شد، اسنیپ گفت:
-بشین رو این صندلی.
-من اینجا هیچ صندلی نمیبینم.
اسنیپ با حرکت چوب دستی اش یه صندلی ظاهر کرد.
-بشین.
-باشه...اممم با من چیکار دارید پروفسور؟
-تو امروز وارد مغازه ی شکلات فروشی شدی ایا؟
-بله شدم.
-چه چیزایی خریدی؟
-چرا همچین سوالاتی میپرسین پروفسور؟
-به تو ربطی نداره فقط جواب منو بده، اینجا منم که میپرسم نه تو.
-خوب خودتون گفتید مغازه ی شکلات فروشی انتظار دارین من چی بخرم، چوب دستی؟ خوب شکلات خریدم دیگه.
-برای کی؟
-برای خودم!
-پس من چی؟
-چییی؟
-برای من شکلات نخریدی؟واقعا که پنجاه امتیاز از گریفیندور کم میشه چون تو واسه من شکلات نخریدی.
هری:
چند دیقه بعد:
-هری، هری، حالا خوبه؟
-اه، هرمیون من داشتن فکر میکردم به اینکه اسنیپ میخواد به من چی بگه و فکرم واقعا مسخره بود.
-خوب پروفسور اسنیپ صدات کرده برو پیشش.
هری به سمت اتاق اسنیپ رفت و در زد.
-تق تق.
-بیا تو
هری وارد شدو از همون اول رفت یه صندلی پیدا کردو روش نشست.
-پاتر، شنیدم که امروز...
-من مغازه ی شکللات فروشی نرفتم پروفسور.
اسنیپ:
-چیزی شده؟
-اصلا این چه ربطی داشت به موضوع، پاتر؟خوب من داشتم میگفتم که امروز شنیدم با آقای مالفوی دعوات شده، چرا؟
-انتظار دارین چی باشه موضوع دعوامون؟سر چیز همیشگی.
-بیشتر توضیح بده پاتر.
-خوب اون به هرمیون توهین کرد منم چوب دستیم رو دراوردم و شروع کردیم به دوئل.
فلش بک، دهکده ی هاگزمید.
هری به هنراه هرمیون رفته بود به دهکده ی هاگزمید وقتی داشت وارد مغازهی شکلات فردشی میشد دراکو رو دید به همراه گویل و کراپ دارن نزدیک میشن وقتی خیلی نزدیک تر شدن، دراکو گفت:
-پاتر میبینم که مثل همیشه داری با گندزاده ها میچرخی!هه!
هری چوب دستیش رو داشت درمیاورد که هرمیون گفت:
-ارزش نداره هری، ولش کن.
-پاتر شجاعتت کجا رفته.
هری دیگه که خیلی عصبانی شده بود چوب دستیش رو دراورد و گفت:
-استوپفای.
دراکو هم پرت شد به سمت عقب و بیهوش شد، هری و هرمیون هم فرار کردن و رفتن به سمت هاگوارتز تا اینکه پنج دیقه بعد از این اتفاق و اونا هم رسبده بودن به هاگوارتز،اسنیپ او رو اظهار کرد.
پایان فلش بک.
هری تموم فلش بک بالا رو برای اسنیپ توضیح داد.
-خیلی کاری مسخره ای کردی پاتر، من ازت گروه گریفیندور پنجاه امتیاز کم میکنم برای اینکه تو از ورد استفاده کردی تو دهکده ی هاگزمید.
-مگه به کار بردن ورد تو دهکده ی هاگزمید ممنوعه؟
-برای تو بله، حالا برو.
هری:
هری از اونجا دور شد و به سمت بقیه ی دوستانش رفت.
درود فرزندم
به نظر میاد کمی با سبک نوشتن جادوگران آشنا هستی اما به هرحال توصیفاتت کم بودن. درسته که دیالوگ ها خوبن اما باید توصیفی بشه که به خواننده فضا رو انتقال بده.
تایید شد!
مرحله بعدی: گروهبندی