هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶
#1
اعلام امادگی حریف:گیبن.


نت های موسیقی مثل یک دنیایی برایم هستند که با تک تک کلامشان، به من میفهمانند که من چه عینک باحالی دارم!
فقط اربااابب!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۰ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶
#2
سلام.
میشه لطفا اینو نقد کنید.

ممنون.


نت های موسیقی مثل یک دنیایی برایم هستند که با تک تک کلامشان، به من میفهمانند که من چه عینک باحالی دارم!
فقط اربااابب!


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶
#3
پس رفت سراغ نقشه ی دوم، او فکری کرد و بعد از چند دیقه به این نتیجه رسید که باید تو چشم مرگخوارا تار پرتاب کنه ولی واقعا اخه این کار چه چی سودی داره؟
پس دوباره فکر کرد وبازم فکر کرد طوری که از مخش دود بلند شد و بعد با خوش حالی داد زد:
-فهمیدم باید تو چشاشون تار پرتاب کنم بعد چوب های بیسبال رو به سمت بیرون هدایت کنم و به جای دور دستی بفرستمشون.یوهاهاها.

-این چنده؟
-گفتم گه این گرون تر از همس.
-اون چنده؟
-اون کمی گرون تر از قبلی است.

در همین حین که اونا در حالا بحث بودن یهو همه جا برای اونا تاریک شد چون اراگوگ تو چشاشون تار زده بود و نمیتونستن جایی رو ببین.


نت های موسیقی مثل یک دنیایی برایم هستند که با تک تک کلامشان، به من میفهمانند که من چه عینک باحالی دارم!
فقط اربااابب!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۱۰ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶
#4
نام و نام خانوادگی:پاملا آلتون.

گروه:روینکلا.

نام برادر:پیتر.

مشخصات چوب دستی:
یازده اینچ، از پر ققنوس، درخت تمشک.

خصوصیات ظاهری:
قد:صد و هفتاد و پنج است.
رنگ مو:قهوه ای.
رنگ چشم:سبز.
رنگ پوست:معمولی.نه خیلی سیاه نه خیلی سفید.

جارو:آذرخش سبز.

پاترونوس:گرگ.

جانور حیوان نما:گرگ.

خصوصیات اخلاقی:
باهوش، کنجکاو، تو دل برو، جذاب، خیلی در بعضی مواقع خطرناک و ترسناک میشه ولی در برخی مواقع خیلی خوش قلب است.

تاریخ تولد: 29 August

او معمولا همیشه یه هندزفری رو گوشاشه، یه عینک افتابی هم میزنه، موهاشو هم باز میذاره.
دسته های عینکش سبز است و شیشه ی عینکش هم دودی است.

او عاشق جادوی سیاه است و علاقه ی خاصی به این جادو داره.
البته بگم که به کهکشان ها و حیوانات هن علاقه ای داره.
سازش هم گیتار است.
اگه هندزفری نداشته باشه سعی میکنه خودشون با اب پرتقال سرگرم کنه.

زندگی نامه ای کوتاه:
او در خانواده ای دورگه بدنیا امده، پدرش اصیل زاده و مادرش دورگه بوده است.
پیتر رو خیلی دوست داره و خیلی سر به سرس میذاره.
وقتی که یازده سالش شد از طرف هاگوارتز برای او نامه ای امد و او به مدرسه رفت و تا به امروز موفق بوده‌.
او دوست دارد عضو مرگ خوارا شود، به دلفی و لرد ولدمورت خدمت کنه.
خیلی دوست داره مثلا یکی رو بکشه و شخصی رو خفه کنه.
مثلا کاری کرده که از عینکش تیغ هایی نامرئی، خطرناک و تیز بیرون بیاید و به شخص مقابل میخورد.هاهاها.

پایان.


تایید شد.


ویرایش شده توسط A.g در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۶ ۱۲:۱۷:۰۳
ویرایش شده توسط A.g در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۶ ۱۲:۱۹:۱۴
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۶ ۱۲:۲۶:۰۸


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶
#5
سلام کلاه عزیز.
من دختری هستم که عاشق رنگ سبزم.
شاید از نظری مهربون باشم ولی یه روح خبیث هم در وجودم هست و دوست دارم عضو مرگخوارا شم.لطفت منو بین یکی از گروه های اسلیترین و روینکلا بنداز.
هوشمم بدک نیست ولی خودم اسلیترین رو بیشتر دوست دارم.به انتخاب خودتون منو تو یه گروه بندازید.
ممنون.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶
#6
تصویر شماره ی ۷.

-تق تق تق تق.
-بیا تو.

هری وارد اتاق دفتر کار اسنیپ میشود، او را در حالی میبیند که خیلی ریلکس نشسته، داره کتاب میخونه و بعد از اینکه هری وارد اتاق دفتر کار اسنیپ شد، اسنیپ گفت:
-بشین رو این صندلی.
-من اینجا هیچ صندلی نمیبینم.

اسنیپ با حرکت چوب دستی اش یه صندلی ظاهر کرد.
-بشین.
-باشه...اممم با من چیکار دارید پروفسور؟
-تو امروز وارد مغازه ی شکلات فروشی شدی ایا؟
-بله شدم.
-چه چیزایی خریدی؟
-چرا همچین سوالاتی میپرسین پروفسور؟
-به تو ربطی نداره فقط جواب منو بده، اینجا منم که میپرسم نه تو.
-خوب خودتون گفتید مغازه ی شکلات فروشی انتظار دارین من چی بخرم، چوب دستی؟ خوب شکلات خریدم دیگه.
-برای کی؟
-برای خودم!
-پس من چی؟
-چییی؟
-برای من شکلات نخریدی؟واقعا که پنجاه امتیاز از گریفیندور کم میشه چون تو واسه من شکلات نخریدی.
هری:

چند دیقه بعد:
-هری، هری، حالا خوبه؟
-اه، هرمیون من داشتن فکر میکردم به اینکه اسنیپ میخواد به من چی بگه و فکرم واقعا مسخره بود.
-خوب پروفسور اسنیپ صدات کرده برو پیشش.

هری به سمت اتاق اسنیپ رفت و در زد.
-تق تق.
-بیا تو

هری وارد شدو از همون اول رفت یه صندلی پیدا کردو روش نشست.
-پاتر، شنیدم که امروز...
-من مغازه ی شکللات فروشی نرفتم پروفسور.
اسنیپ:
-چیزی شده؟
-اصلا این چه ربطی داشت به موضوع، پاتر؟خوب من داشتم میگفتم که امروز شنیدم با آقای مالفوی دعوات شده، چرا؟
-انتظار دارین چی باشه موضوع دعوامون؟سر چیز همیشگی.
-بیشتر توضیح بده پاتر.
-خوب اون به هرمیون توهین کرد منم چوب دستیم رو دراوردم و شروع کردیم به دوئل.

فلش بک، دهکده ی هاگزمید.
هری به هنراه هرمیون رفته بود به دهکده ی هاگزمید وقتی داشت وارد مغازهی شکلات فردشی میشد دراکو رو دید به همراه گویل و کراپ دارن نزدیک میشن وقتی خیلی نزدیک تر شدن، دراکو گفت:
-پاتر میبینم که مثل همیشه داری با گندزاده ها میچرخی!هه!

هری چوب دستیش رو داشت درمیاورد که هرمیون گفت:
-ارزش نداره هری، ولش کن.
-پاتر شجاعتت کجا رفته.

هری دیگه که خیلی عصبانی شده بود چوب دستیش رو دراورد و گفت:
-استوپفای.

دراکو هم پرت شد به سمت عقب و بیهوش شد، هری و هرمیون هم فرار کردن و رفتن به سمت هاگوارتز تا اینکه پنج دیقه بعد از این اتفاق و اونا هم رسبده بودن به هاگوارتز،اسنیپ او رو اظهار کرد.
پایان فلش بک.

هری تموم فلش بک بالا رو برای اسنیپ توضیح داد.
-خیلی کاری مسخره ای کردی پاتر، من ازت گروه گریفیندور پنجاه امتیاز کم میکنم برای اینکه تو از ورد استفاده کردی تو دهکده ی هاگزمید.
-مگه به کار بردن ورد تو دهکده ی هاگزمید ممنوعه؟
-برای تو بله، حالا برو.
هری:

هری از اونجا دور شد و به سمت بقیه ی دوستانش رفت.

درود فرزندم

به نظر میاد کمی با سبک نوشتن جادوگران آشنا هستی اما به هرحال توصیفاتت کم بودن. درسته که دیالوگ ها خوبن اما باید توصیفی بشه که به خواننده فضا رو انتقال بده.

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی



ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۵ ۲۰:۲۵:۱۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.