ههمه چیز مثلِ یه رویا بود....یه رویا ی شیرین و باشکوه....همون رویایی که هرشب به امید دیدنش میخوابیدم...
حتی هفته ی پیش که دعوتنامه ی مدرسه اومد دم خونمون و با دستای خودم لمسش کردم،حتی وقتی برای خرید کردن به کوچه ی دیاگون رفتم و حتی الان که تو سالن منتظر ایستادم که اسممو صدا کنن که برم بالا و اون کلاه کهنه ی عجیب تشخیص بده تو کدوم گروهم.....بازم باورم نمیشه که تو بیداری اینا دارن برام اتفاق میوفتن و این همون رویای همیشگیم نیست...
_:لیلی اسمیت...
اسممو صدا زدن باورم نمیشه!!!جدی جدی دارم میرم که جادوگر بشم (:
یه دفعه استرس کل وجودمو گرفت...اروم اروم قدم برمیداشتم که دیرتر برسم...ولی بالاخره رسیدم،اون خانم پیر مهربونی که همه میگفتن اسمش پروفسور مک گوناگولِ،بهم یه لبخند زد و کلاه و گذاشت رو سرم...
چشمامو بسته بودم و به حرفایی که بچه ها ی دور و برم بهم گفته بودن فکر میکردم:فقط دعا کن که تو اسلایترین نیوفتی که بدترین اتفاقیِ که ممکنه برای مشنگ تو هاگواتز بیوفتِ،اسلایترین گروه اصیل زاده هاست،حتی فکر رفتن به اونجا رو هم نکن...
تو افکار خودم غرق بودم که یکدفعه کلاه شروع کرد به حرف زدن...
_:عجیبه....واقعا عجیبه....تابحال ندیده بودم که یک مشنگ انقدر ذهن قدرتمندی داشته باشه....خیلیم شجاع و با استعدادی...آینده ی خیلی روشن ولی سختی داری....تو رو کجا بزارم؟؟؟؟؟اره....درسته....اسلایترین برات بهترین گزینست!!!!
صدای همهمه ی بچه ها داشت کرم میکرد،میترسیدم چشمامو باز کنم،اخه چرا اسلایترین؟
ولی این رویایی بود که از بچگی داشتم،بخاطر یه سری حرف و حدیث از دستش نمیدم....
ی نفس عمیق کشیدم و چشمامو باز کردم....نگاهم افتاد به بچه هایی که با تعجب نگاهم میکردن و صدا هایی که میگفتن:یه مشنگ تو اسلایترین؟غیرممکنه!
اهمیتی به صدا ها ندادم و با اعتماد بنفس کامل از پله ها پایین اومدم...به سمت میز اسلایترین رفتم و روی صندلی نشستم که ی صدایی کنار گوشم گفت:به جهنم زندگیت خوش اومدی گند زاده....اینجا جای تو نیست.....
تصویر شماره ی5درود بر تو فرزندم.
جالب نوشته بودی. فقط یک سری اشکالات کوچیک داری. اول از همه اینکه از چندتا علامت سوال و تعجب پشت سر هم استفاده نکن. مثلا اینجا:
نقل قول:تو رو کجا بزارم؟؟؟؟؟اره....درسته....اسلایترین برات بهترین گزینست!!!!
به این شکل در واقع باید نوشته میشد:
تو رو کجا بذارم؟اره...درسته...اسلایترین برات بهترین گزینست!
و اما در مورد ظاهر دیالوگ ها، همه دیالوگ هات رو به این شکل بنویس:
نقل قول: ی صدایی کنار گوشم گفت:به جهنم زندگیت خوش اومدی گند زاده....اینجا جای تو نیست.....
که در واقع میشه به شکل پایین:
یه صدایی کنار گوشم گفت:
- به جهنم زندگیت خوش اومدی گند زاده...اینجا جای تو نیست...
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی