هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸
#1
سلام من ریموس لوپین هستم چندی پیش بخاطر مشکلات شخصی سرم گرم بود و نقش از من گرفته شد لطفا نقشم را برگردانید........


لطفا معرفی شخصیتتون رو دوباره همینجا ارسال کنید تا دسترسیتون داده بشه.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۶/۲۰ ۱۵:۲۱:۰۲

Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۸:۵۱ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸
#2
سلام امیدوارم کاپیتانی یک جای خالی داشته باشد و از ممن درهر جایی که نیاز میبیند استفاده کند


Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ سه شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
#3
سلام خدمت ناظران عزیز

من سال پیش پیام فرستادم ولی جواب ندادین امید وارم هرچه زود تر جوابمو بدین



سلام ریموس،
عضویت در گروه های محفل و مرگخواران نیازمند فعالیت مستمر در ایفای نقشه، چیزی که فعلا از شما ندیدم.


تایید نشد.






ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۱۹ ۱۴:۱۱:۰۱

Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷
#4
با سلام و درود بر پیر دانا پروفسور دامبلدور بزرگ

پروفسور دامبلدور عزیز من از زمان ورود به سایت علاقه زیادی به عضویت در محفل داشتم و سعی کردم تمامی پشت هام جوری باشن که شماها ناظران بپسندیدن

از این رو از شما درخواست میکنم من رو هم برای ورود به محفل بپذیرید


Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: عاشقانه های وزارت
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷
#5
تام اصلا فکر نمیکرد که حالت تهوع بهش دست خواهد داد.
ناگهان رنگ تام سبز شد،سارا که از قیافه سبز رنگ تام ترسیده بود لوسیوس را مجبور به نگهداشتن ماشین کرد.

تام از ماشین پیاده شد و یک دل سیر استفراغ کرد
امد و سوار ماشین شد

تام حالش بهتر شده بود ولی یکم تشنه بود ، از این رو چشمش به لیوانی رو داشبورد ماشین افتاد و بلافاصله ان را برداشت .
لوسیوس با دیدین صحنه گفت : اوه ارباب تشنه تونه ، بیا این بطری نوشابه رو بگیرید و بازش کنید بخورید.

تام اعتنایی به لوسیوس نکرد و چوبدستی اش را چرخاند و گفت : آکوامندی!!!
اما لیوان پر آب نشد ، چند بار دیگر هم امتحان کرد اما باز کار ساز نبود، با خود گفت : ای لعنت برشیطون ول کن بذار همون چیزی رو که لوسیوس داد رو بخوریم.

با چوب دستی به نوشابه اشاره کرد و گفت : آلوهومورا!!!!
ولی در نوشابه باز نشد ، چند بار دیگر با دست امتحان کرد اما باز نشد.
داد زد : ای لوسیوس خرفت ما چطوری اینو باز کنیم.
لوسیوس که کمی دست پاچه شد گفت : ارباب نوشابه رو باید با در بازکنی که از فروشگاه خریدین باز کنین.
تام امتحان کرد و در عین ناباوری خودش در نوشابه باز شد. نوشابه را سرکشید و انگاری حالش بهتر بهتر میشید.

چیزی نگذشته بود که به قصر رسیدند تا شام بخورند.


Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: مشورت با آلبوس دامبلدور
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۷
#6
سلام ای پیر دانا پروسور دامبلدور ببخشید من میخوام برای دور جدید کوییدیچ ثبت نام کنم.


Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۷
#7
فرانک لانگ باتم : نه خواهش میکنم منو نکش.
ولدمورت : اخه تو سزاوار مرگی فرانک
فرانک لانگ باتم : نه منو نک.......
ولدمورت : آبراکادابرا
این اخرین لحظات زندگی فرانک لانگ باتم و همسرش بود.ومن تنها کسی بودم که حداقل صداشونو شنیدم.

<<فلش بک >>

من(ریموس لوپین) : سلام پروفسور بامن کاری داشتین.
دامبلدور دوان دوان آمد سمتمو نفس نفس زنان گفت :‌ اره ریموس ، کار واجبی داشتم ، برات یه ماموریت دارم .
منکمی کنجکاوانه پرسیدم : چه کاری پروفسور،بفرمایید.
دامبلدور با عجله گفت : فرانک ،فرانکلانگ باتم ،ریموس همونی که میدونی میخواد فرانگ لانگ باتم و همسرش رو بکشه.
من هم گفتم : من چیکار کنم پروفسور؟
دامبلدور برو خانه لانگ باتم ها و قبل از اینکه همونی که میدونی برسه اونها رو بیار اینجا.
من:چشم پروفسور.
دامبلدور : سریع ،زود باش.
----------
حالا بعد از اون همه تاکید پروفسور دامبلدور حالا من باید دست از پا دراز تر برمیگشتم محفل.
رسیدم به محفل و یک راست رفتم پیش پروفسور دامبلدور.
دامبلدور همین که من رو دید گفت : ناراحت نباش ریموس اصلا ناراحت نباش ، اونا جاودان شدند و یادگاری گرانبهایی از خودشان به جا گذاشتند.پسرشون نویل که سال های نهچندان دور به هاگوارتز خواهد آمد.
من که کمی از ناراحتیم کم شده بود گفتم : پروفسور من مطمئنم ، همونی که میدونی میخواد بقیه ااعضای محفل مثل من یا حتی جیمز و لیلی رو بکشه .باید از اونا محافظت کرد.


Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷
#8
ساعت حدودا ۱۱ صبح بود.
مسابقه سه قهرمان مرحله اولش را گذارنده بود و همه قهرمانان سربلند از ان بیرون امده بودند.
پروفسور اسنیب همه دانش آموزانش را علا رغم میل باطنی شان به سرسرای مدرسه اورده بود و انها را مجبور به نوشتن برگه امتحانی کرده بود.
هری،رون و هرمیون طبق معمول کنار هم نشسته بودند.رون با صدای پایین و پچ پچ گونه از هری پرسید:هری،هنوز معمای تخم طلا رو نتونستی حل کنی؟
هری گفت:نه رون،دیوانه ام کرده نمیدونم چیکار کنم.
پروفسور اسنیب صدای ان هارا شنید و داد زد:ساکت شین اقایان پاتر و ویزلی.
هردو ساکت شدند .ناگهان کاغذ مچاله ای سمت رون انداخته شد . رون سرش را بالا گرفت و کاغذ را باز کرد و دید که کاغذ از طرف جرج برادر بزرگترش ارسال شده.
روی کاغذ نوشته شده بود:رون،عجله کنید اگر اینگونه پیش بروید تمام یار ها برای مراسم رقص تمام میشوند.
رون یاد مراسم افتاد و حسی همچون استرس در دلش پدیدار شد.
رون نگاه به هری کرد و با صدایی ضعیف از او پرسید: هری،تونستی یاری برای خودت پیدا کنی؟
هری گفت:نه از هرکه پرسیدم یا یار داشته ویا قبول نکرده،شاید بخاطر این است که فکر میکنند من تقلب کرده ام.
رون نتوانست خودش را نگهدارد و داد زد:نه هری تو تقلب نکرده ای.
ناگهان پروفسور اسنیب که نعره رون را شنیده بود با کتاب محکم زد فرق سر رون،هری خندید و ضربه ای هم به سر هری زد.
بعد از مدتی رون به هری گفت:شاید بهتره از هرمیون درخواست کنم.
هری گفت: نمیدونم ولی به نظر من که قبول نمیکنه.
رون خواست از هرمیون سوال کند که ناگهان پروفسور اسنیب از یقه او و هری گرفت و انها را از سرسرا پرت کرد بیرون و گفت:به خاطر بی نظمی و حرف زدن بیمورد اقایان پاتر و ویزلی، ۲۰ امتیاز منفی برای گریفیندور.
تصویر کوچک شده


Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کدوم شخصیت کتاب از همه بدتره؟
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳ شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷
#9
ورنون

پسر عمه هری


Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷
#10
نام کامل:ریموس جان لوپین

تاریخ تولد:1 مارچ 1960

رتبه خونی:دورگه

گروه:گریفیندور

چوب دستی:رگ قلب اژدها،چوب آلوچه جنگلی،۲۹ سانت

جانور نما:گرگ

لقب:مهتابی

صفات ظاهری:وجود ضخم بزرگ روی صورت،موهای تقریبا نارنجی

همسر:تانکس

ریموس یک جادوگر دورگه است.هنگامی که کودک بود در شبی که ماه کامل بود مورد حمله فنریر گری بک قرار گرفت و گرگینه شد.او در اوج نا امیدی توسط دامبلدور به هاگوارتز دعوت شد و به گریفندور پیوست.دامبلدور در هاگوارتز بید کتک زن را در وردی شیون آوارگان کاشت تا لوپین به دور از چشم همه به آنجا رفته و در شب هایی که ماه کامل است برای کسی خطری نداشته باشد.سیریوس و جیمز و پتی گرو راز این دوست صمیمی اشان را فهمیدند و به خاطر او جانور نما شدند تا در شب هایی که ماه کامل است تنها نباشد..او بعد ها به محفل ققنوس پیوست و در رکاب دامبلدور مبارزه کرد.در سال سوم تحصیل هری بود که او به عنوان استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه انتخاب شد و بهترین معلمی بود که هری داشت.او در آن سال در شب ماه کامل معجون گرگ خفه کن می نوشید و در دفترش مینشست تا دوباره حالش خوب شود.ولی در اواخر آن سال اسنیپ راز او را لو داد و او مجبور به استعفا شد.او دوباره به محفل پیوست و ماموریتش نفوذ در گرگینه ها بود،در همان سال ها بود که تانکس عاشقش شد.او ابتدا چون گرگینه بود نیمخواست به ازدواج با تانکس تن دهد ولی در نهایت راضی شد.او صاحب فرزندی به نام تد شد و از هری خواست تا پدر خوانده اش شود.او به همراه همسرش در شب جنگ هاگوارتز کشته شد.

او در شب جنگ هاگوارتز در 2 می 1998،در حالی که داشت جانانه با مرگخواران می جنگید کشته شد.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۳ ۲۰:۰۴:۵۲

Profesor Rimus John Lupin

اتحاد گریفیندور
قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.