هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ جمعه ۱۳ اسفند ۱۴۰۰
#1
سلام پرفسو ر
اگه مشه منو عضو محفل کنید قول میدم دردسر درست نکنم
البته تمام ویزلی ها عضو محفل شما هستن وبه شما وفادار هستن پرو فسور
ومنم به شما وفادار هستم پرو فسور


اگر میخواهید از کلاس های خسته کننده راحت بشید .
یا نه میخواهید از دست کسی در برید .
یاکسی رو شیفته خودتون کنید .
یا نه یک چیز برای سرگرمی میخواهید .
پس پیش به سوی فروشگاه ویزلی ها .


پاسخ به: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
#2
فرد:
باورت میشه جرج بلخره خریدیمش
جرج=
بهتر شروع کنیم به چیدن وسایل من میرم بالا تو پایین روبچین
فرد=
اوکی بزن بریم

2 ساعت بد....................................
فرد =
خوب بلخره تموم شد واقعا خسته شدم
جرج=
هی فرد بیا بیرون رونگاه کن
فرد =
یا خدااااااااااااااااااااااااا
جرج=
بهتر نیست مغازه رو باز کنیم
فرد=
باز کن
جرج=
باشه : بوم همه وارد شدن .
یک بچه :بخشید این چنده
فرد : بیست کالیون
اون یکی چی
فرد = اونم 15گالیون هست
جرج =
پسر بگو تا الان چقدر پول دراوردیم
فرد =
سی گالیون
جرج =
نه احمق 60 گالیون
فرد=
پرامممممممممممممممممم رسما پولدار شدیم جرج
جرج =
اگه همینطوری پیش بره تا 250 گالیون امشب پول درمیاریم وبا اون 500گالیون میتونیم ماشین بخریم
فرد =
فکر خوبیه اوه مشتری اومده من برم تو هم برو پیش صندوق
جرج =
بزن بریم ....سلام میشه 30 گالیون ...
فرد =
میخوای از سر کلاس جیم شین ابنبات تهوح و طب استفاده کنید . یااگر میخایم از دست کسی فرار کنین از بمب دود زا استفاده کنید یا بمب بوکندو
مشتری =
سلام من یک بسته ابنبات ترقه ای می خاستم کجاست
فرد =
طبقه بالا سمت چپ

3 ساعت بعد
جرج =
اولین روز کاری نزدیک به 380 گالیون پول دراوردیم وای باورم نمیشه
فرد =
منم همینطور خب دیگه بهتره بریم به اتوبوس شب نمیرسیم .

جرج =
مطمئن هستم اگه مامان بابا بدونن چه قدر پول دراوردیم دهنشون باز میمونه
فرد =
مخصوصا رون
فرد .جرج =
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

پایان .....................


ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۱۱ ۱۳:۵۸:۰۱

اگر میخواهید از کلاس های خسته کننده راحت بشید .
یا نه میخواهید از دست کسی در برید .
یاکسی رو شیفته خودتون کنید .
یا نه یک چیز برای سرگرمی میخواهید .
پس پیش به سوی فروشگاه ویزلی ها .


پاسخ به: سوال و پاسخ کوتاه
پیام زده شده در: ۱۲:۴۵ چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
#3
سلام چه طوری میشه عضو محول شد
ویک چیز دیگه بعضی از قسمت ها قفل هستن باید چیکار کنم که باز بشه


اگر میخواهید از کلاس های خسته کننده راحت بشید .
یا نه میخواهید از دست کسی در برید .
یاکسی رو شیفته خودتون کنید .
یا نه یک چیز برای سرگرمی میخواهید .
پس پیش به سوی فروشگاه ویزلی ها .


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۱ دوشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰
#4
سلام من جرج ویزلی هستم .
خوب از اونجایی ویزلی ها طرف ارتش سفید بودند پس من هم به عنوان یک ویزلی میخام عضو
انجمن بشم.
فقط یک چیزی این داداش مارو ندیدین خخخخخ



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ دوشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰
#5
نام= جرج
نام خانوادگی = ویزلی
سن=20
پاترونوس=سنجاب
چوبدستی=دو تار مو از اسب تک شاخ.کمی ریشه ی درخت افرا.چوب توسکا.
ویژگی های ظاهری=سایر ویزلی‌ها مو قرمز بود وطبعی بسیار شوخ وداشتن یک برادر دوقلو به نام فرد
استعداد= در اختراع کردن وسایل شوخی ودر جابجایی به وسیله غیب وظاهر شدن
قسمتی از زندگی جرج = وی برادر بزرگ‌تر رون ویزلی و برادر دوقلوی فرد ویزلی به حساب می‌آید. او و برادر دو قلویش پس از بیل، چارلی وپرسی چهارمین فرزند مالی و آرتور ویزلی هستند. او در زمان تحصیل در هاگوارتز در تیم کوییدیچ گریفیندور به همراه فرد مدافع تیم بودجرج به همراه برادرشاز مدرسه فرار کردند و یک مغازه شوخی‌های جادویی بسیار موفق در کوچه دیاگون تأسیس کردند. همچنین او به همراه برادرش به عضویت محفل ققنوس درآمد و در یکی از مبارزات یکی از گوش‌های خود را توسط طلسم سکتوم سمپرای اسنیپ از دست داد

اگه تایید شدم اسمم رو جرج بزار ممنون میشم عاشق سایت جادوگران هستم .

واینکه امید وارم همین شخصیت تایید بشم .

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدی جرج.


ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۹ ۱۳:۰۷:۵۲
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۹ ۱۳:۱۲:۱۱
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۹ ۱۳:۱۷:۳۱
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۹ ۱۳:۲۲:۱۳


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰
#6
دورود بر کلاه عزیز!

من پسری بسیار کنجکاو مهربان و بسیار شوخ هستم وهمیشه اماده خدمت به گروهم هستم بدون هیچ منتی جونم برای گروهم میدم.

مخصوصا که اون گروه گریفیندور باشه .

من از لحاظ خصوصیاتی به این گروه خیلی شباهت زیادی دارم .

وهمچنین عاشق شخصیت فرد وجورج هستم .

برای گریفندور جان میدهم .

با اسلیترین ها میجنگم .

با هفلپاف دوستی میکنم .

واز ریو ند کلا چیز می اموزم .

ولی خانه ی من فقط وفقط گریفیندور است .

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر
میجنگیم تا آخرین نفس .
میجنگیم برای پیروزی .
برای عـشـــق .
برای گـریـفـیندور.
~•~•~•~•~•~•~•~•~

گریفیندور


مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۷:۱۱:۴۶
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۷:۱۳:۱۳
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۷:۱۴:۴۲
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۷:۳۰:۵۵
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۷:۳۲:۱۵
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۹ ۸:۱۰:۳۷


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۰:۳۲ یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰
#7
هرمیون هری نگران نباش مطمئن هستم تو برنده میشی * هری من میمیرم هرمیون دیگه بهتر برم
خوب قهرمان ها بیاین اینجا انتخاب کنید .....خوب هری نوبت توهست خوب بله دوم شاخی مجارستانی
خوب حلا که فهمیدین باچی سروکار دارین خودتونو برای مبارزه اماده کنید * گزارشگر خانوم ها و
تصویر مسابقه جام اتش
اقا یان به مسابقه سه جادوگر خوش امدید مایلم شرکت کننده اول رو معرفیکنم که قرار ه با

اژدهای توپ اتش جنگ جو مبارزه کنه وکتور کرام جمعیت شادی میکردند هری احساس میکرد
که دیگه کارش تموم هست * گزارشگر وکتور کرام میره کارش الیه اوه شانس اورد خب میخاد

دباره تلاش کنه میره و اوه ویکتور کرام تخم اژدها رو میگره وبا سرعت به سمت بیرون میاد
هری کرام رادید که رنگش سفید شده بود ودستش یک تخم طا بود * گزارشگر خوب خانم ها واقا
یان نفر بعد کسی هست که باید با اژدهای سبز رنگ مبارزه کنه خانم دلاکون جمعیت تشویق کردند
گزارشگر کارش عالیه وای شانس اورد خب به سمت تخم طلا میره برمیداره میاد بیرون * هری

دلاکن رادیده بود که مثل کچ سفید شده بود *گزارشگر خب خانم ها واقایان نبت به نفر سوم
میرسه که با اژدهای پوزه کوتای مهربون مبارزه میکنه سدریک دیکوری صدای تشویق بلند شد
گزارشگر از افسون نامرئی استفاده میکنه او شانس اورد کارش عالی هست او اژدها به طرفش
اتیش شلیک میکنه میره به سمت تخم اره تخم طا رو میگره *هری سدریک رادید که لباسش
سوخته بود* گزارشگر خب خانم ها واقایان نوبت به شرکت کننده اخر هست کسی که با اژدهای

دم شاخی مبارزه میکنه هری پاتر *هری قلبش به شدت میزد وارد میدان شد در جلویش اژدها
با نفس های اتشین ایستاده بود *گزارشگر خب بازی شروع میشه اوه اژدها اتیش شلیک میکنه وای شانس اور *هری لعنتی هالا چیکارکنم خب الان دیگه باید اون کارو بکن

بیا اینجا هری جارویش را دید که در کنارش فرود امد * گزارشگر او سوار جارو میشه او چه سرعتی
هری با سرعت زیادی به دور اژدها چرخید * گزارشگر افرین کارش الیه او شنلش اتیش گرفت
میره به سمت تخم شیرجه میزنه وای خدای من چه سرعتی داره میره اره اره بلخره تخم رو میگره
هری به سمت جایگاه قهرمانان رفت پشتش یک کمی سوخته بود واحساس هیجان وترس داشت
خانم پاف زخمش را بایک معجون درمان کرد گزارشگر خوب برنده یعنی کسی که تونست تو

سریع ترین زمان تخم طلا رو بگیره هری پاتر همه تشویق وشادی میکردنند و میگفتند پاتر پاتر
پاتر ...............پایان
---------+
این نمایشنامه خیلی بهتر از قبلی بود.
سعی کن دیالوگ ها رو از توصیف های صحنه جدا کنی.
مثلا:
نقل قول:
هرمیون هری نگران نباش مطمئن هستم تو برنده میشی * هری من میمیرم هرمیون دیگه بهتر برم
خوب قهرمان ها بیاین اینجا انتخاب کنید

هرمیون:
-هری نگران نباش، من مطمئنم برنده میشی.
-نه من میمیرم هرمیون! دیگه بهتره برم.

صدای مسئول مسابقه آنهارا از جا پراند:
-خب قهرمان ها، بیاین اینجا انتخاب کنید.


بهتر نشد؟
اینجوری روند داستان مشخص تره.
حتما هم لازم نیست مثل کتاب بنویسی. هر داستانی که دلت میخواد رو بنویس و پرورش بده.

هنوز یه سری غلط ها داری.
خوب(خب)-الیه(عالیه)-هالا(حالا)

آخر جمله هات هم حتما علامت نگارشی بذار. مثلا جایی که لازمه نقطه، جایی که لازمه ویرگول بذار.
نقل قول:
خب بازی شروع میشه اوه اژدها اتیش شلیک میکنه وای شانس اور *هری لعنتی هالا چیکارکنم خب الان دیگه باید اون کارو بکن

بیا اینجا هری جارویش را دید که در کنارش فرود امد * گزارشگر او سوار جارو میشه او چه سرعتی
هری با سرعت زیادی به دور اژدها چرخید * گزارشگر افرین کارش الیه او شنلش اتیش گرفت
میره به سمت تخم شیرجه میزنه وای خدای من چه سرعتی داره میره اره اره بلخره تخم رو میگره
هری به سمت جایگاه قهرمانان رفت پشتش یک کمی سوخته بود واحساس هیجان وترس داشت

-خب بازی شروع میشه. اوه، اژدها آتیش شلیک میکنه... وای، شانس آورد.
هری فکر میکرد:
-لعنتی،حالا چیکارکنم؟ خب الان دیگه باید اون کارو بکنم.بیا اینجا.
هری جارویش را دید که در کنارش فرود آمد.
گزارشگر:
-او سوار جارو میشه. چه سرعتی!

هری با سرعت زیادی به دور اژدها چرخید.

-افرین کارش عالیه. اوه، شنلش آتیش گرفت. حالا به سمت تخم شیرجه میزنه. وای خدای من! چه سرعتی داره. آره آره بالاخره تخم رو میگیره.
هری به سمت جایگاه قهرمانان رفت، پشتش یک کمی سوخته بود واحساس هیجان وترس داشت.


امیدوارم به این نکات توجه کنی و داستان های بعدیت بهتر بشن.
فکر کنم با کمی تمرین توی ایفای نقش این مشکلاتت حل بشن.
فعلا بیشتر از این معطلت نمیکنم.

تایید شد
.
مرحله‌ی بعد: گروهبندی!


ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۰:۳۵:۴۴
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۰:۴۱:۱۵
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۰:۴۴:۴۴
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۱:۰۴:۴۵
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۸ ۱۳:۲۸:۴۲

اگر میخواهید از کلاس های خسته کننده راحت بشید .
یا نه میخواهید از دست کسی در برید .
یاکسی رو شیفته خودتون کنید .
یا نه یک چیز برای سرگرمی میخواهید .
پس پیش به سوی فروشگاه ویزلی ها .


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۵ جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰
#8
نام=فرد
نام خانوادگی= ویزلی
نژاد=اصیل زاده
گروه=گریفیندور
ویژگی های ظاهری= سایر ویزلی‌ها مو قرمز بود وطبعی بسیار شوخ وبرادر دوقلو به نام جورج
چوبدستی=دو تار مو از اسب تک شاخ.کمی ریشه ی درخت افرا.چوب توسکا.
قسمتی از زندگی فرد =فرد ویزلی برادر بزرگ‌تر رون ویزلی و قل دیگر جورج ویزلی بود. او در زمان تحصیل در هاگوارتز در تیم کوییدیچ گریفیندور به همراه جورج دو مدافع تیم در برابر توپ‌ها بود. او نیز مانند سایر ویزلی‌ها مو قرمز بود وطبعی بسیار شوخ داشت. فرد به همراه جرج در کتاب سوم به هری پاتر نقشهٔ غارتگر را داد که باعث شد هری بدون اجازهٔ سرپرستش بتواند از طریق تونلی مخفی و ناشناس به هاگزمید برود. فرد به همراه برادرش در کتاب پنجم از مدرسه فرار کردو با توجه به برنامه‌های خود تصمیم به بازکردن یک مغازهٔ شوخی گرفت و این مغازهٔ شوخی مورد استقبال مردم به ویژه دانش آموزان هاگوارتز قرار گرفت. او شخصی شجاع و ماجراجو بود و هنگامیکه به سن قانونی رسید به همراه برادرش جورج به عضویت انجمن محفل ققنوس به ریاست آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور درآمد
نظر خودم درمورد فرد = من شخصیت فرد ورج رو خیلی دوست دارم واینکه مونده بودم کدومشون رو انتخاب کنم ولی فرد انتخاب کردم چون باحال بود البته برادرش جورج هم باحال بود ولی من فرد بشتر دوست داشتم واینکه یک جاناراحت شدم که فرد کشته شد واقعا یکی از شخصیت هایی نباید میمرد فرد بود خلاصه امید وارم تا یید بشم چون خیلی این شخصیت رو دوست دارم تعصب دارم روش

•~•~•~•~•~•~•~•~•

سلام. برای ورود به ایفای نقش لطفا مراحل زیر رو به ترتیب زیر طی کن و هروقت نوبتش رسید دوباره برای معرفی شخصیتت برگرد.

1. خواندن قوانین ورود به ایفای نقش.
2. شرکت در تاپیک کارگاه داستان نویسی. (مرتبط با یکی از تصاویر کارگاه)
3. مطالعه‌ی بیوگرافی گروه‌های چهارگانه هاگوارتز و مراجعه به تاپیک گروهبندی.
4. انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۶ ۲۳:۵۴:۴۰
ویرایش شده توسط amiraza در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۶ ۲۳:۵۵:۵۴
ویرایش شده توسط کتی بل در تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۷ ۸:۵۷:۳۱

اگر میخواهید از کلاس های خسته کننده راحت بشید .
یا نه میخواهید از دست کسی در برید .
یاکسی رو شیفته خودتون کنید .
یا نه یک چیز برای سرگرمی میخواهید .
پس پیش به سوی فروشگاه ویزلی ها .






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.