هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
#1
- دکمه غلط کردمش کجااااااااااااس

بله ، این صدای دورا بود در حالی که تلاش می کرد با شمیرش بید کتک زن را هرس کند. هم زمان بید کتک زن ، شاخه اش را در هوا می چرخاند.

- مگه داستان سیندرلا میگییی ... بیا کمــــــ ...

صدای دورا درحالی که شمشیرش روی زمین افتاده و به سمت برج ریونکلاو پرتاب میشد ، محو شد و حرفش ناکامل ماند.


10 ساعت بعد _ سرسرای اصلی

دورا درحالی که دستش را گچ گرفته بود و با جسیکا و گابریل به سمت میز هافلپاف حرکت می کرد ، با حالت شگفت زده ای گفت :
- وایی بچه ها نمی دونید اون پسر ریونکلاویه چقدر جذاب بوووود اوناهاش اونجا نشسته اسمــــــ...

حرف دورا نصفه ماند و جسیکا در حالی که به اون خیره شده بود پرسید:
- اسمش؟ ... اسمش چی بود ؟ هوووی با توام

اما نگاه دورا روی میز شام اساتید قفل شده بود ... بله. هیچکس تا به حال دقت نکرده بود که پروفسور روزیه هیچ گاه سر میز شام اساتید حاضر نمی شود.

نقل قول:

عنوان مقاله: بررسی تغذیه و راز نامیرایی پروفسور ایوان روزیه.
نویسنده: دورا ویلیامز ، محصل در مقطع سال چهارم مدرسه علوم و فنون جادگری هاگوارتز.
چکیده: در این مقاله ، به راز طول عمر پروفسور ایوان روزیه خواهیم پرداخت.
روش تحقیق: بررسی کتابخانه ممنوعه و کتابخانه همگانی هاگوارتز.


به نام مرلین کبیر

بنده پس از تلاش های شبانه روزی و با استناد به کتاب هری پاتر پسری که زنده ماند در این مقاله به راز طول عمر ایوان روزیه ، پروفسور نه چندان خوش نام هاگوارتز می پردازم.(برگرفته از سبک مقاله نویسی ریتا اسکیتر)

کتاب هری پاتر پسری که زنده ماند بخش مصاحبه ها _ فصل سوم _ پاراگراف اول:
خاطره ای از سال اول تحصیل در هاگوارتز

نقل قول:

در یکی از شب ها من ، رون و دراکو به دلیل بیرون بودن از تخت پس از ساعت مقرر تنبیه به رفتن در جنگل ممنوعه همراه با هاگرید شدیم.
آن شب چیز عجیبی مشاهده کردم که شبیه به دمنتور بود اما با من حرف زد و نام من را صدا کرد و همچنین بالای سر من معلق بود. آن موجود از خون تک شاخ تغذیه می کرد. حتی قبل از این که من آن موجود را ملاقات کنم ، یک تک شاخ مرده دیگر هم در جنگل ممنوعه پیدا کردیم. انگار که آن ، میل زیادی به خوردن خون و حتی گوشت تک شاخ های بیچاره داشت.



در سه شنبه شب ، پس از صرف شام در سرسرای اصلی بنده به کتابخانه ممنوعه رفتم و درباره خواص خون تک شاخ مطالعه و تحقیق کردم.

مطلع شدم که خوردن خون تک شاخ موجب پیوندی ابدی با جادوی سیاه و جاودانگی خواهد شد و همچنین اگر گوشت تک شاخ را در پاتیل ریخته و با اسید خالص بجوشانیم ، و محتویات آن را روی بدن یک مرده بریزیم ، تمام گوشت آن مرده را ااز بین برده و به جای آن استخوان های آن مرده را زنده خواهد کرد.

مرده ای که در ابتدا زنده می شود بسیار ضعیف است. به همین دلیل باید از خون تک شاخ در غذا هایش استفاده کند.به این معنا است که میتواند غذا های انسانی هم مصرف کند.

اما رفته رفته پس از مدتی غذاهای انسانی برای سلامت استخوان ها مضر می شود مگر این که کلسیم کافی داشته باشند.
برای به دست آوردن کلسیم ، گوشت تسترال مهم است ، زیرا این موجودات هم پیوند عمیقی با مسئله مرگ و زندگی دارند و هم کلسیم کافی دارند.

پروفسور ایوان روزیه تمام مدت ساعت شام را صرف تغذیه از تک شاخ ها و تسترال ها می کند. و برخی اوقات برای این که کسی به او شک نکند ، پس از ساعت خاموشی دست به کار می شود.


« •Strive for what you want, not wish• »

Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
#2
سلام ارباب
میشه این پست منو نقد کنید؟

ارباب چقدر دیگه مونده تا به سطح مرگخوار شدن برسم؟


ویرایش شده توسط دورا ویلیامز در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۷ ۲۱:۰۹:۰۵

« •Strive for what you want, not wish• »

Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶ جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
#3
- هکتور... کله‌ش... کله‌ش کو؟
همین یک جمله بلاتریکس کافی بود تا مرگخوارها دو دستی بر سر خود بزنند.

- وقتی میگم از معجون سازی هیچی نمی دونید همینه دیگه اصلا ماده اصلی این معجون کله اون بود

دوریا با عصبانیت خودش را وارد بحث کرد.
- آخه دیوانه زنجیری ، اون کله هویجی دست ما امانت بووود

- خدایااا ، چرا هیشکی معجونای منو دوست ندارهههه ... اصلا من قهرمممم

- بری دیگه برنگردی

هکتور از همان زمانی که به جمع مرگخوارن پیوسته بود به جز این که در ماموریت ها معجون هایش مایه بد شانسی باشد ، هیچ سود دیگری نداشت. ظاهرا بد شانسی اش بیشتر از ربکا دست و پا گیر مرگخواران بود.

بلاتریکس رو به مرگخوارها جیغ کشید :
- از جلو چشمام خفه شید همتون ... برید یه راه حل پیدا کنید به جای این که عین تسترال منو نگاه کنید. برید تا هموتونو با مسلسل وینکی تیر بار نکردم

تمام مرگخوار ها به این حالت ⇽ ( ) صحنه را ترک کردند.

اما رودولف با جذابیت هرچه تمام تر(به گفته خودش ) به سمت بلاتریکس آمد و گفت:
-سلام ... چطوری یا نه؟

_
بلاتریکس با حالتی کاملا خشک و پوکر فیس به رودولف خیره ماند و زیر لب فحشی نثارش کرد.
ناگهان لینی از پشت رودولف بال بال زنان ظاهر شد.
- رودولف بی زحمت گمشو اونطرف می خوام با بلا حرف بزنم

- اگه نرم چی میشه حشره کوچولو؟

- اول نیشمو میکنم توی شاه رگت بعدم میدم نجینی دهنتو سرویس کنه

- بعدا می بینمت همسرم

لینی به سمت بلاتریکس آمد و سپس گفت :
- من یه راه حل پیدا کردم بلا از اون کله هویجی فقط یدونه توی دنیا نبود ، نظرت چیه خواهرشو برداریم ببریم پای معامله با کله زخمی ؟ تاثیرشم بیشتره !!


ویرایش شده توسط دورا ویلیامز در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۷ ۲۰:۵۹:۱۵

« •Strive for what you want, not wish• »

Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
#4
•৹↡ دورا ویـــلیـــــــــــامـــز ↟৹•
◂◃Dora Williams ▸▹






❞﹙اطلاعات شخصی﹚❝


نام: دورا
نام خانوادگی: ویلیامز
تاریخ تولد: 13 آپریل 2009
محل تولد: لندن ، بریتانیا
ملیت: بریتانیایی
محل زندگی: لندن، بریتانیا
تایپ شخصیتی: قهرمان _ ENFP


❞﹙مشخصات جادوگری﹚❝


گروه هاگوارتز: هافلپاف
جبهه: مرگخواران
رده‌ی خونی: ماگل زاده
پاترونوس: روباه
چوب دستی: چوب درخت توسکا ، مغز موی دم اسب تک شاخ ، 14 اینچ ، بسیارانعطاف پذیر
توانایی: در هنگام اجرای طلسم های باستانی رنگ چشم هایش طلایی می شوند و بدون نیاز به چوبدستی آنها را اجرا می کند ، دوئل کردن ، شمشیر باز حرفه ای


❞﹙ظاهر و جزئیات اخلاقی﹚❝

چهره: موهای قهوه ای شکلاتی ، چشم های طوسی رنگ ، پوست سفید
ظاهر: در حالت عادی فقط هودی ، دامن یا شلوارک لی کوتاه ، کفش اسکیتی ، موهای کوتاه تا گردن ، هندزفری
اخلاق: سرحال و خوش رو ، ذهن خلاق ، کنجکاو و کاوشگر ، حامی حیوانات ، بسیــــــــــار درسخون ، اکثر اوقات عصبی ، بسیار رمانتیک و دم به دقیقه در حال کراش زدن


❞﹙علایق و تنفرات﹚❝

علایق: کتاب خواندن ، بازی کردن با موجودات جادویی ، دوئل کردن ، نقاشی کشیدن ، موسیقی ، فیلم و سریال ، بیـــــــــــــــــــــــــــنهایت عاشق کوییدیچ ، طبیعت ، رنگ سبز و زرد ، مهمانی رفتن
تنفرات: رنگ قرمز ، دروس ماگلی ، خواب


❞﹙توضیحات﹚❝

دورا یک روز قبل از تولد 11 سالگی اش ، به دلیل عصبانیت ، با جیغ کشیدن هر چیز شیشه ای که درون اتاقش بود را شکست و در همان لحظه جغد قهوه ای رنگی با نامه هاگوارتز به داخل اتاقش پرواز کرد.

او به هاگوارتز رفت و به دلیل کنجکاوی زیاد ، به درون کتابخانه ممنوعه سرک کشید و با جمع کردن اطلاعات درباره جادوی سیاه ، به آن علاقه مند شد و به جبهه سیاه ترین و قدرتمند ترین جادوگر تاریخ پیوست تا جادوی سیاه را شخصا از لرد تاریکی یاد بگیرد.
در حال حاضر او تنها ماگل زاده مرگخوار است

سنگی که در چوب دستی اش قرار دارد باعث می شود تا بتواند عصبانیتش را کنترل کند.

----------------------

سلام ... لطفا جایگزین کنید


انجام شد!


ویرایش شده توسط دورا ویلیامز در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۷ ۱۵:۲۵:۰۹
ویرایش شده توسط دورا ویلیامز در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۷ ۱۵:۲۸:۳۰
ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۷ ۱۵:۴۰:۰۹

« •Strive for what you want, not wish• »

Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲
#5
نام : دورا ویلیامز
جنسیت: دختر
ملیت: بریتانیایی
خون: ماگل زاده
گروه:هافلپاف
پاترونوس: سنجاب
سن: 16سال
چوبدستی:
نوع چوب: توسکا
مغز: موی اسب تک شاخ
اندازه: 25 سانت

ویژگی های ظاهری :
موهای تقریبا بلند
پوست روشن
چشم های قهوه ای شکلاتی

درباره من:
سلام من دورا هستم.
خیلی ماجراجو و اهل خطر کردن و همینطور عاشق معما حل کردن...
من تمام زندگیم به جادو اعتقاد داشتم و روز تولد یازده سالگیم نامه هاگوارتز رو گرفتم و خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم که واقعا جادو وجود داره.
خیلی درسخونم و ارشد هستم و همینطور توی کوییدیچ در نقش مهاجم خیلی حرفه ایم.
همیشه سرحال و سرزنده ام و حتی مریضی هم نمیتونه جلومو بگیره.
خیلی رنگ زرد دوست دارم و عاشق پرواز با جارو ام.
توی چفت شدگی و جادو های غیرکلامی خیلی مهارت دارم چون تمرکزم بالاست .
عاشققققق کتاب خوندنم و میشه گفت کتاب تاریخ جادوگری رو از برم.
عاشق حیواناتم و با جون و دل ازشون مراقبت میکنم.
از معجون سازی خیلی خوشم نمیاد ولی معجون های کاربردی رو خوب بلدم.
از نوشتن هم خیلی خوشم میاد و دوست دارم در آینده نویسنده بشم.
همیشه خیلی به خودم میرسم و عاشق مهمونی رفتنم.
وقتی عصبانی میشم پرخوری عصبی میگیرم.
عاشق درس دفاع در برابر جادوی سیاهم.
از دیدن خون و بوی خون حالم بد میشه و بالا میارم.
تایپ شخصیتیم ENFP هست.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۱ ۲۲:۳۴:۲۰


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
#6
سلام کلاه
من تایپ شخصیتیم enfp هست
خیلی پر شور و هیجانم
عاشق حیواناتم
و عاشق رنگ زرد هم هستم
الویتم فقط هافلپافه




هافلپاف!

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۰ ۱۶:۵۴:۵۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.