سر و کله زاخی پیدا میشود ولی با پیدا شدن سرو کله وی کل اتاق مورد تعجب واقع میشود.....
ققی :
این چرا اینجوریه؟ زاخی....زاخی این خودتی؟
سام : این چقد سرش برام اشناس......اه..این که زاخیه خودمونه.....زاخی (نکته وزن یابی : این که علی خودمونه....علیِیییییی).
پرستار در جا با دیدن سر زاخی غش میکنه و سرژ دیوانه وار فریاد میزنه.....
سرژ : آخه تو چرا فقط سرت اینجاس؟؟؟؟ ولدی سر تورو هم برید؟؟؟؟ زاخی رو بردن......کاش نمیبردن.....زاخی رو کشتن.....کاش زودتر میکشتن.....
زاخی : بابا چه خبره؟ مگه چی شده؟ سرژ تو جرا قیافه ات این شکلیه؟
کله زاخی بدو بدو!!! به سمت سرژ میره که با این کار موضع ققی و سام و سرژ تغییر میکنه و هر یک قدمی چند (در اینجا منظور 24 قدم است) به عقب میرن.
ققی : بهت اخطار میدم.....جلو نیا.....جلو بیای با نوکم همه اون موهات رو از کلت در میارم تا سرت مثه چونه سرژ بی مو و پرخون بشه......
سام : منم گفته باشم.....بیای جلو از همه انجمن های زیر دست من معلق میشی.....
زاخی در حالیکه پرستار رو گرفته بود بغلش و دوره اتاق دنباله لیوان آب میگشت (در سرتاسره اتاق لیوان آب وجود دارد) برای لحظه ای ایستاد.
زاخی : بابا جرا انقده میترسین....مگه چیه؟ چه تغییری در من میبینین؟
سرژ : تو چرا فقط کله ای؟ چرا فقط سرت اینجاس؟ تنه ات کجاس؟ اون ولدیه بیناموس تنت رو چیکار کرد؟ تنی که بدونه اون من سردمه.....زاخی...بی تنت سردمه....
زاخی : تو چرا انقده مزخرف میگی؟ نکنه دامبی بهت نوشیدنی غیر مجاز با مواد توهمزا داده....ای بابل......تبم که داری (نکته مچ گیری : به نظر شما از فاصله 24 متری میشه دمای بدن رو اندازه گرفت؟)
پرستار که در بغل زاخی به هوش اومده ناگهان با دیدن اینکه روی هواس و تنها جسم نزدیکش کله زاخیه جیغ بنفشی میکشه و با گوشکوبش محکم بر کله زاخی میکوبه (نکته گوشکوب : وی مدتی با فلور دلاکور هم اتاق بوده و کمال همنشینی در او اثر نموده)......
زاخی از شدت درد پرستار را به سمت سقف پرت کرده و خود بر زمین میفتد.....
پرستار به سقف خورده و دوباره بر زمین و بر روی زاخی میفتد.....
زاخی : آخ مادر......و شنل نامرئی را از تنش در میاورد....
زاخی : این همه بدبختی به خاطر این؟ به خاطر یه قایم موشک؟
فلاش بک (قبل از اینکه زاخی به بیمارستان بیاد)
زاخی همراه با دوتا دختر به خاله بازی مشغول است......
زاخی : بیاین یه بازیه خوب بکنیم.....
دخترا : چی بازی؟
زاخی : قایم موشک.....تو چشم بذار.....
و وقتی دخترک چشم میگذارد زاخی شنل را سرش کرده و ...... سرانجام از بیمارستان سر در میاورد
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
هوم عزيز دل برادر يه نگاه به پست خودت بنداز! از اول تا آخر صد تا اسم گذاشتي از طرف هركدوم دو سه تا جمله گفتي! بهنظر تو اين روش درستيه ؟ بدون فضا سازي و ايجاد داستان فقط با حرف ؟ سعي كن بتوني روشتو عوض كني و گرنه به زودي شاهد پاك شدن پستهات توسط ناظرين و مديران خواهيم بود!!
سالازار اسليترين
[size=small]جادÙÚ¯Ø±Ø§Ù Ø¨Ø±Ø§Û ÙÙ
Ù