***وزارتخونه ساعت 6 صبح روز دوشنبه***
ملت شریف جادوگر، همه و همه، در صفهای طولانی، دست در دست بکدیگر، پشت در پشت یکدیگر، بغل در بغل دیگر، بوق بوق بوق!!!، پشت در وزارتخانه ایستاده اند و منتظر هستند تا وزارتخانه باز شود تا بتوانند از کاندیدای مورد علاقه خویش دفاع کنند و تبلیغات خود را شروع کنند. مردم در 8 صف نامنظم و کاملا قاتی پاتی و قرم قاشمیش!! منتظرند تا این درهای بسته باز گردند ولی نگهبان چرتی-بنگی!! خواب است و هنوز هیچ یک از مسوولان نیز نیامده اند.
اندکی بعد، آوریل، این یگانه ناظر ارزشی، از راه میرسد،چشمش به صفوف متعدد میفتد، توان از کف میدهد، احساسی به او میگوید کلت برای او اینجا جمع شده اند، ملت منتظرند تا او بخواند، و میخواند، آوریل بدو بدو!! از پله ها بالا رفته و شروع به خواندن میکند:
-: اوپس اوپس اوپس اوپس.....همه همه دست.....بیا وسط آها ماشالا.....
ملت در کف این حرکت تخیلی-ارزشی آوریل میمانند، اولین کسی که از حالت کف آلودگی در میاید سرژ است، کم نیاورده و بالا میرود و ملت شاهد کنسرت دو نفری این دو خواننده، جلوی درب وازرتخانه و ساعت 6 صبح هستند!!
بعد از 6 ساعت، کنسرت این دو تمام شده ولی درها هنوز بسته است، ملت قاطی میکنند چون آنا ذاتا بی اعصاب میباشند، به طرف در حمله کرده و ناگهان 1میلیون نفر آدم با در برخورد میکنند و در به ذرات ظریف 1 سانت در 1 سانت تبدیل میشود.
در همین حین اوریل در این فکر است که در کدام ستاد فعالیت کند؟ در ستاد ونوس باید فعالیت کند چون ساحره هستند و باید برای آسایش ساحره ها تلاش کنند، در ستاد حمید باید فعالیت کند چون انان ذاتا همگروهی و دوست و ... هستند و رول او توپ میباشد و ضایعتر از این نمیشود که او در آنجا تبلیغ نکند، در ستاد رون باید فعالیت کند چون او بچه باحالی است و میتواند رول را متحول گرداند!! در همین فکرا بود و وقتی دید ملت به صورت قاتی و درهم دارند میروند فکری بس شوم به ذهنش رسید، وردی را گفت و 2 کپی دیگر از خودش درست کرد، و هر آوریل به یکی از ستادهای یاد شده رفت!!
(این توضیحی بود برای حضور من در این سه ستاد، تا ملت نگویند این چرا همه جا هست
)
شعار ما، طرفداران رون ویزلی:
اگر این رون وزیر گردد، وزارت را نجات دادیدبیایید رای دهید بر او، چه راه دیگری دارید
[size=small]جادÙÚ¯Ø±Ø§Ù Ø¨Ø±Ø§Û ÙÙ
Ù