هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۴:۰۲ چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۴
#33

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
-لعنت به دل سياه شيطون!
-ها تو كي هستي ديگه؟!...
-آرتيكوس جان...اين هادوك هستش ديگه...بچه باحاليه!اومده توي نيروي دريايي عضو بشه.
-ها تو ديگه كي اي؟
-لعنت به دل سياه شيطون!اين كيه؟چرا اين جوري حرف ميزنه؟
-هادوك جان!اين همكارمه!آرتيكوس جان منم گودريكم منو يادت نمياد!!بذاراتاق رو روشن كنم!
كه ناگهان اتاق با نور جادويي چوبدستي پروفسور گودريك كاملا روشن شد و آرتيكوس گويي كه با وجود نور در صورتش باعث بياد آمدن خاطرات ميشد گفت:
-ها يادم اومد!
-ها مرلين با ريش شكرت!آرتيكوس جان انگار توي تاريكي همه چي يادت ميره!
-لعنت به دل سياه شيطون!
-ها تو اينجا چيكار ميكني؟
-من اومدم نيروي دريايي رو به راه راست راهنمايي بكنم!
-ها شما با برادر حميد نسبتي داري؟
-لعنت!نه!برادر حميد كيه؟
-هيچي بابا!برو شما تاييدي!
-خودم هم ميدونستم!نميخواست بگي!
و بعد از در دفتر فرماندهي ارتش خارج شد و به مقصدي نامعلوم رفت.
چند دقيقه بعد شخص ديگري وارد دفتر شد.
-شما؟
آرتيكوس اين رو از تازه واردي كه به دفتر آنها آمده بود پرسيد.و شخص در جواب گفت:
-من مونتاگ ...
-ها بگو اااااااااااا
مونتاگ كه گيج شده بود دهنش رو تا جايي كه ميتونه باز ميكنه.آرتيكوس يه نگاهي به داخل دهن مونتاگ مي اندازه و پس از مدتي جستجو گفت:
-ها!راست ميگه!اينجا روي دندون نيش سمت چپش نوشته مونتاگ!شخصيت شما تاييد شد!حالا كارتون چيه؟
-با اجازتون ميخوام بشم خبرنگار ارتش!
-هووم...به چپ و راست پايين!شما تاييدي!خبرنگاري ارتش رو بهت تبريك ميگم!به راست راست برو!
مونتاگ نيز بعد از كمي معطلي از تعجب زياد به سمت در دفتر رفت و به سرعت از آن خارج شد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
خب هادوك و مونتاگ عزيز هر دوي شما تاييد شديد!و سطح رول نويسي شما ديده و به عنوان سطح اوليه براي پيشرفت در ارتش ثبت گرديد.
هادوك عزيز من آرم مخصوص شما رو الان با پيام شخصي ميفرستم و مونتاگ جان برای شما نیز با بوجود آمدن نیروی جدید در ارتش(که در پایین توضیح دادم)ساخته و فرستاده شد.
موفق باشيد!
---------------------------------------------------------------------------------------------------
نيرويي جديد و نشاني براي آن!

خب وقتي كه مونتاگ عزيز خبرنگاري ارتش رو خواست،من فكر كردم كه خبرنگاري به هيچيك از نيروهايي كه نام بردم به حساب نمياد.
پس تصميم به ايجاد يه نيروي جديد گرفتم كه خبرنگار و پرستار و آشپزي ارتش و غيره رو در خودش داشته باشد.
اسم اين نيروي جديد،نيروي پشتيباني هست.اين نيرو از راههاي مختلف از ارتش وزارتخونه پشتيباني ميكنه.در صورتي كه علاقه مند به عضويت در ارتش هستيد،از هم اكنون قادر به پيوستن به اين نيرو نيز هستيد.
و اما نشان اين نيرو را ميتوانيد در پايين اين جمله ملاحظه كنيد:

تصویر کوچک شده

نيروي پشتيباني!با وجود اين نيرو ديگر افراد ارتشي داراي امكانات رفاهي مناسب خواهند بود و ارتش به سوي آينده اي قدرتمند پيش ميرود.


مرسي
آرتيكوس
يكي از فرماندگان ارشد ارتش قدرتمند وزارتخونه


ویرایش شده توسط آرتیکوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۹:۲۰:۲۸
ویرایش شده توسط آرتیکوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۹:۲۷:۳۱

آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۹ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۴
#32

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
وب من یه خبر نگار هستم و دلم میخواد که خبر نگار جنگی بشم
البته برای هر سه نیرو برای همین باید سه تا از این امضا ها برای من درست کنید خوب من یه رول کوتا در قالب یه گزارش مینویسم
________________________________________

جلوی در پادگان افراد زیادی تجمع کرده بودن که از دفتر روزنامه هم به خوبی دیده میشدن( دفتر پیام امروز روبه روی پادگان هستش)

خبر نگاری برای تهیه ی خبر به طرف پادگان میره(یعنی میره اون طرف خیابون)
اوجا بیرون پادگان یه میز گذاشته بودن که آرتیگوس و پروفسور نشسته بودن ملت رو تایید میکردن(برای عضویت)

خبر نگار جلو میره و مشغول گوش دادن میشه
همه ی ملت برای این که حقوق ارتش خوبه برای عضویت اقدام کردن
ولی همه از این مطلب که کفتر های ارتش(بخونید نیروهای مصلح)
انفولانزای مرغی داشته باشن نگرانند
البته آرتیگوس به همه میگه که ما کفتر ها رو اسموت کردیم پس دیگه خطر ندارن(تنها راه مقبله با این بیماری اسموت کردنه)

خبر نگار برای تهیه گزارش وارد پادگان میشه ولی چون پادگان مکان نظامی هستش تهیه گزارش ممنوع هست

خوب بید
من رو باید عضو کنید ها(جون مادرتون)
یک خبر نگار ارزشی



Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۴
#31

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
هزاران نفر دوش تا دوش ايستاده بودند منتظر دستور او! گويی زمين را بجای ريگ و آسفالت با انسان فرش کرده بودند...همه در حال آماده باش! استوار و محکم و گودريک گريفندور در برابر آن هزار و اندی سرباز ايستاده بود و فرياد ميزد:

- هووو...قدم رو...هووو...به چپ راست...به راست چپ!

سربازان مانند ماشينی اطاعت ميکردند! چه باشکوه بود آن صحنه...چه با عظمت! چه قدرتی...که ناگهان...

-هوی...گريف پاشو...گريف...خواب بد ميبينی؟ گريف...هويی!

-ها...ها...چيه؟ به چپ چپ! قدر رو!

- چی ميگی بابا...نکنه دوباره؟...استغفرالله...نذا دهنم واشه! (پاسگاه پليس دو روز بعد: گريف: نه آقا بخدا الکی يه حرفی زد از رو بچگی...آقا ما تاحالا تو عمرمون آب معدنی هم نخورديم بخدا...)...گودريک پاشو مشتری داريم!

گودريک با چشمانی خواب آلود: ها؟ مشتری دا...داريم...چی ميخواد؟ شير پاستوريزه که اون گوشس...آدامس بادکنيکيم که شرمنده تموم کرديم...ردش کن بره...بره...آخييی...

آرتيکوس با فرياد: هوووی...جناب يکی از رئسای پادگان...پاشو وگرنه خودم چپت ميکنم...متقاضی داريم ميخواد عضو ارتش بشه!

- جدی؟ چه خوب چندمين نفره؟ ديروز که تا ۱۲۸۷ رفتيم درسته؟

-نه با اجازتون اولين نفره!

و بالاخره پس از کشمکشی طولانی گريف تصميم به رسيدگی گرفت:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خب...

- اسم...

- هادوک!

-شغل...

-علاف ۹۹ درصد!

-خوبه...تو کدوم قسمت ميخوای باشی؟

- نيروی دريايی!

-وزير مورد علاقت چه شکلی بايد باشه؟

-آقا با عينک ريبن خيلی خوبه!...طنزشم زياد کنيد بد نيست!

-منظورم از نظر اسموتيت بود!

-نه ممنون...صرف شد!

-نه خير شما از مرحله پرتی...بوگو ببينم...مامانت چه نسبتی با مرلين داره؟

-آقا مرلين يه بار اومده بود خونمون!

-ها داره جالب ميشه...چرا اومده بود؟

-آقا خونمون نزديک پارک بود بيچاره قضای حاجت گرفته بودش مجبور شد بياد خونه ما!

-آها ازون لحاظ!...هوووم بذار ببينم!...شما تاييدی! نشان شما به زودی توسط آرتيکوس کبير تقديمتون ميشه!

ــــــــــــــــــــــــــــ

آرتيکوس...سدا! يادت نره!


امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۴
#30

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
خب ایندفعه بعد از مدتها تلاش(!)نشانهای سه گروه نیروی هوایی،زمینی و دریای ارتش رو ساخته و برای شما میذاریم.
در صورتی که علاقه مند به شرکت در ارتش بودید،در نمایشنامه و یا رولی که مینویسید یکی از نیروهایی که میخواهید در آن فعالیت کنید را نام ببرید تا بعد از تایید شدن،نشان مورد نظر در شانه شما به طور اسلامی خالکوبی کنیم(نشان رو به نام شما درست خواهیم کرد تا بتونید در امضایتان قرار دهید)

تصویر کوچک شده
این نشان نیروی زمینی ارتش میباشد.این نیرو قدرت زمین است.هیچ نیرویی قادر به مقابله با در زمین نخواهد بود.پس زحمت بیخودی برای ترکوندنش رو نداشته باشید.


تصویر کوچک شده
این نشان نیروی هوایی ارتش میباشد.این نیرو پادشاه آسمانها میباشد.راهی برای گرفتن قدرت از این راهی وجود ندارد.این نیرو تکنولوژی فردا رو در اختیار دارد.


تصویر کوچک شده
این نشان نیروی دریایی ارتش میباشد.این نیرو هم در دریاها حکومت میکند.زیردریایی نداره!اما یه مقرر توی دریاها داره! به دلایل امنیتی از گفتن جایش معذورم.


خب این سه نشان،از سه نیرو،برای ارتش قدرتمند آینده است.شما نیز بیاید با نوشتن یک رول و یا نمایشنامه،به جزئی از این قدرت تبدیل شوید.

مرسی
آرتیکوس
یکی از فرماندگان ارشد ارتش


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۴
#29

هادوك


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 15
آفلاین
لعنت بر دل سياه شيطون
هادوك در حالي كه داشت راه ميرفت ابنو ميگقت و پوسه موزي كه رو سرش بود رو كناري ميانداخت اخه حالا هم وقت زمين خردن بود
به در پادگان رسيد وارد شد ارتيكوسو ديد
_هي.....هو...ببخشيد بيا اينجا بينم پسرك مسئوله اينجا كيه
ارتيكوس با يه قيافه قمر در عقرب:الان روبروتون وايساده
ناخدا ه:اي بابا ببخشيد قربان برا اين اومدم كه عضو ارتش دريايي شم امه من ناخدا هادوكه قبلا هم عضو ارتش بودم و يه چند باري هم برا كاراي اكتشافي رفتم
ارتيكوس: بيا با من بيا
در اتاق....
گودريك با خيال راحت نشسته بود
ارتيكوس وارد ميشه اما
دنگ منگ بونگ دشنگ
پايه هادوك گير كرد به پاي در و افتاد زمين
هادوك:لعنت خدا بر دل سياه شيطون
گودريك :بيا اينو پر كن
و يه فرم داد به هادوك
ارتيكوس:پرش كن
شرح فرم
نام:هادوك
گروه درخواستي:نيرو دريايي
ايا تجربه داشتيد:بله
مهارت در چيز ديگري داريد اگر داريد نام ببريد:بله.اشپزي
امضا درخواست كننده
امضا درخواست كننده با خط عجق وجق هادوك رنگي شد
_خب اينم فرم قبولم كنيد ديگه
فرمو داد كه بره كه دباره
دنگ بووم دومب
_پاش دوباره گر كرده گودريگ
هزار بار لعنت بر دل سياه شيطون


تصویر کوچک شده


Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۱۱:۲۳ شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۴
#28

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
دوستان ایندفعه شما رو با تصمیمات جدید این فرماندگان ارتش قرار میدم!
من و پروفسور گریفیندور عزیز تصمیم گفتیم که ارتش رو به سه گروه هوایی،زمینی و دریایی تقسیم کنیم تا سوژه پذیری برای ارتش افزایش پیدا کنه.
پس در صورتی که علاقه مند به فعالیت در ارتش بودید،در رول و نمایشنامه خودتون برای ثبت نام قادر خواهید بود که در یکی از این قسمت بندی ها قرار بگیرید
شاید در آینده تفاوتی بین این قسمت بندی ها بوجود بیاریم ولی در حال حاضر همه آنها یکی هستند.
پس با اختیار کامل به انتخاب گروه مورد علاقه خود در ارتش بپردازید.

به زودی عکسهایی از افراد ارتشی و چگونگی کار آنها در قسمتهای مختلف قرار خواهد گرفت.
اکنون مقداری عکس از قسمت هوانوردی ارتش در اختیار شما قرار میدم...

خب این تصویر عده ای از سربازان نیروی هوایی!در اینجا آنها در حال گفتگو با فرماندهاشون هستن.فرمانده ها در این عکس روشون به سربازها هستش و فرمانده ها کلاه چرمی و عینک هم دارن!
برای دیدن این عکس بر روی اینجا کلیک کنید.

اینم عکس یکی از سربازان نیروی هوایی که داره سخت فعالیت میکنه که برای حملات ورزیده شه!
برای دیدن این عکس بر روی اینجا کلیک کنید.

اینم عکس رفتن گروهی به انجام وظیفه ای بس مشکل!!تیوپ هم بستن که غرق نشن(ها!!چی فکر کردی؟تکنولوژی ارتش بالاست!بترکونه)!!
برای دیدن این عکس در اینجا کلیک کنید.

اینم عکسی دیگر از گارد مخصوص نیروی هوایی ارتش!بذارید وظایف اینا رو به ترتیب از راست به چپ بگم.
اولی از سمت راست که نوکش آبیه همون ورزشکاره است.وظیفه اش تأمین امنیت دیگر اعضای گروه هستش.
دومی از سمت راست که نوکش زرده،همونی که دو تا مگس دارن طواف میکنن دور ورش!اون به خاطر کثیفی شدید متخصص علوم شیمیایی و اتمی و کلا سلاح های نیرویی هوایی هستش.جدیدا یه موشک شیمیایی به نام جوراب ب-15 درست کرده که همه رو خفه میکنه!
سومی از سمت راست که نوکش قرمزه و یه مدال داره،استاد پرواز در شرایط دشواره!بمب بترکونی جلوش بالاخره جنازه سوختشو به محل میرسونه!به خاطر همین ترفیع گرفته!
چهارمی که نوکش قهوه ای تیره است و گردنش درازه،او مامور جاسوسی و تعیین موقعیت دشمن هستش.با دید و حافظه یه دقیق همه چیز رو حفظ میکنه و بعد میاد به فرماندش اطلاع میده.
پنجمی و آخری!که نوکش قهوه ای روشن تره،او اول از همه به موقعیت هدف گذاری شده میره که از امن بودن اون با خبر بشه.بعد این نقش منهدم کننده رو داره.هدف رو میکشه و داغون میکنه!!
برای دیدن این عکس بر روی اینجا کلیک کنید.

ها!!!اینم پرستار نیروی هوایی!ببینید چقدر نازه!ولی مواظب باشید که نامزد داره!نامزدش هم همونیکه مدال گردنشه هست!
برای دیدن این عکس بر روی اینجا کلیک کنید.

خب بسه!بیشتر بذارم نیروهای دشمن از اطلاعات سری ما با خبر میشن.
شما رو به امید خدا میسپارم تا عکسهایی بعد درباره نیروی زمینی ارتش!

مرسی
آرتیکوس


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۸۴
#27

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
نقل قول:
۱) اولين نکته...دوستان تا ۳ خفته وقت داريد ثبت نام کنيد...درضمن لطف کنيد خودتون رو در غالب رول معرفی کنيد...مجبور نيستيد نمايشنامه بنويسيد فقط در غالب رول باشه! هو....به چپ چپ! هو...

۲) هو...به راست چپ...هو...به چپو راست...حالا دست دست يالا بر عکس! نکته بعدی اينکه مزايای ارتش رو کع گفتيم فقط ميخواستم بگم شما ميتونيد بعد از پاس کردن دوره خدمت در ارتش بمونيد و به وزارت خدمت کنيد! هو...حالا هلکوپتری ميزنيم...هو!

۳: نکته آخر اينکه شما با من هم ميتونيد با رمز (سدا) تماس بگيريد و سوالاتتون رو بپرسيد...پاسخ گو خواهيم بود! هو...حالا پاها باز...پای چپ بالا! پای راست هم بالا! هووو...! ۷ بار کلتون رو بکوفين تو ديفال...هو...هوووووووو... هووووی!...الو...عمو جون برو کنار جلوی آنتن وايسادی خط نميده! الو؟ الو؟ د برو اونور!

در مورد نکته اول باید بگم که بله ما یک هفته مهلت عضویت را به سه هفته افزایش دادیم تا علاقه مندان با عجله کمتر و با فکر بیشتر وارد بشوند.و بعد در مورد نمایشنامه زدن!همونطور گفتم رولی به هر شکلی که مایل هستید بزنید و اون رول شما به عنوان رول بنیادی و اولیه شما در ارتش به حساب می آید.این راه برای ارتقا درجه شما نسبت به پیشرفت شما در رول پلینگ میباشد.

در مورد نکته دوم،همانطور که پروفسور گریفیندور عزیز توضیح دادند شما بعد از تمام کردن دوره سربازی و ارتقا در مقام،قادر خواهید بود تا شغل دیگری همراه با عضویت در ارتش در وزارتخونه داشته باشید.

در مورد نکته سوم،باید بگم بله!باید کد رمزی مخصوص ارتش برای پرسش هر سوالی سوال رو بنویسید(کد "سدا"میباشد)تا ما بتوانیم صدای شما را بشنویم.

متشکرم
آرتیکوس
یکی از فرماندگان ارشد ارتش


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۶:۴۲ جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۸۴
#26

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
هو...گريفندور وارد ميشود...و با تمام غرور دست خود را روی دستگيره ميگذارد! و آنرزا ميچرخاند...بار ديگر ميچرخاند...يه بار ديگه هم ميچرخونه...نخير خبری نيست...در قفله...عجب گيری کرديما!


گريفندور : آقا يکی اين درو باز کنه...الو...من اينجا يکی از رئسام...وا کنين اين درو!

او در افکار خود غوطه ور مينديشيد: آيا اين درست است که اورا در پشت در تنها بگذارند؟ آيا اين درست است؟ آخر اين چه دنياييست؟ که ناگهان شخصی به مانند هرشته نجات در بستر گريف ظاهر گشت...آری او سرايدار پادگان بود که بسی تا خرخره در کار مواد و اينا فرو برفته بود!

- عمو جون ژيه شرا پشت در...در موندی؟

گريفندور: آقا قربونت تو سرايدار پادگانی نه؟

- ها...حالا مثلا که باشم...منژور؟

- چيرو منظور؟ درو واکن من گودريک گريفندورم يکی از رئسای اينجا...آرتيکوس کجاس؟

سرادار : شرمنده اخلاق ورزشکاريت...آقا رفتن خونه خاله گفتن درو رو هيچ آدمی واز نکنيم جز مادر زنش!

گريفندور لامپ بالا سرشو ميگيره : آها آفرين بابا...من مادر زنشم ديگه درو وا کن!

-راشت ميگی؟ اگه راشت ميگی پس چرا (---------------------------------)!!! اين قسمت به دلايلی سانسور شد!

- حالا شما باز کن من بعد برات توضيح ميدم...

سرايدار: آها باشه بفرما تو...يا الله!

و به اين ترتيب گريفندور بزرگ با نهايت غرور وارد دفتر ميشه...و پشت ميزش که مثل تمام اتاق از چوب بلوط ساخته شده ميشينه و آماده پاسخ گويی!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) اولين نکته...دوستان تا ۳ خفته وقت داريد ثبت نام کنيد...درضمن لطف کنيد خودتون رو در غالب رول معرفی کنيد...مجبور نيستيد نمايشنامه بنويسيد فقط در غالب رول باشه! هو....به چپ چپ! هو...

۲) هو...به راست چپ...هو...به چپو راست...حالا دست دست يالا بر عکس! نکته بعدی اينکه مزايای ارتش رو کع گفتيم فقط ميخواستم بگم شما ميتونيد بعد از پاس کردن دوره خدمت در ارتش بمونيد و به وزارت خدمت کنيد! هو...حالا هلکوپتری ميزنيم...هو!

۳: نکته آخر اينکه شما با من هم ميتونيد با رمز (سدا) تماس بگيريد و سوالاتتون رو بپرسيد...پاسخ گو خواهيم بود! هو...حالا پاها باز...پای چپ بالا! پای راست هم بالا! هووو...! ۷ بار کلتون رو بکوفين تو ديفال...هو...هوووووووو... هووووی!...الو...عمو جون برو کنار جلوی آنتن وايسادی خط نميده! الو؟ الو؟ د برو اونور!

منتظر خظور سرخابی مايل به بنفشتان هستيم!


ویرایش شده توسط پروفسور گريفندور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۲ ۸:۰۶:۴۹
ویرایش شده توسط پروفسور گريفندور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۲ ۸:۴۳:۴۳
ویرایش شده توسط پروفسور گريفندور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۲ ۸:۴۶:۰۳

امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۸:۵۳ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴
#25

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
آرتیکوس دامبلدور جان من با اجازت متن مصاحبت رو توی روز نامه پیام امروز گذاشتم

لطفا اگه خبر جدیدی از ارتش داشتی اون جا هم بگو تا همه بدونن



Re: پادگان نظامی
پیام زده شده در: ۵:۲۳ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴
#24

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
آرتيكوس با قدمهايي محكم و استوار به سوي سكويي كه با چوب بلوط با سليقه و مهارت به شكل يك عقابي با پرهاي آن با رنگهاي طلائي و نقره اي رنگ آميزي شده بود رفت.آرتيكوس قبل از اينكه به بالاي سكو برود نگاهي به آن عقاب زيبا و با شكوه انداخت،در يكي از پنجه هاي اين عقاب ترازويي زرين و در ديگري شمشيري زمردين قرار داشت تا نمادي از تيزبيني در جنگ شمشير تنها در سايه عدالت ترازو باشد.
-آخه چرا بايد او براي اين مقام انتخاب بشه؟!!...
اين صداي يكي از حضار داخل آن سالن بود كه بگوش آرتيكوس رسيد.آرتيكوس همان لحظه رويش را به حضار كرد تا شايد بتواند آن فردي كه اين حرف را زده است پيدا كند ولي پس از كاوش كوچكي با چشمهايش نتوانست آن فرد را پيدا كند.در ثانيه اي آرتيكوس به اين فكر افتاد كه واقعا چرا؟او به ياد تمام مذاكراتي كه با وزير براي گرفتن اين مقام كرده بود افتاد...به ياد ايده ها و كارهايي كه قصد داشت براي ارتش بكند افتاد...كارهايي كه باعث قدرتمند شدن ارتش ميشود....بله!قدرت!!!
او پس از انديشيدن به اين فكر لبخندي كوچك بر لبش نقش بست و با اعتماد بيشتري رويش را به جمعيت حاضر در آن سالن نمود.
جمعيت عظيمي از خبرنگاران و طرفداران و شايد تعدادي از دشمنان او و دولت در آن سالن حضور داشتن كه هم اكنون با سكوت و آرامش منتظر سخنراني او در مورد كارهاي ارتش كه در آينده قرار بود انجام شوند بودند،ولي او همچنان ميدانست كه عده اي نيز براي شكم چراني از خوراكي هاي مجاني اي كه در ميان حضار پخش ميشد آمده اند!ولي الان وقت فكر به اين موضوع نيست!!الان وقت سخنراني براي اين همه گوش كه براي شنيدن آن آمده اند است.پس اينگونه لب به سخن گشود:
-سلام و درود به تمام جادوگران و ساحران حاضر در اينجا...اميدوارم از پذيرايي كاركنان ما تا اين لحظه لذت برده باشيد...ولي علت اينكه همه ما اينجا جمع شده ايم اين است تا مقداري در مورد ارتش تازه پاگرفته و جديد وزارتخونه از زبان من بشنويد...ابتدا اجازه دهيد تا من خودم را به شما براي بار دگر بشناسانم تا براي كساني كه من را نميشناسند مشخص شود كه من كيستم!...
همان لحظه چشمش را به مردي كه به نظر از تمام ماجراهاي اطراف به جز وسايل پذيرايي آن بيخبر است و در آن لحظه دستش را به طرف سيني پر از شيريني اي كه در حال عبور برد تا چندي از آن شريني ها را به شكم بزرگ و بيرون زده اش برساند.
آرتيكوس بعد از ديدن اين صحنه با عصبانيت با پايش به زمين كوبيد و با سعي براي بي توجه بودن به آن صحنه ادامه داد و گفت:
-من آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور هستم،گزارشگر اداره مبارزه با سو استفاده از اشيا مشنگي,كانديد ناموفق وزارت و اكنون فرمانده ارشد ارتش وزارتخونه.ارتش،جايي پر از جنب و جوش و فعاليت...جايي براي تمرينهاي سخت و معين...جايي براي پيشرفت براي كسايي كه خواهان عظمت هستن..جايي كه ميتوان وجود خود را ابراز نمود و سرانجام جايي كه به قسمتي از قدرت عظيم وزارتخونه ميباشد،وزارتخونه اي كه به شما تعلق دارد...اين بود معرفي كوچكي از من و همچنين ارتش وزارتخونه...ولي در مورد كارهاي ارتش بايد بگم كه ارتش ابتدا به مدت يك هفته را به عضو گيري اوليه صرف خواهد كرد تا از سلامتي و آمادگي افراد درخواست داده شده براي ارتش مطمئن شده و مقام آنها مشخص شود،سپس اين ارتش شروع به نشان دادن تاكتيكهاي نظامي به افراد خواهد شد و سپس آنها را براي فعاليت به مناطقي مانند منطقه مه آلود لندن و يا منطقه استراتيژيك ديگري ميفرستد تا به روح مرده آن مناطق جان تازه اي دهد تا وزارتخونه بتواند از آن مناطق استفاده نمايد...متشكرم و در ضمن در صورت داشتن سوال خواهش ميكنم هم اكنون بپرسيد!!
يكي از خبرنگارها كه به نظر منتظر اين حرف آرتيكوس بود,به سرعت و زودتر از بقيه همكارانش رويش را به آرتيكوس كرده و پرسيد:
-....
---------------------------------------------------------------------------------------------------
خب سوال خبرنگارها رو با جواب جداي رول و در اين توضيح مينويسم كه كسايي كه علاقه مند به شركت در ارتش هستند گيج نشوند.بعد از خواندن سوال و پاسخ ها در صورت پيش آمدن سوال ديگري غير از آنها از من با پيام شخصي(در قسمت وارد كردن موضوع رمز "سدا"رو وارد كنيد!(اين نكته جدي است))بپرسيد تا سوال شما در پادگان پاسخ داده شود.

سوال: هدف اصلي از بوجود آمدن اين ارتش چيست؟
جواب:متمركز كردن اعضاي رول پلينگ براي فعال كردن تاپيكهايي كه غير فعال شده است.در نتيجه پيشرفت دادن به قسمتي از رول ميباشد.

سوال: افراد ارتش دقيقا چيكار ميكنند؟
جواب:اين افراد بعد از توجيح شدن شروع به پست زدن در تاپيكهاي مختلفي كه بعضي از آنها غير فعال شده است ميكنند تا بتوانن فعاليت را به اون تاپيك برگردونن و شايد كارهاي ديگري نيز براي آنها در نظر گرفته شد ولي در حال حاضر فقط اينگونه ميباشد.

سوال: در صورت فعاليت در ارتش،افراد آن چه نفعي خواهند بود؟
جواب:يكي از مهمترين آنها نشان دادن فعاليت خود ميباشد كه هميشه مفيد و ثمر بخش است و ديگري تمرين رول نويسي خود در جنبه و سوژه هاي مختلف كه باعث پيشرفت رول شما خواهد شد.و ديگري در صورت خواهان پيشرفت در وزارتخونه هستيد،ارتش راه خوبي براي اينكار هست چون در صورت ارتقا گرفتن ميتوانيد شغل ديگر و بهتري در وزارتخونه داشته باشيد.

سوال: اعضاي رول در صورت علاقه مند بودن بايد چگونه درخواست بدهند؟
جواب:ما يك هفته را براي عضو شدن كلي و اوليه اعضا قرار ميدهيم.اعضا ميتونند در اين مدت در همين تاپيك يك رول جدا بدون ادامه داشتن از رول قبلي يا براي فرد بعدي ميزنن.اين رول براي تايين سطح رول و انگيزه براي عضو شدن فرد زننده آن ميباشد تا ما متوجه مقدار آمادگي فرد و توانايي او شويم.بعد از تاييد او عضوي از ارتش به حساب مي آيد و بايد در فعاليتهاي گروهي ارتش شركت كند.

سوال:افراد ارتش چگونه ميتوانند مقام يا درجه خود را ارتقا دهند؟
جواب:همانطور كه گفتم افراد با رولي كه در پادگان نظامي براي عضويت ميزنند سطح رول خود را به ما نشان ميدهند.ما آن سطح را به عنوان سطح اوليه رول فرد در نظر ميگيريم.و بعد ارتش جاهايي را به عنوان هدف در نظر ميگيرد كه افراد بايد در آنجا رول بنويسند و در صورت زده شدن پست ما مقدار پيشرفت و پسرفت فرد را در رول نويسي نسبت به سطح اوليه رول او در نظر ميگيرم و اگر پيشرفت و فعاليت قابل توجه اي كرد درجه او را ارتقا ميدهيم و اگرنه در صورت پسرفت زياد و يا فعاليت كمي كرد از درجه او ميكاهيم.پس فرد براي ارتقاي درجه اش بايد رول نويسي اش را ارتقا دهد كه اين باعث بوجود آمدن رقابتي سالم بين اعضاي ارتش خواهد شد.

سوال:مقامها و مقدار حقوقي كه به اعضاي ارتش ميدهيد چه است؟
جواب:اين موارد به زودي پس از تصويب شدن توسط وزير در اطلاع عمومي قرار خواهد گرفت.ولي شما از همين الان تا هفته ديگر قادر به درخواست براي عضويت در ارتش خواهيد بود.

وقت پرسش تمام شد!از همه شما عزيزان كه به سخنراني من گوش كرديد متشكرم!
در صورت سوال داشتن زدن پيام شخصي با كد رمزي"سدا"را فراموش نكنيد.
مرسي
آرتيكوس دامبلدور


ویرایش شده توسط آرتیکوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۱ ۹:۳۵:۳۶

آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.