این کل کل با شخص شخیص پرفسور بینز می باشد!قبل از شروع حرفهای زیبایم به همه دشمنان آسلام و افراد آستاکبار دوست اعم از رقبا می گم که همتون خدایید و هیچ کس قویتر از شما توی کل کل تا حالا ندیدم!شما خیلی خفنید!به ما کوچولوها هم یه چیزی یاد بدید تو رو خدا!البته دوست عزیزمون سوسک از این قاعده مستثنی است چون جنبه تعریف کردن نداره.
به یه نکته خیلی جالب هم اشاره کنم که این تاپیک قرار بود رول داشته باشه و من بهترین رولی که توش دیدم 90 درصدش خاله بازی مطلق بود!
حرف اضافی بسه می ریم سر کل کل.
_____________________________________________________________
هدویگ با سرعت به سمت دفتر داورا می رفت.باید حساب بینز رو کف دستش می گذاشت.با خودش گفت:
_روح بی خاصیت!به من می گه ترسیدم!شیطونه میگه با نوک برم تو چشش!
هدویگ به دفتر می رسه و درشو محکم باز می کنه!
بینز که داشت جلوی میزش چرت می زد با صدای مهیبی که از کوبیده شدن در به دیوار ایجاد شد از جا پرید و کله پا روی هوا قرار گرفت!
_جمع کن خودتو پیرمرد.یعنی انقدر ترسناکم من؟!
_این وقت صبح اینجا چی کار می کنی گنجشک؟کی بهت اجازه داد بیای تو؟
بینز تکونی به خودش داد و خودشو کله پا کرد و صاف روی هوا ایستاد!چشمای نداشتشو(!) مالید و دوباره شروع به حرف زدن کرد:
_خوب آقای نوک قشنگ اینجا چی کار می کنی تو؟
_حال کردم اول صبحی بیام حالتو بگیرم!می بینم که داشتی طبق معمول می خوابیدی!تو کار دیگه بلد نیستی پیری؟
_همینه که هست!مشکلی داری برو تو تاپیک مشکلات بازیکنان مطرح کن تا ببینی بلرویچ چجوری حالتو می گیره!
_ای بابا!می بینم که هنوز داری پاچه بلر رو برای ناظر شدن می خارونی!باب باهوش اون خودش هیچکاره اس!باید بری مخ کوییرلو بزنی!
_خیلی بچه ای واسه فهمیدن این چیزا!پس فردا که ناظر شدم همه پستاتو پاک کردم می فهمی!
_زهی خیال باطل!باش تا صبح دولتت بدمد پیری!تو اگه تونستی یه پست منو پاک کنی من دیگه جغد نیستم!
_الانشم جغد نیستی بچه!گنجشک کوچولو فکر کردی کی هستی؟میزنم لهت می کنم کوچولو!
_ببین کی منو تهدید می کنه!!!یه روح بی خاصیت!مفت خور مطلق هاگوارتز!
بینز با حرفهای هدویگ از کوره در میره و به سمتش هجوم می بره.مشتش رو گره می کنه و به سمت صورت هدویگ می بره!
هدویگ بدون نگرانی سر جاش ایستاده و بینز رو نگاه می کنه!
مشت بینز هر لحظه به صورت هدویگ نزدیکتر می شه.ولی وقتی بهش می رسه از صورتش رد می شه و از پس کله اش بیرون میاد!
_هوهاهاهاها...هنوز واسه زدن من بچه ای!روح بی خاصیت!
_الان نشونت می دم!
بینز دفتر یادداشتشو از روی میز بر می داره و به سمت هدویگ پرت می کنه.ولی هدویگ جاخالی می ده و دفتر پشت سرش به دیوار برخورد می کنه!
هدویگ بر میگرده و در حالی که داره خنده ای تمسخر آمیز می کنه به دفتری که روی زمین افتاده نگاهی می اندازه!
ولی وقتی بر میگرده...بوووووووووووووووم!
جامدادی که بینز انداخته بود به صودتش برخورد می کنه...سر هدویگ گیج می ره و به زمین میفته!
بینز بالای سرش میاد و با خنده ای شیطانی می گه:
_نبینم دیگه با من در بیفتیا!
هدویگ که خیلی تعجب کرده بود می پرسه:
_ببینم تو مگه روح نیستی؟چجوری تونستی دفتر و جامدادی رو بندازی؟
_نیدونم
!
این نامردیه!حالا که اینجوریه با نوک میام تو شکمت!
هدویگ با یه حرکت سریع بلند می شه و با نوک به شکم بینز برخورد می کنه!
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ...مامانی!
_مامانت تا الان مرده بیچاره!درد بکش!!!!!!!!
_ببینم مگه من روح نیستم؟تو چجوری به من خوردی؟
_مثل اینکه یادت رفته من نویسنده این رولم...پس هر کار دلم خواست می کنم.
ادامه دارد...
_______________________________________________________
پرفسور بینز جیگر که خاطرتو شدیدا می خوام این پست رو ادامه بده.خیلی امیدوارم مرام داشته باشی و نامردی نکنی!متعادل بنویس تا منم ادامه بدم!
در ضمن اگه توی این پست به پرفسور بینز توهینی شده صد درصد عمدی بوده و هیچگونه سهوی در کار نیست!من حال کردم به بینز توهین کنم!
یه نصیحت برای دوستانی دارم که اینجا کل کل می کنن!
عزیزان من!سعی کنید کسی یا تیمی رو برای کل کل انتخاب کنید که عقده برتر نشون دادن خودشو نداشته باشه و جنبه کل کل رو داشته باشه!امیدوارم منظورمو بفهمید!
با تشکر
هدویگ ، جغد کل کل دوست!