لودو از شدت پشم توي دهنش خفه مي شه و رابستن که تا کنون در آفتابه ی امضا شده ی مرلین قائم شده بود می پره بیرون!!
رابستن:خب،خدا رحمتش کنه.لودو جمعش کن که کلی کار داریم!
دنیس:
رابستن:چرا این شکلی شدی تو؟
دنیس : مرد؟
رابستن :
آره دیگه وقتی یکی زبونش از تو حلقش می پره بیرون و بدنش یخ می زنه میگن طرف مرد. باید خاکش کرد و تا چلش براش سیا پوشید!ولی بعد از چله خلاص میشی !!
دنیبس فریاد زنان : دوست خوبمممممممممممممم
رابستن : بی خیال
دنیس :نروووووووووووووو
و شروع کرد دور جسد لودو حلقه بی ناموسی زدن!
رابستن که تحت تاثیر این همه عشق و علاقه قرار گرفته بود گفت: ولش کن عزیزم!دیگه نمیشه کاریش کرد!!
دنیس : قربنت بشم که مردتم 120 درجه دما داره!!
-چییییییییی؟ولش کن ببینم!وااااااااای بر من طرف زندس!!
-چرا چرت می گی؟این اگه زنده بود که نبضش می زد!!
-امگه الان نمی زنه؟
دنیس کف پا لودو رو تحویل رابستن میده و می گه:بیا خودت گوش کن!
رابستن:ههههههههههه خاک بر سرم این چرا این مدل...
متاسفانه رابستن نتونست از شدت بوی مطبوع پای لودو حرفشو ادامه بده و در جا سکته کرد!!
بیبیبو بییبیو بییب(صدای رفتن آمبولانس به همراه لودو و رابستن)
~~~~~~~~~~~~~~
دنیس با خودش:هه هه هه این دوتا که رفتن حالا اگه این آنی مونیم نابود کنم ریاست مال خودم میشه!هه هه هه (تیریپ شوکتی)
دنیس در چنین افکاری بود که ناگهان صدای جیغی گوش خراشی افکارشو مثل قلب رابستن کرد!!
دستی در صحنه پدیدار شد و یقه ی دنیس را بالا برد!!
خانمه ی محترم : توی بی ناموس منو فرستادی تو خونه شمسی اینا و خودت گم و گور شدی!
دنیس:جانم؟
خانمه:جانمو درد! مرتیکه.............(به دلیل بی ناموسی بودن پاک شد)منو نشناختی؟ من همونی بودم که می خواستم مانکن بشم نذاشتی!هنوزم نشناختی!!!!
دنیس که تازه به جا اورده بود : سلام خانم عزیز و ....حالتون چطوره؟؟
_می خوام مانکن بشم
!!!(به صورت جیغ)
_خب اگه شما لطف کنی منو بذاری زمین گلم،مانکن که سهله،ملکه زیباییت می کنم!!
_گفتم می خوام مانکن شم.(به صورت جیغ)
_عزیزم اگه تو منو بذاری زمین همه چی حل میشه!!
دنیس رو زمین پرت شد و سرش شکست!!
خانمه که هنوز حالت خشانت بار و حماسه سرای خودش را از دست نداده بود!!:مانکنم می کنی یا نه؟
_این جوری که نمیشه!اول باید شما استخدام بشی!!بعد!
_چی ی ی ی ی ی ؟
_هااااااااااان هیچی!شما فقط 3 ثانیه صبر کن! تا من این خودکار لعنتیو پیدا کنم !آهاها پیدا شد!خب،گلم،اسمتون؟
خانمه که می دید شرایط همون طوریه که می خواد از حالت خشانت بیرون آمده بود و دوباره مثل دفعه ی قبل گوگولی و مامانی شده بود گفت:خانم بلک!!
_خب عالیه!حالا میشه اسم کوچیکتون لطف کنید!!
_تو به اسم کوچیک ناموس مردم چی کار داری؟(کمی تا قسمتی خشانت)
_نه خانم من کار ندارم!اشتباه نکن!جزو فرمه!آره جیگر!!!
_خب،،من اسم کوچییک ندارم!!
_جانم؟
_ندارم دیگه!
_ خب حالا یکی برای خودت همین الان انتخواب کن.
_جملت دستوری بود؟(بیشی تا قسمتی کم خشانت!همون کمی تا قسمتی بیش خشانته!!)
_نههههههههه!اصلا!!!من فقط تمنا کردم که یه اسم کوچولو برا خودتون پیدا کنید!!
_خب من چیکار کنم رولینگ به مغزش نرسیده برا من اسم پیدا کنه؟
_خب این طوری که خیلی خوبه تو حالا می تونی با سلیقه ی خودت اسم داشته باشی!مثلا من انقدر دلم می خواد اسمم غضنفر باشه!ولی نمی تونم چون رولینگ قبلا برام اسم گذاشته بود!!
خانم بلک در حالی که به نظر می رسید خوشش اومده با لحن نینی کوچولا گفت :خیلی خب!باشه!من اسممو میذارم.......می ذارم.....میذارم.......چی بذارم؟
_خب باید یه چیزی بذاری که هم لوس باشه،هم سوسولونه!آخه باید به درد این شغل بخوره!مثلا....مممممم.....آزالیناژیلانینامی چطوره؟:grin::grin:
_یه مقدار لوسه.....اسممو می ذارم ناریسا!!
_شبیه اسم نارسیساست!
_ولی نارسیسا نیست!!!بله!من از این پس به نام خانم ناریسا بلک مادر ریگولاس و سیریوس بلک تغیر نام نهادم!!!!!
_خب ماشالا.بریم به بقیه ی کارا برسیم!
_بی نزاکت مگه نمی بینی تو حسم؟
_خوب باش!
_چی ی ی ی ؟
_هیچی به خدا !جون مادرت ببخش!!
_به یه شرط!!
_چی؟
_منو بذاری جا لودو!!
_جان؟؟؟؟؟؟؟متوجه منظورت نشدم
_(با لحنی کاملا گوگول ارزشی)منم یکی از مدیرا بشم!!
_نمیشه جان شما!
ناریسا که می دید شرایط اون جوری نیست که می خواد چوب دستیشو در آورد!
دنیس:هر کاری بکنی نمیشه!
ناریسا بلک به طرف دنیس نشونه گرفت!
دنیس تو دلش: خدایا!چرا من هر وقت می خوام یه کارایی بکنم تو نمی ذاری!آخه این عجوبه چی بود تو انداختی اینجا!فقط به خواطر این که یه کار خیری کرده باشم قبول می کنم!!!
دنیس:باشه قبول می کنم!!
_خیلی خوب لیست اسما کجاست؟
_اونو دیگه واسه چی می خوای؟
_نا سلامتی من مدیرما! راستی یه قلم کاغذم بیار !!
_خیلی خوب!آنی کجا غیبت زده یه قلم کاغذ بیار تا مدیر جدید معرفی کنم!!
آنی: اومدم!اینم سفارش شما!!سلام خانم من قبلا شمارو جایی ندیدم؟
خانم بلک:چرا دیدی!اون موقع من می خواستم مانکن بشم،ولی الان منم جزو مدیرای اینجام!!
آنی :نه بابا
دنیس :
خانم بلک:خب،بنویس دنیس.این جانب دنیس سوگند می خورم از این پس خانم ناریسا بلک....
دنیس:چی چی داری می گی برا خودت؟چرا از طرف من حرف میزنی؟
خانم بلک:آخه خودت بلد نیستی حرف بزنی!!!حالام تا دوباره عصبانی نشدم چیزی که می گمو بنویس!!خانم ناریسا بلک جزو هیئت مدیره ی سالن مد جادوگری می باشند و کسی نمی تواند به طور قانونی جای ایشان را بگیرد!امضا دنیس!!
دنیس:امری فرمایشی چیزی بود حتما بگو؟
خانم بلک:چیز خاصی که نیست فقط آنی توهم بیا این جارو امضا کن!!
و پس از آنی خود ناریسا برگرو امضاکرد!!
دنیس در حالی که به شدت اعصابش خورد بود:رو كه نيست ؛سنك با قزوينه
ناریسا:نفر بعد!!
~~~~~~~~~~~~~~~~~
لطفا مدیریتمو به هم نریزید!!