بلیز عزیز شما واقعا این سوالتو داری؟
در کتاب هری پاتر هیچ چیزی به شانس و اقبال واگذار نشده خود هری چند بار گفته من دنبال ماجرا نمیرم این مارجاس که دنبال من میاد.
من حاضرم در تاپیک دیگه ای هر چیزی رو که شما بهش تصادفی و شانس میگی رو وارد بحث بشم از جمله سه تا در اینجا:
1- به دلیل اینکه هری با هاگرید در اون روز خاص به گرینگاتز رفتن و رفتن اونهام شانسی نبوده چون دامبلدور دو ماموریت به هاگرید داده بود و هاگریدم شانسی و یه روزه آدم دهن لق و بند اب بده ای نشده بلکه همیشه همینطور بوده
2- هری شانسی زبون مار ها رو بلد نیست چون بعد از برخورد با ولدمورت کاملا غیر شانسی مار زبون شده مطمانا اگه برای هر کسی هم اتفاق میافتاد مار زبون میشد در ضمن هری اون سال متوجه نشد که مار زبونه بلکه از قبل میدونست. بقیه موارد هم شناسی نبوده وقتی هری میشنوه که یکی میگه میکشم و پاره میکنم میره دنبالش. هری مقداری فضول و بیشتر از اون کله خر و شجاعه و از کسانی نیست که وقتی بشنوه یکی میگه میشکم دنبال جریانو نگیره.
3- من واقعا برای شما متاسفم چون این مساله خیلی واضحه همه از جمله تریلانی از اینکه هری با ولدمورت مبارزه کرده اونم چند بار خبر دارن و تریلانی میخواد از معروفیت هری استفاده کنه خودش در کتاب ششم هم میگه تو پیشگوی خوبی نیستی ولی موضوع خوبی برای پیشگویی هستی.
گشذته از اون در پیشگویی های واقعی تریلانی هم که به ولدمورت مربوط میشه نزدیکترین فرد به ولدمورت هریه که در کتاب های بعدی به ذهن ولدمورت هم راه پیدا میکنه که ولدمورت مجبور میشه از اکلامنسی در مقابل هری استفاده کنه در نتیجه اینکه پیشگویی در حضور هری به تریلانی الهام بشه از همه محتملتره.
دلیل دیگه اینه که در کتاب سوم آخرین نفر هری میره پیش تریلانی وقتی که تریلانی از همیشه خسته تره تو پیشگویی اصلی هم تریلانی میگه اون روز غذای درست و حسابی نخورده بودم در نتیجه میشه گفت وقتی که ترلانی از لحاظ جسمی خسته میشه پیشگویی انجام میشه.
دلیل دیگه اینه که وقتی هری پیش ترلانی میره که نزدیکترین زمان به رخ دادن اون اتفاقه یعنی خادم ولدمورت که قراره ولدمورت رو دوباره احیا کنه و این قراره همون شب اتفاق بیافته
وانگهی فرقی هم نمیکرد که این پیشگویی در حضور چه کسی انجام میشد چون اگه رون هم بود باز به هری میگفت اگه کس دیگه ای هم بود نویسنده براش راه باز بود که به گوش هری برسونه در نتیجه لزومی نداشت که اینجا بیاد و حتما برای پیشبرد داستان شانسی بگه وقتی هری بود این پیشگوی انجام شد.
گدشته از همه اینا این مساله پیشگویی کردن تریلانی خودش جزو اسراره و دقیقا مشخص نیست چطور اینا به ذهنش میرسه
در این کتاب مطلقا شانس معنی نداره من وقتی کتاب 4 رو میخوندم از اینکه در این کتاب رولینگ هری رو مثل سوپر من کرده بود که همه مراحل رو با شانس و اقبال عبور میکرد به کتاب کاملا بی علاقه شدنه بودم تا اینکه در آخر هری از اوج به زیر کشیده شد و گفته شد که هیچ شانس و هنری در کار نبوده بلکه کار بارتی کراوچ بوده
در این مورد من در تاپیک جداگانه ای اگه وجود داشته باشه بحث میکنم و مطمانا هیچ شانسی در هیچ جای کتاب نبوده چون اتفاقا من همیشه در کتاب هایی که میخونم دنبال این جور چیزا میگردم و از کتاب های سوپر من بازی که یه شبه یکی همه رو میکشه یا به عرش میبره خوشم نمیاد
بلیز عزیز در مورد موضوع تاپیک حتی اگه فرض کنیم اسنیپ کتابو جا گذاشته شما به این سوال جواب ندادی که چرا کتابی رو که این همه براش خطر ناکه از هری پس نگرفته وقتی فهمیده دست هریه؟
نقل قول:
خوب اونجا کلاس قبلیه اسنیپ بوده و احتمالا اسنیپ اونو جا گذاشته . به نظر من یه نفر مثل اسنیپ اونقدر در درونش دوز و کلک داره که زیاد متوجه گم شدن چنین کتابی نباشه .
یعنی اسنیپ که هم دامبلدور و هم ولدمورت رو بر اساس تیوری شما گول زده یه دفعه اینقدر نا امید کننده شده که همچین گاف بزرگی میده
نقل قول:
مسئله ای که شما بهش توجه نکردید اینه که او تنها یه کتاب عادی نبود بلکه کتابی بود که در آن انواع و اقسام وردهای مختلف و روش های بسیار پیشرفته معجون سازی رو اسنیپ خودش کشف و با دست خط خودش نوشته بود .
مطمئنا کتابی که یک نفر روی تک تک خطهای آن فکر کرده و خودش چیزهایی رو بهش اضافه کرده و همچنین ورد های اختراعی جدیدشو در آن نوشته حداقل از نظر مخترعش اهمیت خاصی داشته .
شما متوجه نشدی چون منطور لرد ولدمورت هم از طرح این سوال دقیقا همینه.
وقتی کتابی این همه توش نوشته شده باشه هیچ کس اونو در کمد جا نمیزاره و جاش یه جای مطمانه چه برسه به اینکه براش خطر هم داشته باشه و هویتش رو لو بده
یه مورد دیگه اینه که دو سه نفر نوشتن کتابی که توش
پر از جادوی سیاه بوده رو چرا اسنیپ به هری داده؟
من نمیدونم یه ورد سکتوم سمپرا میشه پر از جادوی سیاه؟
یا شاید شما چیز بیشتری از کتاب دیدید؟
فقط سر سکتوم سمپرا دعوا هست و تازه دامبلدور و خیلی از افراد دیگه در کتاب میگن مرز بین جادوی سیاه و سفید خیلی باریکه و در واقع به غیر از طلسم های نا بخشودنی بقیه ورد ها رو نمیشه گفت سیاه مطلق هستن. و هری هم از اون ورد در مقابل اینفری ها استفاده میکنه.
مثلا طلسم نا گسستنی هم به نظر میرسه یه جادوی سیاهه ولی به اشتباه تو بچگی رون و فرد داشتن انجام میدادن.
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.