بسم الله عضویتو بزنیم ملت حال کنن !!!
----------
--- شب ، داخل محفل ---
- هری تو مطمئنی ؟
- بیشتر از اونی که فکرشو می کنی !
- ولی من می ترسم هری ... ممکنه دامبلدور با خبردار شدن از کارت ، حتی تو رو از محفل اخراج کنه !
- ببین رون ... این کار من یه ریسکه ... اگه موفق نشه ممکنه اتفاقاتی که گفتی رخ بده ، ولی اگه موفق بشه ، خیلی به نفع محفله ... بیشتر از اونی که فکرشو بکنی !
- باشه هری ... منم کمکت می کنم ... ولی ... ولی فقط ایندفعه رو ! ... غیر ایندفعه دیگه تو دیوونه بازیهات شرکت نمی کنم !
- می دونستم تو هم با منی رون ! ... دمت گرم ! :bigkiss:
- :bigkiss:
هری دست رون رو گرفت و با هم داخل اتاق شدن ! ... تق ... صدای قفل شدن در اومد !
--- فردا صبح ، داخل محفل ---
- هری هری پاشو ... الان وقتشه ... دامبلدور و محفلیا رفتن !
هری از روی تختش بلند شد و سیرع ملحفشو مرتب کرد ... گویا از قبل رداشو پوشیده بود و آماده رفتن بود .
هری و رون با هم از اتاق خارج شدن و به طبقه پایین رفتن .
- اندماغهای خاک بر سر ... بی شعورهای خون کثیف ... خاک بر سر بووقتون بریزن ... الهی شصت پاتون بره تو چشمتون انگلای نفهم ! ... الاغای سه پا ! ... الهی هدویگ با نوک بره تو شیکمتون ! ... الهی مرلین بزنه تو کمرتون ! ... خون کثیفای اندماغ ! ... خرای خر ... اخمخا !
- خفه شو پیرزن خرفت .
- چی با من بودی ؟
هری و رون بدون توجه به تابلوی مادربزرگ سیریوس ، از محفل خارج شدن و پا به خیابون مجاور میدان گریمالد گذاشتن .
--- خانه ریدل ها ، دو ساعت بعد ---
- رون همه چیز حاضره ؟
- آره هری ... همه چیز آماده است !
هری شیئی رو که شبیه کنترل از راه دور بود برداشت ... دکمه ای رو زد .
بالای سرشون روی آسمون ، جغدی سفید نمایان شد ! ... جغد با سرعت به سمت پایین اومد و درست جلوی هری ، توقف کرد .
رون کلاه روی سر جغد رو که خیلی عجیب غریب بود و بالاش چراغی چشمک می زد ، محکم کرد ... بعد جلیقه ای رو به تن جغد کرد و جغد رو رها کرد .
هری دوباره دکمه ای رو فشار داد ! ... جغد مستقیم به سمت خانه ریدل ها رفت...
بوووووووووووووووووووووووووووووووووم !!!
--- فردا ، تیتر اول پیام امروز ! ---
تمام اعضای محفل که در خانه ریدل ها مشغول جنگ با مرگخواران بودند ، طی انفجاری مشکوک و مهیب ، جان خود را از دست دادند ! ... مرگخوارا ها به طرز معجزه آسایی نجات پیدا کردند ! به به هدويگ عزيز...
بريم سراغ نقد ... من ديروز كه پستتو زدي دقيق نفهميدم كه هري و رون چي كار كردن ولي الان كه دقيق خوندم متوجه شدم...قشنگ همه جاي نمايشنامه رو به هم متصل كرده بودي ... از شكلك كم استفاده كرده بودي ... فضا سازيت براي نمايشنامت خوب بود...
در كل راضي شدم
تاييد شد!!!
آرم شما هم در تاپيك جلسات مرحمانه به زودي زود اعلام ميشود!!!
(پادمور)