نقل قول:
من فکر مي کنم که احنمالاً يک روز جيمز داشته با جاروي پرنده از بالاي خانه ي دامبلدور رد مي شده که يکدفعه شنلش را باد مي بره و مياندازه تو خونه ي دامبلدور ...
من شده بلاك شم جواب تو رو ميدم با نمك نظر هاي منطقيت رو براي خودت نگهدار تاپيك شوخي كه باز نشده .
خب در مورد حرفي كه فكر مي كنم ايگور عزيز زده باشه كه دمبلدور همون ققنوسه من از ايدت خيلي خوشم اومد شايدم حقيقت داشته باشه ولي احتمال اينكه دقيقا خود ققنوس و دامبلدور يكي باشن به نظر من امكان نداره من ميگم در كتاب 7 به هيچ وجه دامبلدور رو مشاهده نخواهيم كرد . ققنوس و دامبلدور آرمان هاي مشابهي دارن پس در نبود دامبلدور ققنوس براي دست يابي به آنها تلاش مي كنه . در مورد شنل ساده ترين و بي مزه ترين حدس مي تونه اين باشه كه دامبلدور بعد مرگ جيمز به خونه ي اونها سر زده و شنل رو برداشته اينكه دامبلدور خواسته ليلي و جيمز بميرن حقيقت نداره و نمي تونه داشته باشه . اين هم كه جيمز خودش شنل رو به دامبلدور داده باشه بچه گانست چون اون بايد محتاتانه رفتار مي كرده شنل هم ممكن بوده به دردش بخوره .
نقل قول:
ارباب لرد ولدمورت كبير نوشته يک علت اينکه دامبلدور هيچوقت سعي نکرد اين ماجراها رو کامل براي هري توضيح بده ....همين نکته ميتواند باشد توجه شما رو به اين قسمت از شاهزاده دورگه جلب ميکنم: دامبلدور خود را با ترس جمع کرد، گويي شکنجه گران نا پيدايي دور تا دورش را گرفته بودند. چنان با وحشت دست هايش را تکان مي داد که چيزي نمانده بود جام پر شده را از دست لرزان هري به زمين بيندازد . ناله کنان مي گفت: اذيــــــــتشون نکن، آزارشون نده، خواهـــــــش مي کنم، خواهــــــش مي کنم،تقصــــير منه، به جاي اونا منو زخمي کن به جاي کلمه ((اونا))ميشود راحت ليلي و جيمز رو قرار داد
خيلي راحت تر مي شه اسم تو رو گذاشت ها . دامبلدور اگه اونقدر سنگ دل باشه با آگاهي چيمز و لي لي رو به آغوش مرگ بكشونه فكر مي كني شكنجه شدنشون براش مهم باشه يا اصلا مگه اونها شكنجه شدن ؟
نقل قول:
ارباب لرد ولدمورت كبير نوشته: همه ما ميدونيم آلبوس دامبلدور آدمي نبوده که بخواد باعث مرگ کسي بشه و همچنين از خائن بودن پيتر پتي گرو بي خبر بوده من هنوز سر حرفم هستم که دامبلدور مخصوصا کاري کرده که ولدمورت مثل پيشگويي عمل کنه چطور؟ خب شبي که اسنيپ خاطره رو شنيد و آبفورث اونو دستگير کرد.....خب دامبلدور مطئنا فهميد که اسنيپ موضوع رو فهميده...چرا اونو آزاد گذاشت؟چرا سعي نکرد کاري کنه که اين خاطره از ذهن اسنيپ پاک بشه؟چرا اونو زنداني نکرد؟چرا حتي به اون شک نکرد؟ من معتقدم اسنيپ همه گناهانشو به دامبلدور اعتراف کرد و با دامبلدور پيمان نا گسستني بست که به محفل بپيونده و به ولدمورت خيانت کنه دامبلدور نقشه اي کشيد که اسنيپ اون قسمت از پيشگويي رو که شنيده به ولدمورت بگه نه دامبلدور و نه اسنيپ نميدونستن که ولدمورت سراغ کدوم پسر خواهد رفت....هري يا نويل؟ اينجاست که به کتاب رجوع ميکنيم ((دامبلدور:اسنيپ ناراحت و شرمسار بود که ولدمورت به سراغ پدر و مادرت رفت،هري هري:اين دروغه اون از پدر و مادر من متنفر بود)) اسنيپ مرگخوارار و نميشناخت و نميدونست که پيتر جزو مرگخواراست...دامبلدور هم خبر نداشت اسنيپ وقتي به دامبلدور خبر ميده که ولدمورت بدنبال هريه و دنبال مخفي گاه ليلي و جيمز ميگرده دامبلدور سعي ميکنه از اونا محافظت کنه و طلسم رازداري رو به کار ميبره و سيريوس به ظاهر رازدار ميشه ولي اين کار به پيتر ميرسه و پيتر پتي گرو با خيانت جاي اونا رو به ولدمورت لو ميده من هنوز قانع نشدم که چرا در موقعي که جيمز و زنش به شنل نياز مبرم دارن حداقل به خاطر مرگخوارا....بايد شنل رو به دامبلدور بده اون شب اتفاقاتي افتاده که ما هنوز بيخبريم حدس من اينه که دامبلدور چون مجري طلسم رازداري بوده از شکسته شدن اين طلسم مطلع ميشه و فوري خودشو به خانه پاترها ميرسونه ولي دير ميرسه و فقط صحنه هاي شکنجه و مرگ اونا رو ميبينه ((به هر حال معتقدم اون شب جز ولدمورت کس ديگه اي در خانه پاترها بوده....کسي که عضو محفل بوده.....وگرنه ملت از کجا فهميدن که ولدمورت با حمله به هري قدرت خودش رو از دست داده؟
خب در مورد شك كردن يا نكردن دامبلدور چيزي نمي دونيم اما در مورد اعتراف اسنيپ كاش بيشتر دقت كني عزيزم اسنيپ كي مياد به دامبلدور اعتراف كنه ؟ مي دوني ؟
اسنيپ وقتي مي فهمه به خاطر اون پيشگويي جيمز مرده از كارش پشيمون ميشه چون اون رقيب و دشمنش بوده . پس اون موقع كار از كار گذشته بوده . پس بقيه اش رد ميشه ديگه . در مورد اينكه در هر صورت شنل بايد پيش جيمز مي مونده منم موافقم پس احتمال ميدم شنل بعد مرگ خانواده ي پاتر برداشته شده باشه . در مورد خبر دار شدن ملت هم احتمالت رو رد مي كنم جيمز و ليلي عضو محفل بودن و دامبلدور براي ارتباط با اعضا روش هاي مخصوصي داره شايد همينجوري از مرگشون آگاه ميشه . مگه ميشه يكي از اعضا اونجا باشن و كاري نكنن؟
نقل قول:
علت اين بود كه آلبوس احتمالا اسنيپو نديد و قبل از اينكه پيشگويي تموم شه اسنيپو گرفتنو از اونجا انداختن بيرون و دامبلدور بعد از اين كه اومد بيرون از اون اتاق فهميد كه چنين اتفاقي افتاده و براي اقدامات حفاظتي براي جيمز و ليلي و آليس و فرانك لانگ باتم شد
نه ترلاني گفته يه دفعه اسنيپ و كافه دار پريدن تو اتاق پس اين امكا ن نداره ترلاني كه دروغ نمي گه
نقل قول:
سلام . از نظر من جيمز از اين كه يك نفر بهش خيانت مي كند آگاه بوده است و براي اين كه يك سري از وسايلي كه مي خواسته به هري برسند رو بين دوستاش كه بهشون اعتماد داشته تقسيم مي كنه تا اونا سر وقت آن وسايل را به هري برسانند . مثل : آلبوم عكس هري و پدر و مادرش كه پيش روبيوس هاگريد بوده يا همون شنل نامريي كننده .
اولا البوم عكس پيش هگريد نبوده تو كتاب اول هگريد به هري مي گه دامبلدور براي درست كردنش به من مرخصي داده و به دوستاي خانوادگي پاترها جغد فرستادم تا اين عكس ها رو برام فرستادن . در ضمن اولا اگه جيمز مي دونسته بهش خيانت ميشه چرا اجازه داده ؟
دوما اگه جيمز ميدونسته بهش خيانت ميشه خودش رو براي اون موقع آماده مي كرده چي مهم تر از شنل نامرئي ؟ تو ميدي ميداديش به كسي ؟ يه چيز ديگه جيمز مي دونسته بهش خيانت ميشه . از كجا ميدونسته هري زنده ميمونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟