نقل قول:
سلام. به نظر من ولدمورت فکر نمیکرده که امکان نداره کسی وارد بشه اونجا. پس حتما جایی میره که شلوغ باشه. نظری که همه راجع به پورتکی دارن. در نتیجه من با شان پاتر موافقم.
خوب عزیز خودت میگی شلوغ و مکان! شلوغ خطریه برادر
نقل قول:
از اونجایی که نباید ولدمورت رو احمق فرض کنیم
اقا دستت درد نمنه ! اسم مارو هم اوردی! ( نمی دونم شاید من نفر اول نبودم ) ..... ولدمورت تو هیچ جایه کتاب احمق نبوده
نقل قول:
ولدمورت هم که اونقدر مغرور بوده که فکر کرده اون همه وسیله قصمتی از جادوی اتاقه که برای اون درست شده .
این قضیه بر میگرده به احمق فرض کردن ولدمورت که کاملا نادرسته
نقل قول:
پس باید بگیم ولدی جون در کتاب 7 دچار حواسپرتی های فاحشی میشه و این ها رو اشتباه در نظر میگیریم.(یا اشتباه ناشی از غرور اضافی)
ریگولوس جان خودت بالایه پست میگی نباید احمق فرضش کنیم بعد میگی اشتباه فاحش! ضمنا به نظر من اصلا انتظار نداشت که اتاق خالی باشه چوون قبلا هم اونجا رفته بوده ... عجله هم نداشته
نقل قول:
چگونه در مدت این همه سال که ولدمورت تاج ریونکلا رو تو اتاق ضروریات گذاشته یک جادوگر ریونکلایی پیدا نشده که اتفاقی از این اتاق سر در بیاره و از قضا این تاج رو (که بدلش رو هر روز در سالن عمومی ریونکلا می دیده) ببینه؟
این سوال برای خودمم پیش اومد ... ته ته قضیه اینه که یا اصلا ریون کلایی نرفته اون تو یا اصلا توجه نکرده !
نقل قول:
و آیا مرگ خوارانی که از طریق این اتاق وارد قلعه شدن (کتاب 6) هیچ چیزی از نقشه شون به ولدمورت نگفتن (تا حداقل ولدمورت این قدر با اطمینان فکر نکنه که جای هوروکراکسش امنه؟!) یا بعدا ولدمورت ازشون نپرسیده که چه جوری رفتین تو قلعه و دامبلدور رو کشتین؟
درباره ی این قضیه کامل نظری نمی دم ولی یادمه که یه جا گفته شده بود که این یه دستورهو دراکو باید دامبلدورو بکشه واین یعنی ولدمورت نقشرو می دونسته .... ولی چون نمی خواسته مرگخوارا به اون اتاق مشکوک شن چیزی نگفت
نظر خودمم در اخر همون چیزیه که اولش گفتم و نقض کردم ! یعنی اینکه ولدمورت به این فکر کرد که هرچی شلوغ تر باشه امکان پیدا شدن هور کمتره