ریونکلاو vs اسلایترین-صبح قبل از مسابقه-
-کنار شومینه تالار ریون-
بازیکنای تیم کوییدیچ ریون زودتر از بقیه ی بچه های تالار از خواب بلند شده بودن و کنار شومینه دور هم نشسته بودن تا آخرین صحبت های قبل از بازیشون رو بکنن!
اسکاور: ملکا ذکر تو گویم که تو پاکیّ و خدایی...نروم جز به همان ره که تواَم راه نمایی!
گابریل: چو بده!
چو: بیا بگیر این نقشه رو!
وینکی: چو عضوی به درد آورد روزگار...دگر عضوها را نماند قرار!...ر بده!
اسکاور: روزها گر رفت، گو رو، باک نیست...ها؟!...صبر کن ببینم تو چرا اصن چو دادی؟!
وینکی: چطور!؟
اسکاور: بابا باید ی میدادی!...چرا چو دادی؟!
وینکی: اون بود گفت چو بده!
(خداوکیلی این شکلکه به جن میخوره!!)
وینکی به گابریل اشاره میکنه و کلشو میکوبونه به دسته ی مُبل!
وینکی: وینکی بد...تالاپ(صدای برخورد کله ی وینکی با دسته مُبل!)...وینکی خنگ...تالاپ...وینکی اسکل!...تالاپ...وینکی بوق...تــــالاپ!
ناگهان بر اثر این حرکت خون از دماغ وینکی جاری میشه و وینکی وقتی خون میبینه انگار که جن دیده(!!) و شروع میکنه به جیغ کشیدن!!
بچه های تیم همه میریزن دور وینکی که روی زمین ولو شده بود و یکی یکی شروع میکنن تنفس مصنوعی دادن بهش تا شاید دوباره زنده بشه!
چو: خاک عالم!(در اینجا چو میزنه پشت دست خودش!)...دیدی چی شد؟...مهاجم و غزال تیز پای تیمم از دستم رفت!
اسکاور: ما میمیریم!...ما میبازیم!...ما میمیریم!
وینکی با حالت ناخوش: انا محروم!...انا مظلوم!...انا مغموم!...انا مصدوم!
در همین حین فنگ در حالی که کوکیِ ویتامین C دار(نوعی غذای سگی!) تو دهنشه و دمش سیخه! به سمت سر و صدا میاد تا ببینه چه خبره!
-یک ساعت بعد-
بچه های تیم کوییدیچ ریون دوباره به همون حالت یک ساعت قبل دور هم نشستن و دارن به صحبت های چو گوش میدن!
چو: خب بچه ها این نقشه ی تیم ما برای این بازیه!
چو دست میکنه تو جیب مخفیِ دامنش و یه نقشه درمیاره و صافش میکنه رو میز!
کرنلیوس: اَوووووو!...چه نقشه ی افتضاحی!
اسکاور: اصلاً جالب نیست!
هکتور: استاد نظرتون در مورد یه نقشه ی جدید چیه!؟
چو از مخالفت بچه ها ناراحت میشه و قاطی میکنه و نقشه رو جر وا جر میکنه و یکی از دستمال های صورتی اسکاور رو قرض میگیره و با حالت دو نقطه کرای دو نقطه(
) میشینه و گریه میکنه!
پس از اینکه چو گریه کرد، شروع کرد به حرف زدن!(این تیکه به صورت انتحاری نوشته شده است!)
چو: پس اگر نقشه ی منو قبول ندارین من یه نقشه ی دیگه بهتون نشون میدم!
چو دوباره دست میکنه تو جیب مخفی دامنش و یه نقشه ی قدیمی موسوم به نقشه ی علی اصغری(!) رو در میاره و صاف میکنه رو میز!
کرنلیوس: اَووووو!...چه نقشه ی تیمیسی!
اسکاور: جاست دیس!
هکتور: اُنلی علی اصغری!
در همین حین فنگ در حالی که کوکیِ ویتامین A دار تو دهنشه، از پشت یکی از مُبل ها میاد بیرون و به بچه ها تیم کوییدیچ نگاه میکنه و دمش سیخ میشه!!
بچه های ریون که نقششون رو برای این بازی ریخته بودن یکی یکی از جاشون بلند میشن و یکی یکی میرن خم میشن و جاروهاشون رو از زیر تختشون در میارن و یکی یکی از درب تالار خارج میشن و به سمت ورزشگاه کوییدیچ میرن!(البته در بین راه پسرهای تالار ریون رو دیدن که داشتن به دخترای تالار اسلی تیکه مینداختن و این خارج از چارچوب قوانین است و تقبیح میگردد و اگر انجام بدید آلبوس به عنوان مدیر مدرسه جیزتون میکنه!!
)
-نیم ساعت بعد-
-زمین بازی کوییدیچ-
بازیکنان تیم ریونکلاو وارد زمین میشن و صدای سوت و تشویق اندک تماشاگران داخل ورزشگاه(به دلیل سرمای بی سابقه ی هوا تعداد تماشاگران به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش پیدا کرده) فضا رو پر میکنه...در طرف دیگه بازیکنان تیم اسلایترین در حالی که جادوهای خطرناک مثل جریوس مینیمم و جادوهای خیلی خطرناک مانند جریوس مینیمم و جادوهای خیلی خیلی خطرناک مانند جریوس مینیمم رو روی هم برای خنده اجرا میکردن وارد زمین میشن!!
داور مسابقه(آلبوس دامبلدور) با کاپیتان های دو تیم گپ میزنه و نکته های خاصی از قبیل فیرپلی، گفتگو، راز و نیاز و بحث رو بهشون گوشزد میکنه(!)، ازشون میخواد که با همدیگه دست بدین!
آلبوس: چاق سلامتی کنین!
اینیگو: سلام چه خبر؟
چو: برف اومده تا کمر!!
"سلااااام دوستان...خیلی دوستتون دارم!...قدرتونو میدونم!!!(تیکه ی جدید مجری های برنامه کودک!)...امروز شاهد افتتاحیه ی لیگ کوییدیچ هاگوارتز هستیم و در این بازی دو تیم ریونکلاو و اسلایترین روبروی هم قرار گرفتن!...ازتون میخوام که به کلامی چند مرلین المجید گوش بفرمایید!"
"بسم الله مرلین و اهورا حذبا!...مرلین فرمود: هر کس با من باشد پس در مرلین گاه خواهد بود!...صدق المرلین العظیم!"
سووووووووووووت!
"خب دوستان بازی با سوت داور شروع میشه و بازیکنا به هوا میپرن...خب بله...من فنگ رو میبینم که با کمال ناباوری به دنبال یه چیزِ طلاییه!...یه چیز طلایی و خوب...درسته اون گوی زرینه!...بارتی کراوچ به سختی در حال رقابت با سوپرسگ معروف و تند و تیزه و به نظر میرسه نمیتونه با سرعت فنگ برابری کنه!...بله فنگ گوی زرین رو میگیره و اونو مال خود میکنه!"
صدای جیغ تماشاگرا بلند میشه و از طرف دیگه بازیکنای اسلی از قبیل توبیاس و سوروس اسنیپ(که امروز بسیار خوشتیپ شده بود و از روغن حیوانی به جای روغن گیاهی برای موهای خود استفاده کرده بود!)، آمیکوس کرو، سامانتا ولدمورت و آناکین مونتاگ همگی با حالتی بُهت زده شروع میکنن به زدن طلسم های بسیار خطرناک مثل جریوس ماکزیمم و طلسم های فوق العاده خطرناک مثل جریوس ماکزیمم!
"این یه رکورد باورنکردنیه!!!...پنج ثانیه و نود صدم ثانیه!"
فنگ در حالی که گوی زرین رو داخل پنجول های خودش نگه داشته روی زمین فرود میاد و بازیکن های ریون به سمتش میرن اما فنگ یورتمه کنان(!) از میان جمعیت فرار میکنه و به سمت وینکی میره که در گوشه ای زانو زده بود و داشت خدای خودش رو شکر میکرد!
فنگ به وینکی نزدیک تر میشه و وینکی متوجه حضور فنگ میشه و از جاش بلند میشه!
فنگ در یک قدمی وینکی می ایسته...بعد زانوهای دو پای جلوییش رو روی زمین میزنه و سرش رو میندازه پایین و در حالی که دمش سیخه دست وینکی رو میگیره و اونو میبوسه و گوی زرین رو به سمت وینکی ول میکنه!
وینکی در حالی که ذوق مرگ شده بود، چشم های ورقلمبیدش که اندازه ی توپ تنیس بودن رو میبنده و به سمت فنگ میره!
فنگ و وینکی: :bigkiss:
-در سمت دیگر زمین-
اسکاور: حالا میفهمم چرا همش فنگ رو با دُم سیخ میدیدیم!
گابریل: چون همیشه وینکی با ما بود!
بعد از این صحنه ناگهان تمام تماشاگرا به وسط زمین میریزن و در حالی که آهنگِ Mas Que Nada از Sergio Mendes فیت Black Eyed Peas پخش میشه هر کسی شروع میکنه با پارنتر خودش رقصیدن و شادی کردن!!
-در همین حال-
-راه ورزشگاه به قلعه-
بچه های اسلایترین که نمیتونستن برد ریونکلاو رو اونم در اولین بازیشون ببینن مغموم و در حالی که جاروهاشون رو روی زمین میکشیدن به سمت قلعه پیش میرن!
در همین حین ناگهان یادشون میفته که اسلایترینی هستین و شروع میکنن به شوخی های خطرناک مثل فرستادن طلسم جریوس مینیمُم به هم و شوخی های فوق العاده خطرناک و سمنانی مثل فرستادن طلسم جریوس ماکزیمم به سمت هم!
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro