قطع - خلاقیت - تکان - ذخیره - نفوذ - طعم - سماجت - درمانگاه - مضحک – آغوش
آلبوس دامبلدور به آرامی
تکانی خورد ، در خواب غلتی زد ، خمیازه ای کشید و عینکش کج شد و آب دهانش از گوشه ی لبش روان شد و بر روی ریشش چکید، خواب زیبا ، عجیب و صد البته
مضحکی بود ! ( آخه کدوم یک از خواب های این جونور درسته که این یکی درست باشه ؟ از قدیم گفتن خواب دامبل چپه !
) دامبلدور دست های خود را باز کرد و بالش خود را در
آغوش گرفت .
در خواب ، دامبلدور
خلاقیت عجیبی به خرج داده بود ! چه کسی باور می کرد که آلبوس دامبلدور کبیر ، در خواب ، چنین خزعبلاتی را می بیند؟درست در لحظه ای که آلبوس موفق به شکست ولدمورت شده و در ریش خود نمی گنجید ، .... برق خانه ی ریدل ها
قطع شد ! .... خب چه ربطی داشت باو؟؟ اینجا
درمانگاهه سنت مانگوئه راوی بوقی !
آها... بله حق با شماست !
ادامه ی داستان : آلبوس در خواب در دژ مرگ
نفوذ کرد ،
ذخیره ی غذایی ولدم و رفقا رو دزدید و جست و خیز کنان به خانه ی گریمالد بازگشت، ریموس را می دید که با لحنی دوستانه به سمتش می دوید، آلبوس هم به سمت او دوید ؛ ناگهان چشمش به ماه افتاد ، کامل بود !
-
نــــه ! دامبل از خواب پرید . با فریاد آلبوس دامبلدور پرستار او وارد اتاق شده و سعی داشت بالشت دامبلدور را از چنگ او بیرون بکشد ، ولی دامبلدور با
سماجت چسبیده و ول نمی کرد
!
دامبل هنوز
طعم غذاهایی را که از خانه ی ریدل کش رفته بود ، زیر دندان مصنوعی هایش حس می کرد.
ایگور جان مشکلی نداره یکمی از 10 تا بیشتر شد تو سایت ؟ آخه تو سیستم 10 تا کامل بود.