درس جادوی سیاه،جلسه اولفضای تاریک اتاق پر شده از دانش آموزانی بود که با تعجب به دوروبر خود نگاه میکردند.سوسوی کور نور از لابلای پردهای قرمز به داخل راه یافته بود.بر روی دیوار های آجری، پوسترهای گوناگونی که انواع بیل هارا نشان میداد نسب شده بودند.همان طور که دانش آموزان در حال دیدن کلاس بودند،در کلاس باز شد.فرد نسبتا قدبلندی با ردای سیاه و موهای وزوزی وارد کلاس شد.مونتگومری بدون گفتن یک کلمه به سوی میز خود رفته و چیزی شبیه به بیل را بر روی میز نهاد.
-دانش آموزان توجه کنید!این کلاس دارای ار پی جی بالای 16 سال هست.خشانت بالای این کلاس در روحیه و اخلاق دانش آموزان زیر سن گفته شده اثر میذاره!لطفا تمامی دانش آموزانی که زیر ارپی جی گفته شده هستن برن بیرون!
بعد از گذشت چند دقیقه مونتگومری دوباره شروع به صجبت کرد:
مثل این که نتها کسی بیرون نرفت،بلکه بهتون اضافه هم شد
!مهم نیست.من مونتگومری مونتگومری،معلم این جلسه درس "جادوی سیاه"،دارای مدرک عالی گورکنی از دانشگاه کمبریج انگلیس،برنده بیل طلایی مرگخواران از آکادمی اسکار مرگخواران و دارای زیباترین دماغ سال 1998 هستم.
مونتگومری از میز کنار رفت و شروع به راه رفتن در پهنای کلاس کرد.
-باید بدونید که درس والای "جادوی سیاه"درس بسیار سیاهیست .این که این درس سیاه هست بخاطر وجود کلمه"سیاه"یا رنگ این علم نیست. این درس برای این سیاه میباشه که سفید نیست...کسی منظور من رو فهمید؟
مونتگومری با دقت به دانش آموزان،که هر کدام با چشمان باز و با ناباوری به وی خیره شده بودند نگاه کرد و همان طور که با انگشتان خود بازی میکرد گفت:
اصلا رنگ و اینا رو ول کنید.حتما از خودتون میپرسید که جادوی سیاه چیه.بذارید از این جا شروع کنم.از قدیم گفتن که اگر آدم همه چیز رو بدونه خیلی خوبه.ولی این طور نیست.مثلا اگر مادرزنتون بهتون قهوه تعارف میکنه و شما میدونید که اگر قهوه رو نگیرید شب رو باید توی مرلینگاه بخوابید و از طرفی دیگه توی قهوتون سم ریخته شده،این چیز ناخوشایندیه که قهوه رو بگیرید و میل کنید..یا مثلا اگر شما مشغول کوهنوردی هستین و بهتون خبر بدن که تا سه دقیقه دیگه کوه میریزه پایین و تنها کاری که شما میتونید بکنید لبخند زدن و نوشتن وصیت نامتونه،کوهنوردی دلنشینی که داشتید تقریبا تبدیل به کوفت میشه.برای همین،بهتره که آدم بعضی چیزها رو ندونه.برای شما هم بهتره که ندونید جادوی سیاه چیه.
مونتگومری دست از راه رفتن برداشت و چوب خود را از ردا بیرون کشید.
یکی از مهم ترین طلسمها که در جادوی سیاه بکار میره،طلسم آواداکدابرا(یا آواداکدابرا یا آباداکداورا یا آباداکدابرا) هست.اگر یک وقت،در یک جا،توسط یک نفر کلمه"آواداکدابرا"فریاد کشیده شد و اگر همون فرد در همون جا در همون وقت با یک چوب همون "آواداکدابرا"را به شما زد،بهترینکاری که میتونید بکنید دویدن و فرار کردنه.چیزی که باید بدونید در مورد این طلسم،اینه که این طلسم کشندهست.یعنی نه این که شما رو بکشه،بلکه زندتون نمیذاره. البته معمولا هیچ فردی در یک روز روشن در یک جا فریاد کشون ورد آواداکدابرا رو فریاد نمیزنه.برای همین شما باید همیشه هوشیار باشید! البته مگر این که خواستار چاپ آگی ترحیم خودتون و کندن گورتون به دستان من باشین.که این کار درستی نیست چون فقط کار بیشتری روی دست من میذارید...و البته خودتون هم میمیرید.
مونتگومری لبخند ساختگی به بچها زده و با همان صدای زیر ادامه داد:
در کتابتون حدود سه بار کلمه آواداکدابرا استفاده شده.دو بار از این سه بار،این کلمه بعنوان یک اسم استفاده شده.آخه بطور اتفاقی آوادا اسم مترجم و کدابرا فامیل مترجم هست.در بار سوم هم "آواداکدابرا"یک اشتباه تایپی هست که فکر نمیکنم مشکل بزرگی باشه.امیدوارم که به اندازه کافی در مورد ورد آواداکدابرا براتون توضیح داده باشم.
__________________________________________________
تکلیف: در یک رول تکی،دوئل دو فرد را شرح دهید.در این دوئل باید از وردآواداکدابرا استفاده بشه(این که فرد مورد نظر بمیره یا نه با خودتون.)رول گفته شده باید در تاپیک کافه دوئل تا پای مرگ باشه.
لطفا بعد از پست زدن،لینک پست را در همین تاپیک بدهید.موفق باشید.