- بیشین سر جات بچه.
بچه یازده ساله(!) جیغی زد و به شدت سرش را تکان داد. مینروا مک گونگال نگاهی به او کرد و گفت:
-بچه بیشین سر جات. نمی خوایم بخوریمت که. فقط میخوایم یه کلاه کوچولو رو بذاریم رو سرت. هیچ کلاهی که تا حالا کسی رو اذیت نکرده. یه گله آدم اینجا وایستاده.
کلاه هم این وسط وقت گیر آورده بود و با صدای گوش خراشش شعر می خواند.
-
کلاهی خوب و نازم کار نداشته باش به کارم چون بر سرت گذاری کلاه خوب و نازی سرت کچل شود چون تو یک لوس خفنزی لوس می کنی خودت را برای مامان یا بابا نمی دانی که ماها چه کار کنیم در روز ها کسی به شعر او توجه نمی کرد و اگر هم می گرد؛ چیزی نمی فهمید. هری پاتر آرنجش را دراز کرد و به زانوی هاگرید زد که از او دفاع کند. دراکو مالفوی جیغ زد:
-مامانی! بابایی! این خانومه به من گفت گله.
معاون مدرسه چشم غره ای به دافنه گرینگرس رفت و رو به بقیه بچه ها طلب بخشش کرد که به آنها "گله" گفته است و بعد دوباره به طرف دافنه رفت و گفت:
-پدر سوخته! می شینی یا بنشونمت؟
ناگهان غریبه ای شنل پوش وارد شد و گفت:
-موهاهاها. تو نباید کسی رو وادار به انجام کاری کنی.
آلبوس دامبلدور گفت:
- تام مهربون؟!؟
آماندا ماری اول شنلش را در آورد و گفت:
- به نام استفن سالواتور. تام کیه بابا؟ من آماندا ماری اول هستم. پرینسس دو کشور دنیا. ومپایری کارکشته که زورگویی را ظلم می داند و در تمام عمرش از آن جلوگیری کرده. اکنون من، آماندا ماری اول، پرینسس دو کشور دنیا.مپایری کارکشته که زورگویی را ظلم می داند و در تمام عمرش از آن جلوگیری کرده، از شما میخواهم که آن دختر یازده ساله را ول کنید و با همسن خود در بیوفتید. یعنی من، آماندا ماری اول، پرینسس دو کشور....
مینروا مک گونگال با پریدن وسط حرف این ومپایر خوفناک، به او گوشزد کرد که خودش را معرفی کرده است و اکنون وقت عمل است. آلبوس دامبلدور می خواست یک حرکت ووشو خفن اجرا کند که به دلیل کهولت سن و بی کفایتی نتوانست و سرپا نقش زمین شد و زمین و خودش را خونی کرد. آماندا در حالی که فکر می کرد که چقدر دامبلدور با ریش قرمز خفن شده است؛ به طرف او رفت و می خواست خونش را بنوشد که ناگهان معاون مدرسه مثل تارزانی به اندازه هالک پرید روی سرش و او را شپلخ کرد.
اما آماندا بلند شد و با یک چوب بیسبال جادوی(!) مک گونگال را بیهوش کرد و با مهربانی به طرف دافنه رفت و گفت:
-عزیزم، حالا وقتشه که به میله خودت کلاه رو بذاری رو سرت تا گروهت انتخاب شه. :kiss:
دافنه سرش را پایین آورد و گفت:
-آخه یه سوسکی از رو این کلاه رد شد.
آماندا مات و مبهوت به او نگاه کرد و گفت:
-که چی؟ نکنه منظورت اینه که بشورمش من؟ من، آماندا ماری اول، پرینسس دو کشور دنیا، ومپایری...
دافنه سرش را بلند کرد و تکان داد و این باعث شد که آماندا غرولندی کند و با یک ورد کلاه را بشورد و بالاخره کاری کند که دافنه حاظر شود تا آن را روی سرش بگذارد. وقتی دافنه زیر کلاه رفت؛ کلاه آروغی زد و گفت:
- شعرمو که هنوز نخوندم.
آماندا چشمانش گرد شد و نالید.
- وای نه! اون موقع که ما حواسمون نبود تو خوندی.
کلاه چند ثانیه سکوت کرد و بعد خودش را به نشانه تایید پایین کشید.
زیر کلاه:- خب، تو خیلی شروری. سالازار هم شرور بود. بندازمت اسلیترین؟ باهوش هم هستی. چی کار کنم آخر؟ روونا باهوش ها رو می خواد. اه... شجاع هم که هستی. گریفندور باید بری په.اه... خسته شدم. بیا یخورده در مورد هلگا و روونا حرف بزنیم. یاد اون دوران بخیر. راستی اون آلبومم رو بهت نشون دادم که سالازار برام عینک گذاشته بود؟ یا اون یکی که یکی از دانش آموزا اشتباهی رو سرم تخم مرغ جادویی(!) ریخته بود؟ ام... فکر نکنم اون عکس منو با هر چهار نفرشون دیده باشی. اه... اونو کجا گذاشتم؟
ندای ذهنِ دافنه:
-
بالاخره چی شد؟ من خودمم بین ریونکلاو و اسلیترین تو شکم. تو چی پیشنهاد می دی؟در چشم های کلاه اشک جمع شده بود. او به دافنه التماس کرد که صبر کند تا خاطراتشان را مرور کنند. در طی نیم ساعت بعدی آنها هفتاد و سه آلبوم را دیدند و از صدای کلاه معلوم بود که دو برابر این تعداد مانده است.
دافنه باز هم خواهش کرد.
-
بگو چه گروهی. برام مهم نیست. فقط ذار برم. حتی می تونی منو بندازی هافلپاف. وقتی صدای آماندا در آمد و اعتراض کرد که اون زیر چه خبرهف بالاخره کلاه به خود آمد و با ناراحتی از دافنه خداحافظی کرد. کلاه به دافنه گفت که می خواهد ریونکلاو رو اعلام کند. ون شروریت هم جئی از باهوشی است او او بیشتر باهوش است. اما به او اطمینان داد که می تواند باز هم گروهش را عوض کند بعد بلند اعلام کرد:
-
ریونکلاو!در نهایت دافنه از زیر کلاه بیرون آمد. سرتاپایش عرق زده بود و چشم هایش گود رفت بود. وقتی بیرون آمد خمیازه ای کشید و از آماندا تشکر کرد و بدون این که دفت کند که کجا می رود؛ فقط به جایی رفت تا بتواند کمی استراحت کند و به کلاه فکر نکند.
...
فکر کنم نباید رول میزدم. درسته؟
اشکال نداره. به سوال تو متن جواب دادم...
تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟