در آن ساعت از روز راهروی تاریک و سنگی قلعه مملو از حضور دانش آموزانی بود که با شتاب در حال رفت و آمد بودند تا خود را به کلاس هایشان برسانند. در مقابل درب چوبی سنگینی که در راهروی منتهی به تالار اسلیترین قرار داشت تجمع گروهی از دانش آموزان دیده میشد که در انتظار گشوده شدن درب و ورود به کلاس معجون سازی بودند. زمزمه های آهسته ای در راهروی روشن از نور مشعل ها به گوش می رسید.لینی وارنر در حالیکه با دلزدگی به در و دیوار سنگی و نیمه تاریک راهرو می نگریست آهسته گفت:
- یعنی شانس داریم که مثل دفعه پیش سرخوش باشه؟
رز ویزلی آهی کشید و پاسخ داد:
- بعید میدونم.اون موقع هم هرچند صداش در نیومد ولی اتفاقی بود.
در همان لحظه صدای خواب آلوده وزیر گانت که سر بر دیوار راهرو به خواب رفته بود به گوش رسید:
- شیز...می خوام...
یاکسلی با هیجان گفت:
- شاید هم اعضای انتی ساحریال ها سر راه حسابشو رسیده باشن و کلاس تشکیل نشه!
پیش از آنکه اعضای سازمان حمایت قادر به نشان دادن واکنش باشند صدای سردی از پشت سرشان گفت:
- مطمئن باش در اونصورت کلاستون تو درمانگاه تشکیل میشد یاکسلی!
دانش آموزان به آهستگی بازگشتند تا با صورت سرد و بی روح آیلین پرنس در آستانه درب کلاس رو به رو شوند.او بی هیچ حرف دیگری درب کلاس را تا آخر گشود و از مقابل آن کنار رفت تا دانش آموزان با بی میلی به درون کلاس تاریک و سرد معجون ها قدم گذارند. در تمام مدتی که دانش آموزان سر جایشان می نشستند آیلین پرنس به شیوه معمول کنار درب ایستاده و در سکوت به تلاش و تقلای دانش آموزان می نگریست. همین حرکت بیانگر آن بود که استاد، امروز کاملا بر رفتار و حرکاتش تسلط دارد. یکی از دانش آموزان که در حال نشستن بر روی نیمکتی در انتهای کلاس بود زمزمه کرد:
- فکر کرده خیلی این کارش جالبه که هر دفعه مثل ابولهول کنار در می ایسته؟
آیلین پرنس دحالیکه درب کلاس را به آرامی می بست با صدای بلندی گفت:
- متاسفانه زمزمه ی شما تا دفتر کار پروفسور اسلیترین هم میرسه عزیزم!
دانش آموز مربوطه تا بناگوش سرخ شد و پرنس ادامه داد:
- نکته ی بعد اینکه این کارو هم برای این انجام نمیدم تا سوژه ی خوشمزگیای شما باشم.مثل اینکه هوس کردین ازتون نمره کم کنم؟
نگاه سرد و سنگین او سبب شد دانش آموز سرش را پایین بیاندازد تا ناچار به تحمل نگاه سرد آن چشمان سیاه نباشد. پروفسور نگاهش را از او برگرفت و به چهره تک تک دانش آموزان انداخت. با همان صدای آرام همیشه گفت:
- همونطور که می دونین این آخرین جلسه ی کلاسمونه و بعد از این ترم می تونین امیدوار باشین که از دست من خلاص خواهید شد. با این همه هنوز این جلسه و یه امتحان تا اون لحظه لذت انگیز باقی مونده.
او بی توجه به برق کم رنگی که در نگاه دانش آموزان درخشید بی هدف مشغول گام برداشتن میان دانش آموزان شد.
- درسی که برای امروز در نظ گرفتم ساده است و تقریبا هیچ کاربرد ویژه و شگفت انگیزی نداره و به نوعی ارفاقی برای امتحان پایان ترمتون به حساب میاد.
دانش آموزان آب دهانشان را با صدا قورت دادند.معلوم نبود برای امتحان پایان ترم چه سوالاتی در نظر گرفته شده است و طی یک سکوت دست جمعی ظاهرا همگی متفق القول بودند که علاقه ای نیز به دانستن آن ندارند. آیلین به سمت تخته سیاه بازگشت و چوبدستی اش را رو به آن تکان داد.
- معجون خواب.صدای پوزخند زدن از گوشه گوشه کلاس با وضوح هرچه تمامتر به گوش رسید.آیلین با لبخند تلخی گفت:
- به نظرتون خنده داره نه؟اما اگه الان بپرسم مواد تشکیل دهنده اش چیه کدومتون جواب میده؟
سکوت بر کلاس حاکم شد.پروفسور پوزخند کم رنگی زد و بدون هیچ حرفی به پاتیلی که مطابق معمول در مقابل تخته سیاه در حال قل قل کردن بود گام برداشت. سپس نگاهی به درون آن انداخت. به آرامی گفت:
- این ترکیب به سادگی عمل میاد و مواد اولیه اش هم به راحتی قابل تهیه است. این ترکیب یه فایده بیشتر نداره.ایجاد یه خواب عمیق ولی موقتی.
مورفین که تا آن لحظه در انتهای کلاس مشغول چرت زدن بود با صدای مبهمی گفت:
- خواب خوبه... دوشت دارم.
آیلین با ملایمت گفت:
- به نظر من شما برای به خواب رفتن چندان به این معجون نیاز ندارین جناب وزیر.
سپس با ملاقه چند بار محتویات آن را در جهت عقربه های ساعت هم زد. در تمام این مدت دانش آموزان در سکوت به حرکات او چشم دوخته بودند.دقایقی بعد پروفسور صاف ایستاد و با رضایت به درون پاتیل خیره شد. سپس به آرامی چوبش را درآورد و رو به تخته سیاه گرفت تا تکالیف این جلسه بر روی تخته ظاهر شوند.
1- موادی که برای تهیه معجون خواب نیاز است را نام ببرید و توضیح دهید از هر کدام چه میزان برای این ترکیب مورد احتیاج است؟8نمره
2- موارد مصرف این معجون چیست؟6نمره
3- چرا پروفسور به ایستادن در کنار درب کلاس هنگام ورود دانش آموزان عادت دارد؟6نمره
4- توضیح دهید عوارض مصرف بیش از حد آن چه خواهد بود؟5نمره
5- به نظر شما کدام دانش آموز از ایستادن پروفسور در کنار درب کلاس زیر لب انتقاد کرد؟ 5نمره زمانیکه دانش آموزان تکالیف را یادداشت کردند آیلین پرنس به آرامی گفت:
- کلاس تموم شد.
دانش اموزان در سکوت برخاستند و به آهستگی کلاس را ترک کردند.