اطلاعیه اول مرداب هالادورین: رونمایی از جدیدترین امکانات فاز سوم طرح گالیون و وعده‌ی گسترده شدن دنیای جادویی در فاز چهارم را همین حالا مطالعه کنید! ~~~~~~~ اطلاعیه دوم مرداب هالادورین: اگر خواهان تصاحب ابر چوبدستی و قدرت‌هایی که به همراه دارد هستید، از همین حالا برای دریافت چوبدستی اقدام کنید!

آغاز لیگالیون کوییدیچ

انتخاب بهترین‌های بهار 1404 جادوگران

جادوگران و ساحره‌ها ، وقت برخاستن است!

فصل جدیدی از رقابت، شور، هیجان و پرواز در راه است...

پس گوش بسپارید، ای ساحره‌ها و جادوگران! صدای سوت آغاز شنیده می‌شود. زمین کوییدیچ، غرق در مه جادویی، در انتظار قهرمانانی‌ست که آماده‌اند نام خود را در تاریخ افسانه‌ای سایت ثبت کنند.

لیگالیون کوییدیچ سایت جادوگران آغاز می‌شود!

ثبت‌نام برای همه‌ی اعضای سایت باز است!
چه کهنه‌کار باشید، چه جادوآموز سال سومی، چه عضو گروهی خاص، چه تماشاگر پرشور! همه‌جا، جا برای هیجان هست!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: شنبه 19 بهمن 1392 00:48
تاریخ عضویت: 1384/05/22
آخرین ورود: پنجشنبه 26 تیر 1404 16:50
از: قصر خانواده مالفوی
پست‌ها: 809
آفلاین
جلسه چهارم کلاس دفاع برابر جادوی سیاه!!

بعد از حوادث جلسه قبل این هفته هیچ شاگردی در کلاس حضور نداشت غیر از چند دانش آموز اسلیترینی کلاس تقریبا خالی بود ...

20 دقیقه از شروع وقت کلاس گذشته بود ولی از پروفسور مالفوی هنوز خبری نبود...

اعضا اسلیترین هم قصد داشتن کلاس را ترک کنند وقتی دیدن انگار خبری از استاد مالفوی نیست که ناگهان مالفوی با شتاب وارد کلاس شد رنگ صورتش کاملا پریده و خیلی داغون بود ... انگار همین الان از یک دوئل برگشته بود...

به صندلیش تکیه زد و شروع کرد به نفس نفس زدن ...
تصویر تغییر اندازه داده شده


و شروع کرد به صحبت البته با سختی اصلا انگار جون نداشت...

خوب بچه ها وقتشه هر چی این مدت یاد گرفتید به صورت عملی نشون بدید ببینم چیکار میکنید...!

راستش ارباب تاریکی در یک جبهه مرگخواران را وارد نبرد کردند و من باید برم اونجا شما هم اینجا با هم دوئل کنید تا برای آینده آماده باشید... کسی بی نظمی نکنه تا من برگردم برای جلسه بعد هم این تکالیف را انجام دهید:

1.یک مقاله در مورد بزرگترین جادوگران سیاه تاریخ بنویسید25 امتیاز!

2. 5 جانور خطرناک مرنبط با جادوی سیاه نام ببرید.!

عکس هفته:
یک جمله طنز در رابطه با این عکس بنویسید.
تصویر تغییر اندازه داده شده
جادوگران
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: پنجشنبه 17 بهمن 1392 17:00
تاریخ عضویت: 1388/03/30
تولد نقش: 1388/03/30
آخرین ورود: جمعه 25 خرداد 1403 19:05
از: رو شونه‌های ارباب!
پست‌ها: 5458
آفلاین
یک مقاله در مورد گرگینه ها به صورت کامل حداکثر 10 امتیاز.

گرگینه ها در اصل جادوگران و ساحره ها or maybe فشفشه هایی هستن که وقتی ماه کامل میشه (یعنی همون ماه شب چهاردهم) تبدیل به گرگ میشن و هرکاری تو این مدت انجام میدن کاملا غیر ارادیه و در این حالت هیچ کنترلی رو خودشون ندارن و حتی ممکنه به عزیزانشون هم آسیب برسونن.

چون در واقعا اصلا حالت طبیعی و قدرت تشخیص ندارن و به هرکسی که برسن (فارغ از دوست و رفیق یا دشمن) بهش حمله میکنن و هیچ رهگذری که از جلوشون رد شه در امان نمیمونه و بی شک مورد حمله ی این موجودات قرار میگیره.

در شب چهاردهم هر ماه که این تبدیل و تغییر شکل صورت میگیره، لباساشون کاملا دریده میشه و همراه با تحمل ِ درد ِ زیادی تبدیل به یک گرگ واقعی و بی نقص ولی در ابعاد بزرگ تر و با تواناییای بیشتر (ایستادن رو دو پا) میشن و همه ی ویژگی های انسانیشون از شکل ظاهری تا حتی قوه ی تفکرشون گرفته، رو از دست میدن و کلا یه حیوان به تمام معنا میشن.

در این حالت مثل یک گرگ وحشی و درنده به همه جا و همه کس حمله ور میشن و اصن رحم و شفقت تو کارشون نیست و هیچ کس از گزندشون نمیتونه بگرخه.

حالا تنها راهی که میشه یه گرگینه رو ساکت نگه داشت و نذاریم وحشی شه و الکی به ملت حمله کنه، اینه که قبل از اینکه ماه کاملا وسط آسمون قرار بگیره و گرگینه ها بخوان کامل تغییر شکل بدن، معجون گرگ خفه کن به خوردشون بدیم که باعث میشه بعد از تبدیل کاملا آروم یه گوشه واسه خودشون بمونن و به کسی آسیب نزنن.

یا اینکه با زنجیرای محکم و از جنس پوست خودشون محکم ببندیمشون. اینطوری هرچقدرم تلاش کنن نمیتونن خودشونو نجات بدن و در نتیجه تو بند اسارت میمونن و نمیتونن بیرون برن و به بقیه آسیبی برسونن.

حالا گرگینه ها در حالت عادی و قبل از تبدیل به یک گرگ، همه ی خصوصیات انسانی رو دارن و هیچ تفاوتی با سایر جادوگرا و ساحره ها و فشفشه ها و حتی مشنگا ندارن، فقط یکم ممکنه پشمالو تر همراه با موهای بلندتری باشن. همچنین مثل بقیه میتونن چوبدستی به دست بگیرن و جادو کنن و یه پا انسان کامل هستن دیگه.

هر جادوگر یا ساحره یا فشفشه ای که توسط یک گرگینه گاز گرفته بشه و بزاق دهنش وارد خون طرف شه و البته در اثر حمله ی گرگینه جان به جان آفرین تقدیم نکنه، خودش تبدیل به یه گرگینه میشه و خاندان گرگینه هارو افزایش میده و به بقای نسلشون کمک بزرگی میکنه.

البته ما یه سری گرگینه استثنایی مثل تدی ریموس لوپین و فنریر گری بک داریم که با سایر گرگینه ها تفاوت هایی اساسی دارن و اون ویژگی های کاملا روتینی که بقیه دارن رو ندارن.

مثلا گری بک هر وقت بخواد میتونه تبدیل به یه گرگ بشه و اصلا در همون حالت عادی هم یه پا گرگینه س و حتی ظاهرشم بسی شگفت انگیز و مثل گرگاس.

دیگه اینکه یک گاز گرفتگی از طرف گرگینه برای یک خون آشام مساوی با نابودیشه واسه همینه که این دو گونه ی جانوری(!) دشمن هم محسوب میشن و خون آشام ها به شدت از گرگینه ها دوری میکنن.

به نظر شما در زمانی که کلاس پشت در های بسته برگذار شد چه اتفاقی افتاد رولی در این باره بنویسید حداکثر 10 امتیاز

مالفوی: ممنون که اومدی گری میبینی ما چه شاگردای لذیذی داریم...

گری که داشت شاگردارو با چشماش برانداز می کرد با خنده ای حرفای لوسیوس رو تایید می کرد و هر لحظه نیشش بیش از پیش تا بناگوش باز میشد.

لوسیوس بعد از بستن در و حبس شدن نفس هزاران دانش آموز در سینه، میاد بغل گری بک وایمیسه. فنریر نگاهی به سرتاسر کلاس میندازه و بینیشو تیز میکنه و با دقت بیشتر به جلو مینگره.

- بوی خون آشام به مشامم میرسه.

لوسیوس که شگفت زده شده و کلی ذوق کرده، دفترچه شو بیرون میاره و میپرسه: کدوم؟ بگو که جلسه بعد مبحث درسم خون آشامان بتونم ازش بهره ببرم.

فنریر دست به سینه وایمیسه و جواب میده: زرنگی؟ فک کردی همینطوری طعمه هامو در اختیار تو قرار میدم؟ باید به ازاش یه چیزی بم بدی خب!

لوسیوس دستی به زیر چونه ش میکشه و میگه: خب از اولم قرار بود یکی از بچه هارو بگیری و ببری و بخوریش دیگه. الانم هنوز قرار پابرجاست.

فنریر دستاشو به نشونه ی دوتا تکون میده و لوسیوس ناچارا قبول میکنه و میگه: باشه خب دوتارو بخور.

فنریر شروع به قدم زدن بین نیمکتا میکنه و به سمت نیمکت انتهای کلاس که آماندا و لینی روش نشستن میره. مندی و لینی با ترس نگاهی به هم میندازن و زیرلبی با هم کــلـــی حرف میزنن و چون خون آشامن، به وضوح صدای همو تشخیص میدن و بلند میشنون.

- لعنتی چی کارش کنیم حالا؟

- ترس نداره که باو ... اونم مث ما یه مرگخواره، کاری بامون نداره که! تازه مگه ندیدی با لوسیوس شرط بست؟ لوسیوس مارو زنده میخواد.

- اگه اختیارشو از دست بده و گازمون بگیره چی؟ خیر سرش یه گرگینه س! ما هم که خون آشام ... اصن فاجعه رو درک کردی؟

- دهه یه مرگخوار که بغض نمیکنه. خب باش حرف میزنیم حل میشه دیگه. اصن چطوره این کلاسو به یه قتل گاه تبدیل کنیم هان؟ اینجا کلی دانش آموز خوشمزه وجود داره ...

آماندا حرف لینی رو تکمیل میکنه و میگه: درسته! ما هم میتونیم شکمی از عزا در بیاریم.

فنریر بالاخره به اون دوتا میرسه و با بی میلی کنارشون می ایسته و میگه: حیف که تو یه جبهه هستیم، وگرنه داشتم براتون!

لینی بلند میشه و میگه: این حرفارو ول کن گری بک، اطرافتو نگاه کن. چی میبینی؟ یه عالمه طعمه؟ واقعا به دوتا قناعت میکنی؟

گری بک به شدت وسوسه میشه و در عرض سه سوت هر سه دست به کار میشن و مشغول خوردن (گرگینه هه میخوره) و نوشیدن (خون آشاما خونو میخورن) میشن!

لوسیوس بدون توجه به تکه تکه شدن دانش آموزا شروع به یادداشت کردن قدرتایی که از دو خون آشام حاضر در کلاس میبینه میکنه. وسط یادداشتاش گاهی تذکر میده:

- اسلایترینیارو نخورین ... :)

صاحب این عکس یک خون آشام است یا یک گرگینه با ذکر توضیحات و دلایل حداکثر 10 امتیاز.

ما میگوییم که ایشون یک عدد گرگینه س که از شکار برگشته و با رفقاش گل میگه و گل میشنوه.

حالا چراو؟ چون اصولا این گرگینه ها هستن که کلی پشم و ریش و سیبیل و امثالهم دارن و از بلند کردن زیادی موهاشون لذت میبرن و احساس میکنن اینطوری حتی در حالت عادی هم میتونن بگن که ما گرگیم. :|

اما میدونین؟ یه چیزی این وسط جور در نمیاد! اصن من میگم این یه آدم عادیه که عقده ی گرگینه بودن داره و سعی داشته با نزدیک کردن قیافه ی ظاهریش به گرگینه، خودشو یه گرگینه معرفی کنه، درحالیکه اصلا گرگینه نیست!

شایدم میخواسته خون آشاما ازش بترسن و نزدیکش نشن هان؟ خب آخه یه گرگینه اونم وقتی در حالت انسانیه که از دهنش خون نمیچکه، حالا بچکه هم که نمیاد به نمایش بذاره تا بقیه ازش عکس بگیرن!

بنابراین آدمیه که شاید از ترس حمله ی خون آشاما خواسته خودشو گرگینه جا بزنه تا از گزند ومپایرا در امان بمونه و جرات نکنن بش نزدیک شن.

از طرفی چرا ایشون امکان نداره یه خون آشام باشه؟ کاملا واضحه! چون خون آشاما بسیار خوشگل و خفن و شیک پوش و جنتلمن هستن و اینقدم در ملا عام دهن آغشته به خونشونو به نمایش نمیذارن.

اصلا شما فک کردین یه خون آشام وایمیسه که شما ازش عکس بگیرین؟ با استفاده از قدرت ومپایریش سریعا میگرخه و نمیذاره ازش عکس بگیرین و با دیدن چهره ی زیباش لذت ببرین.
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: پنجشنبه 17 بهمن 1392 16:58
تاریخ عضویت: 1390/04/08
تولد نقش: 1396/09/15
آخرین ورود: جمعه 6 دی 1398 08:09
پست‌ها: 1024
آفلاین
اســتــــاد!
ایــــن هم کــــــار عــمــلی، رفتم با یک عدد خون اشام گرگینه شناس در راستای کلاس شما مصاحبه کردم! و هر چی میدونست راجع به گرگینه هارو از حلقش بیرون کشیدم! منتظر نمره ی کاملم هستم! ^___^

یک مقاله در مورد گرگینه ها به صورت کامل حداکثر 10 امتیاز.
گرگـــینه چیست؟
گرگینه، گرگ نما، وِر ولف یا قطــرب نــژادیست از نصف انسان ها که در زمان حال در معرض انقراض هستند و فقط تعداد مــــــعـدود و بـسیـــــار کــمــی از آن هـا مـــــانـــده. نــیمـــــه انــســان هـــا از پــیــونــد طــبــیعی یا مــصـنــوعــی انـســـــــان، با مـــوجـودات دیگر بوجود مــی آیند. گرگینه ها در زمان ماه کامل از انسان به گرگ تبدیل می شوند و البته نه گرگی مـعـــمــولی. بـعـضــــــی می گویـنـــد لـیـــکــــانـتـــروپی نوعی بیماریــ مسریست و بعضی نیز می گویند در ژن افرادی خـــاص بــه صــورت نـهـــــان وجـــود دارد و در سنینی خاص یا شرایطی خاص خود را نـــشـــان می دهد حتی بعضی اعتقاد دارند که لیکانتروپی نــفــرین مرلین بر جادوگران است!
مــشـنگ ها گرگینگی را نوعی بیماری روانی می دانند. ولی تا به حال تغییرات بدن را نتوانستند توجیح کنند!

تاریخچه و نحوه ی بوجود آمدن آنان
داستان های زیادی در مورد نحوه بوجود امدن گرگینه ها وجود دارند و هیچ منبعی نیست که آن را تائید یا تکذیب کند. یکی از داستان های معروف مال زمانیست که انسان ها و جادوگران کنار هم زندگی می کردند و در برابر حریفی قدرتمندتر، دیموناتا، می جنگیدند!
تا آن که پیوندی بین یک شیطان و یـــک انــســان بسته شد. عشقی دروغین... که نسل ها تمام خاندان را گرفتار نفرینی مرگبار کرد...!

در نظریه دوم،
لیکانتروپی بیماری ای است، که اولین دفـعه هنگامی که گرگی توسط الهه ماه سلنه نفرین شده بود به انسانی انتقال داده شد.
این گرگ با خیانت به ماه به بیماری ای دچار شد، که درک و فهم را از دست می داد و به انسان شبهت پیدا می کرد! اما با گاز گرفتن انسانی، این بیماری را به نـژاد آدمیان نیز انتقال داد. این انسان در همان شب به گرگینه تبدیل شد و بسیاری را گاز گرفت و به این بیماری دچار کرد. اما گرگینه های اولیه نه فقط در هنگام ماه شب چهارده بلکه در تمامی روز ها و سال ها گرگ می ماندند.
اما با دیدن غم آشکار در چشمان گرگینه ها سلنه چنین وضعی را تحمل نکرد که موجودات شب را چنین آزار دهد، پس مجازاتشان را به یک شب در هر ماه کاهش داد.

روش های گرگینه شدن
بانو آیوانا می گوید:
نقل قول:
روش اول:
باید عضو خاندانی نفرین شده باشید. اون وقت در دوره ی نوجوانی در یک شب که ماه کامل است به گرگینه تبدیل میشوید.

روش دوم:
باید توسط یک نوع گرگ ویژه یا یک گرگینه گاز گرفته بشید و پس از طی دوره ای پر از درد در اولین شبی که ماه کامل میشود مراحل تغییر شما آغاز میشود ؛ بافت اسکلتی شما به هم میریزد، روی صورتتان به سرعت مو رشد میکند، ناخن هایتان بلند میشود، صورتتان پوزه دار میشود و چشم هایتان تغییر میکند. در واقع پس از چند دقیقه به گرگینه ای تمام عیار تبدیل میشوید!

روش سوم:
این روش خیلی راحت است. شما فقط باید لباس هایتان را در بیارید و کمربندی از جنس پوست گرگ به کمرتان ببندید.

روش چهارم:
لباس هایتان را دربیاورید و دل و روده ی یک گرگ بزرگ را بیرون کشیده و در شبی که ماه کامل است درون آن بروید.

روش پنجم:
از یک جادوگر حرفه ای و قدرتمند، یا یک الهه درخواست کنید شما را نفرین کند که تبدیل به یک گرگینه بشوید.


تفاوت گرگینه با گرگ
گرگینه ها از قامت راست تر، چشمانی زرد رنگ و بی رحمی تمام بر خوردارند. و مانند دیگر جانوران فقط برای خوردن نمی کشند. بلکه از روی نفرت قتل عام راه می اندازند.


به نظر شما در زمانی که کلاس پشت در های بسته برگذار شد چه اتفاقی افتاد رولی در این باره بنویسید حداکثر 10 امتیاز
-دانــش آموزای خوش مزه ی گوگولی مگولی من!

-بله آغــای لوسیوس مالفوی داشتم می گفتم، که اوردن چنین جانورانی توی مدرسه کاملا بر خلاف قوانین مدرســس...

لوسیوس و گری بک کاملا تو حالت پــوکــر فیس به هرمیون گرنجر که با عصبانیت نطقی آتشین ادا می کرد خیره شده بودند. هرمیون کمی چپ چپ آن دو را که در سکوت فقط گوش می دادند را نگاه کرد و ادامه داد:
-بعله داشتم عرض می کردم! طبق قوانین اساسی کشور ایشون اصن باید توی آزکابان باشه! البته با این وضع مدیر و وزارت مسلمه که چنین اتفاقی میفته... در هر حال...

لوسیوس آهی کشید و از گری بک پرسید:
-نمی خوای کسیو نوش جان کنی؟ مثلا این دختررو؟

گری بک چینی به دماغش داد و جواب داد:
- بوی بدی میده... تازه اون موهای اسکاچیشو نگا... اصن هیچ علاقه ای به نزدیک شدن بهش ندارم..

هرمیون صدایش را بالا برد:
-شرم نمی کنین؟ درسته توی گروه اسلی هستین ولی با توجه به خط دویه کتاب آن سوی جاده اثر پروفسور ویل...

یکی از دانش آموزان که سرش از صدای هرمیون درد گرفته بود به گری بک با بغض نگاه کرد و خواهش کرد:
-لـــــــــــطــــــــــفـا... ســرم... هرمیون... صــدا... به فــنـا...

گری بک با تاسف به مزه ی هرمیون فکر کرد و گفت:
-چرا فک می کنین اون دختر از نظر من خوشمزس؟

یکی از دختران زار زنان جواب داد:
- نخورش! فقط خفش کن...

گری بک سرش را تکان داد و گفت:
-اونوقت میشه یه گندزاده گرگینه ای! ما گرگینه ها احترام داریم... چرا چنین کاریو از من می خواین؟

هرمیون همانطور در پس زمیزه ادامه می داد:
-البته اگه این نکترو در نظر بگیریم که وزیر آمبریج اصلا لاق چنین مقامی نبودن و تدی هم که قبو نمی کنه...!

اشک در چشمان گری بک جمع شد. باید این کلاس را نجات می داد. صدای هرمیون داغانشان می کرد... به فنایشان می داد... آه!
سپس گری بک روی هرمیون پرید و او را ساکت کرد و پس از جیغ و هلهله ی دانش آموززان از کلاس خارج شد!


صاحب این عکس یک خون آشام است یا یک گرگینه با ذکر توضیحات و دلایل حداکثر 10 امتیاز.
گرگینه!
1.خون آشام ها معمولا خــــــــــــــــیـــــــــلــــــــــــی تمیز ترند و تمیز شکار می کنند!
2.صورت ظــــــریف تری دارند و زیبایی فوق العاده زیادی...!
3.دندان هایشن مرتب، بلــنــد و بسیار تیز است!
4.دندان هایشان زیر نور برق می زند.
5.در چشم های خون آشام ها برقی از زیرکی وجود دارد، بر خلاف قیافه بوقه این آغا! :دی

+
6.فـــک این آغـــا بسی محکم و قدرتمند و پهنه، پس گرگینس!
7.چشمای بـــــــــــــــــــه شــــدت خــمــــار داره! یـــعـنـــی نمی دونسته داره چی کار می کنه!
8.رنگ چشماش آبیه یعنی صبح روز بعد از ماه کامله!
9.موهاش به هم ریختس که به همون بر می گرده که امروز روز بعد از ماه کامله و حالش خوب نیست!
10.دور دهان خونی...
خون اشاما دور دهنشون هیچ وقت اینقد خونی نیست!
11.به علاوه شباهت بسیاری با دیگر گرگینه ها داره... صورتی به همون بی رحمی و وحشتــــــــــــــــنـــــــــــــاکی!

+نکته ی مهم:
درس ما درس گرگینه هاس! چرا خون اشام باشه؟!
+خــــــــــــــــــون آشاما تو عکس نمیفتن! محو میشن! همونطور که تو آینه معلوم نمیشن!
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در 1392/11/17 17:07:18
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در 1392/11/17 17:51:27
بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: یکشنبه 13 بهمن 1392 23:47
تاریخ عضویت: 1392/11/08
تولد نقش: 1396/06/14
آخرین ورود: دوشنبه 20 آبان 1398 22:29
از: مایشگاه تخصصی هماتولوژی با کادر مجرب .. :selvin:
پست‌ها: 46
آفلاین
سلام عاغا معلم . اجازه هست؟
1 - یک مقاله در مورد گرگینه ها بصورت کامل ؟

من این مقاله رو با ذکر دقیق رفرنس هاش و با تکیه بر اصول مقاله نویسی نوین و استفاده از متون کهن و کتب ثقیل براتون آماده کردم که امیدوارم بر اطلاعاتتون افزوده بشه .

Introduction
گُرگینه یا گرگ دیس یا گرگ آدم انسانی است که شب‌هایی که ماه کامل است (ماه شب چهارده) به صورت گرگ درمی‌آید. چنین شخصی یا از راه به کار بردن افسون و جادو یا در پی طلسم شدن از سوی کس دیگر تبدیل به گرگینه می‌شود. ساده‌ترین راه برهنه شدن و بستن کمربندی از جنس پوست گرگ، یا پوشیدن پوست کامل حیوان است. اگر گرگینه طوری کسی را گاز بگیرد که بزاقش وارد جریان خون شخص شود، قربانی هم به گرگینه تبدیل می‌شود. (ویکی جون،1950)
روشهای گرگینه شدنی که تا به امروز کشف شده است به چند گونه است:
روش اول: باید عضو خاندان گریدی ها باشید.اون وقت در دوره ی نوجوانی در یک شب که ماه کامل است به گرگینه تبدیل میشوید.
روش دوم: باید توسط یک نوع گرگ ویژه یا یک گرگینه گاز گرفته بشید و پس از طی دوره ای پر از درد در اولین شبی که ماه کامل میشود مراحل تغییر شما آغاز میشود؛بافت اسکلتی شما به هم میریزد،روی صورتتان به سرعت مو رشد میکند،ناخن هایتان بلند میشود،صورتتان پوزه دار میشود و چشم هایتان تغییر میکند.در واقع پس از چند دقیقه به گرگی تمام عیار تبدیل میشوید!
روش سوم:این روش جزو روشهای بی ناموسی بوده ولی خیلی راحت است.شما فقط باید لباس هایتان را در بیارید و کمربندی از جنس پوست گرگ به کمرتان ببندید.
روش چهارم: این روش نیز مثل روش قبل بی ناموسانه بوده به گونه ای که لباس هایتان را باید دربیارید و دل و روده ی یک گرگ بزرگ را بیرون بکشید و در شبی که ماه کامل است درون آن بروید.
روش پنجم: از یک جادوگر حرفه ای درخواست کنید شما را نفرین کند که تبدیل به یک گرگینه بشوید. ( مونالیزا و همکاران ، 2040)

گرگینه ها بر دو نوع هستند:
.1 گرگینه های وحشی : این نوع گرگینه چون هیچ کنترلی در موقعی که گرگینه هستند ندارند و در ماه کامل میتوانند وجود هر طعمه ای رو حس کنند و خود به خود به دنبال آنها میروند و خیلی راحت او را میکشند .
2. گرگینه های معمولی : این گرگینه ها میتوانند در هر وقتی که میخواهند تبدیل شوند و کنترلشان دست خودشان است. (سیریش بلک و همکاران،1999)
گرگینه های وحشی بعد از گرگینه های معمولی به وجود امده اند و یک ساحره کاری کرد که بیش تر گرگینه ها وحشی شدند و این جا جنگ بین این موجودات به وجود امد تا گرگینه ها همدیگر را قتل عام کنند.
اینم یه شعر که از کتب بسیار قدیمی یافت کرده ایم ،اثر گرگینه شاعر معروف "دم پشمکی" می باشد که برنده تندیس سبیل زرین از جشنواره گرگینه دندون طلا شده است :
می خندم و می کشمت........
گریه میکنم و می کشمت.........
یک روز می آید که از آن روز به بعد هرروز می کشمت .....
لب هایم را میگذارم روی گردنت و بعد هرچه بادا باد: می کشمت ....
یک روز می کشمت
یک روز که باران می بارد........
یک روز که جفتمون یک جایی تنهاییم....
یک روز که همه جا حسابی خیس است........
یک روز که دست هات از ترس می لرزه......
آرام تر از آنچه تصور کنی آهسته می کشمت......
یک روز می کشمت.....

2- به نظر شما در زمانی که کلاس پشت درای بسته برگذار شد چه اتفاقی افتاد؟
.
.
مالفوی : ممنون که آمدی گری میبینی ما چه شاگردان لذیذی داریم...

گری که داشت شاگردان را با چشمانش بر انداز می کرد با خنده ای حرف های لوسیوس را تایید می کرد و در طول کلاس شروع به قدم زدن کرد .
شاگردان که رنگ رداهایشان داشت به خاکستری تغییر رنگ میداد، داشتند از سایلنت به ویبره تغییر حالت فیزیکی میدادند که ناگهان برق رفت و صدای جیغ و داد و شیون کلاس را فرا گرفت و صدای زوزه گرگی بلند شد.
-....جیـــــــــــــــــــــــــــــــغ...... کمکـــــــــ....
-...عووووووووووووووووووووو (افکت زوزه گرگ )
- منو نخووووووووووووور... جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ.... اااااااااااااااااااخــــــــــــــــــــخ.......
و بعد از چند دقیقه که بدین منوال گذشت دوباره برقا اومد و ملت گری را دیدند که گلوی لوسیوس را به دندان گرفته و جوی خون کلاس را فرا گرفته بود و لوسیوس به دیدار مرلین شتافته بود...

- کـــــــــــــــــــــــــــــــــــات ...، چیکار میکنی گری! مگه نگفتم فیلم نامه رو درست و حسابی بخون؟؟ من به لوسیوس تا آخر این ترم نیاز دارم،گفتم یکی از همین خل و چلا رو بخور....این صحنه رو دوباره می ریم....سه .... دو... یک.... اکشـــــــــــــــن..

ناگهان برق رفت و صدای جیغ و داد و شیون کلاس را فرا گرفت و صدای زوزه گرگی بلند شد.
-....جیـــــــــــــــــــــــــــــــغ...... کمکـــــــــ....
-...عووووووووووووووووووووو (افکت زوزه گرگ )
- منو نخووووووووووووور... جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ.... اااااااااااااااااااخــــــــــــــــــــخ.......
و بعد از چند دقیقه که بدین منوال گذشت دوباره برقا اومد و ملت گری را دیدند که گلوی کارگردان بیچاره را به دندان گرفته و جوی خون کلاس را فرا گرفته بود و کارگردان به دیدار مرلین شتافته بود که به دلیل حضور کودکان -8 از ذکر جزئیات آن معذوریم .

صاحب این عکس یک خون آشام است یا یک گرگینه با ذکر توضیحات و دلایل حداکثر 10 امتیاز.

1- خون آشام ها دارای دو عدد دندان نیش به اندازه عاج فیل می باشند که با عکس تطابق ندارد
2- گرگینه ها تمام دندان هایشان سوهان کشیده و سیفید میفید است که با دندانهای زرد فرد مذکور تطابق ندارد
3- خون آشامها بسیار با کلاس بوده و هنگام آشامیدن خون آن را با نی می نوشند و بسیار متمدن اند که با لب و لوچه خونی فرد مذکرور تطابق ندارد
4- گرگینه ها طعمه خود را در خفا تناول میکنند و مثل فرد مذکور بی ناموسانه خود را در جلوی دوربین آشکار نمیکنند!
پیشنهاد اینجانب : این فرد به بیماری نادر دهان و دندان گرفتار بوده و از خونهاو چرکهای موجود اطراف لثه ها حدس زده می شود که به سرطان لثه گرفتار میباشد!


امتیاز کمکی:

خنده دار ترین جمله درباره عکس این هفته با موضوع گرگینه:


عاغا یه کیس مناسب پیدا کردم . بدو کاغذ بیار شمارمو بنویسم بیدم بهش..




Yeah...We will return to peak...

تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: یکشنبه 13 بهمن 1392 11:44
تاریخ عضویت: 1386/07/10
تولد نقش: 1386/07/11
آخرین ورود: پنجشنبه 22 تیر 1396 23:55
از: دور شبیه مهتابی‌ام.
پست‌ها: 1495
آفلاین
یک مقاله در مورد گرگینه ها به صورت کامل حداکثر 10 امتیاز.
مقاله با ذکر رفرنس باشه یعنی؟ بعد میشه رفرنسمون ویکی پدیا باشه یا باید حتما از الزویر باشه و اینا باشه؟ واستا بینم... اصلا رفرنس میخوام چیکار.. من خودم رفرنس حی و حاضرم!
گرگینه‌ها موجودات بسیار پشمالو و نازی هستن که بسیار رابطه‌ی خوبی با انسان‌ها دارن و هر کی به سرشون دست نوازش بکشه، استرس‌ها و تپش قلب و فشار خونش جفت و جور میشه و بعد از چند روز میتونه اونو اهلی کنه و رفیقی بهتر از آدم داشته باشه.
آما.. هر چند که این خیلی خوب و لاولی و ایناست، قضیه یه باگ داره و اونم محدودیت در گرگ‌نمایی این موجوداته که تحت تاثیر بدر کامل ماهه و کلا هر ۲۸ روز یک بار بیشتر این پشمالوهای شگفت‌انگیز رو نمی‌بینیم و فرصت واسه اهلی کردنشون نیست و معمولا اولین تلاش برای کشیدن دست نوازش، به قطع شدن دست نوازشگر و بقیه اعضا و جوارحش منجر شده‌!
گرگینه‌ها معمولا روز بعد که از خواب بیدار میشن عینهو بچه‌‌ی تازه به دنیا اومده، لخت و عور وسط جنگلی، دشتی، خونه‌ای حتی هستن و نمی‌دونن چه دسته گلی شب قبلش به آب دادن. طی این ۲۷ روز ظاهرشون خیلی غلط‌ اندازه و شبیه بقیه جادوگرها هستن.. البته تقریبا... چون میزان پشم و پیلیشون از جادوگران عادی بیشتره. ( به استثنای جادوگران خاورمیانه! )
موقع تبدیلشون که میرسه، معمولا یه صخره‌ای رو پیدا میکنن و با طلوع مهتاب، تغییرات اینها هم شروع میشه... استخون‌هاشون میشکنه و دوباره و دو برابر اندازه‌ی عادی فرم میگیره... ناخونا و دندوناشون دراز میشه... ضربان قلبشون دوبرابر میشه و خون جلو چشماشون رو میگیره و تک تک این تغییرات با درد وحشتناکی همراهه که میگن درد زایمان در مقابلش شوخیه!
وقتی تبدیل کامل شد، گرگینه حضور خودشو با زوزه‌هایی کشیده و بلند اعلام میکنه و بعد برای شکار میره و هیچ جنبنده‌ای که سر راهش باشه، رحم نداره. اگه هدف این حملات نژاد آدمیزاد باشه، در صورت زنده موندن عضو جدیدی به خونواده‌ی گرگینه‌ها اضافه میشه.

به نظر شما در زمانی که کلاس پشت در های بسته برگذار شد چه اتفاقی افتاد رولی در این باره بنویسید حداکثر 10 امتیاز

- هر کدومو بخوام میتونم انتخاب کنم؟
ـ آره فنریر.. مالفوی‌ها به مهمون‌نوازی معروفن.

فنریر شروع به راه رفتن بین ردیف میزها و صندلی‌ها کرد.. همه جور شاگردی بینشون بود.. از رز ویزلی گوگوری مگوری سال اولی تا هلگا هافلپاف با نیم قرن تجربه!
بوی اوره توی کلاس راه افتاده بود که خبر از خرابکاری بچه‌ها میداد ولی بین اونها یک نفر بود که خونسرد ته کلاس نشسته بود و گری‌بک رو تماشا میکرد.

- همینو میخوام لوسیوس... همین پشم ‌‌آبیه.
- همم... فنریر... فکر نکنم ایده‌ی خوبی باشه این... تدی، تو کی اومدی؟

تدی با سر به پنجره‌ی باز اشاره کرد و بعد از پشت میزش بلند شد. گری‌بک چهار چشمی روی دم پسرک زوم کرد بود که شبیه دم خودش بود.. فقط رنگی‌تر و پر ملات‌تر!

- تو هم که از خودمونی پسر!
- فنریر.. این تدی لوپینه.. پسر اون گرگینه‌ی خائن که آویزون دامبل بود.
- ای‌ول‌لا.. خیلی حال کردم. ما فامیلیم تدی!

تدی که داشت عصبانی میشد، ابروهاشو بالا انداخت و گفت:

- ما چطوری فامیلیم؟ تو پدر منو گرگینه کردی.
- ولی من پدر واقعی توئم تدی! (ژانر استار وارز.. تدی در نقش لوک اسکای واکر ... فنریر هم مثلا دارت ویدر )
-
- نه خب من جای پدر بزرگتم.. من ریموسو گاز گرفتم... ریموس تو رو... اینطوریا!
- هاا.. از اون لحاظ... یه لحظه کپ کردم باب! ولی بازم اشتباه کردی... هم تو.. هم استاد مالفوی. من نمونه‌ی زنده‌ی توارث گرگینگی هستم.

مالفوی عصاش رو بلند و درست جلوی دماغ تدی گرفت:
- دروغه! خودم کلی مقاله خوندم.. پاتروپدیا... کتاب اسکمندر.. موروثی نیست.
- بیا خب معاینه کن... ببین یه جای گاز ‌میبینی یا نه.
- آخه چطور ممکنه؟
- این سوالیه که تو باید به من جواب بدی استاد مالفوی.

(اون عکسه هم فنریره.. سر بحث تدی و استاد حوصله‌ش سر رفت، یه دونه لینی از اونورا رد میشد، گرفت خوردش. )

صاحب این عکس یک خون آشام است یا یک گرگینه با ذکر توضیحات و دلایل حداکثر 10 امتیاز.

صد در صد گرگینه است.. چرا؟ به دلایل زیر:

۱. میزان پشم: خون‌‌‌اشام‌ها از این نظر در دسته‌ی کوسه‌ها طبقه‌بندی میشن.

۲. میزان خون: خون‌‌اشام‌ها از یه قطره خون هم نمیگذرن و عمرا بذارن اینطوری از لب و لوچه شون چکه کنه و هدر بره.

۳. مقایسه با خون‌‌‌اشام‌ها و گرگینه‌های مشهور معاصر: شما خودتون اینو یا این یکیو حتی با این عکسایی که سر کلاس دیدیم مقایسه کنید متوجه میشین که عکسی که استاد نشون دادن قطعا یک گرگینه است.

سوال امتیازی!!

گری‌بک:‌ پسر بدو اون دوربینو بیار از من و اما واتسون یه عکس بنداز تا در نرفته!
تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: پنجشنبه 10 بهمن 1392 21:11
تاریخ عضویت: 1391/09/11
تولد نقش: 1396/05/28
آخرین ورود: پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403 21:23
پست‌ها: 633
آفلاین
1. مقاله در مورد گرگینه ها به صورت کامل حداکثر 10 امتیاز.

بسم الارباب ظالم ظلیم!

استاد چه مقاله ای آخه من بنویسم؟ نمی دونم چرا این ترم اساتید انقدر بی رحم شدن! باشه. حالا عصبانی نشین. اهم... این هم مقاله بنده خدمت شخص شخیص جنابعالی استاد.

گرگینه انسانی است که شب‌هایی که ماه کامل اســـت (ماه شب چهارده) به صورت گــرگ درمی‌آید. چنیـــن شخصی یا از راه به کار بردن افسون و جادو و یا در پی طلســـم شدن از سوی کس دیگر تبدیل به گرگینه می‌شــود.
اگر یک گرگینه طوری کسی را گاز بگیـــرد که بزاقش وارد جریان خون شخص شود، قربانی هم به گرگینه تبدیــل می‌شود. مراحل تغییر از انسان به گرگ با تابش ماه شب 14 آغاز می شود و گرگینه تا سپیده دم و یا تا زمانی که زیر نور ماه شب14 باشد،گرگینه باقی خواهند ماند و صبح به حالت اول خود باز خواهد گشت. در برخی نظریه ها این تغییر چهره کامل است و شخص گرگیــنه ظاهری کاملأ شبیه گرگ پیدا می کند و کنترلی بر عملکرد خود ندارد و مانند یک گـــرگ درنده عمل می کند.
در برخی دیگر از نظریات آمده گرگینه ها پس از تبدیل به این حالت که معمولأ تحت تأثیر تابش ماه شب 14 است، کاملأ شبیه گرگ ها نمی شوند بلکه نیـــمی از بدن انسانی خود را حفظ می کنند و سپس تبدیل به موجودی گرگ نما می شوند که روی دوپای خود راه می روند و قدرت جسمانی فوق العاده ای دارند.
البته مشنگها که کلا از درک همه چیز عاجزند در اینخصوص معتقدند:
گرگینگی را گونه‌ای بیماری روانی است. گرگینگی یا گُرگ‌دیسی به توانایی انسان در تبدیـــل شدن به گرگ که در باورهای خرافی عوام یا افسانه‌های اروپایی میسر پنداشته می‌شود می‌گویند ( یا همـــان بیماری روانی به نام ( لیکانتروپی ) که در آن ، شخص مبتـــلا به لیکانتروپ شبها شدیدا غرق در توهـــم می شود و تصــــور می کند که تبدیل به گرگ شده است. در روزگاران قدیم ، کسانی را که به لیکانتـروپ مبتلا بودند برای نگهبـانی از قبیـــله انتخاب می کردند و آن ها در دسته های بزرگ دست به کشتار می زدند.
همچنین در مورد راههای مبارزه با گرگینه میگن که
تنها راه شلیک گلوله ی نقره ای به قلب آن ها و یا جدا کردن سرشان از بدن است.

به نظر شما در زمانی که کلاس پشت در های بسته برگذار شد چه اتفاقی افتاد رولی در این باره بنویسید حداکثر 10 امتیاز

این دیگه چه سولیه استاد؟
خب شما به عکس پایانی کلاس نگاه کنین بی زحمت!خودتون جوابو لو دادین که! حالا اون به کنار... بازم رول؟ بکنم موهامو؟ چقدر رول آخه بنویسیم قیافمون شکل رول شد این ترم! بابا یه رحمی بکنین خب نوشتن رول وقت می خواد!
بفرمایین!

پروفسور مالفوی : ممنون که آمدی گری! میبینی ما چه شاگردان لذیذی داریم.
گری که داشت شاگردان را با چشمانش بر انداز می کرد با خنده ای حرف های لوسیوس را تایید می کرد. دانش آموزان بخت برگشته از ترس در گوشه ای از کلاس جمع شده بودند و از وحشت به خود می لرزیدند.
گری بک ناخن تیز انگشت اشاره اش را لای دندان های تیزش بند کرد و زیر لب گفت:
- من هیچوقت ضیافت هاگوارتزو از دست نمیدم دامبلدور به ویژه وقتی گلوهای تازه ای توش برای دریدن وجود داره...چه خوشمزه...
دانش آموزان:
مالفوی که در کف این جمله گری بک مانده بود با یک قدم بلند خودش را به او رساند و محکم پس سرش کوبید.
- بوق بر تو که آبرو برامون نذاشتی! صدات تا کافه رزمرتا رفت... حداقل نمی تونی یواش حرف بزنی یه نگاه به دور و برت بنداز تا ببینی که الان تو جو کتاب ششم نیستیم ای گرگینه مغز فندقی!
- شرمندم لوسی جون...آخه من تازه رسیدم به فصل فرار شاهزاده تو جلد شش بقیه داستانو نخوندم تا اونجا هم که فقط همین یه دیالوگ درست و حسابی رو دارم.
لوسیوس مالفوی:
دانش آموزان:
لوسیوس مالفوی که می دید هر لحظه بر فضاحت ماجرا افزوده می شود و چیزی نمانده مضحکه عام و خاص شوند خودش را به در رساند آن را بست. سپس در حالیکه به طرف گری بر می گشت بدون اینکه به چند لحظه قبل اشاره ای کند دومرتبه چهره ای مخوف به خود گرفت. اما چون متوجه شد روی دانش آموزان تاثیر چندانی ندارد چوبدستیش را بیرون کشید و با یک حرکت پرده ها روی پنجره ها قرار گرفتند. سپس لوسیوس چوبدستیش را روشن کرد و آن را روی صورتش گرفت.
- یوهاهاها! گری بک! به خواست لرد سیاه حالا که اون کله زخمی باسیلیسک یادگاری سالازارو تو حفره ترکوند تو وظیفه پاک کردن مدرسه رو از خون های کثیف و خائنین به اصل و نسب داری!
گری بک:
خون کثیفان و خائنین به اصل و نسب:
یکی از ممد محفلی های حاضر در حالیکه سخت می لرزید دستش را بلند کرد.
- آقا اجازه؟ ما می تونیم بریم دستشویی؟
لوسیوس مالفوی پاسخ داد:
- بله حتما! البته بعد از اتمام مراسم تصفیه نژاد!
گری بک:
در همان لحظه مالفوی دومرتبه پس کله او نواخت.
- مرگ! آوردمت اینجا که کارتو انجام بدی نه اینکه وایسی خنده شیطانی تحویل ملت بدی...اه... از ابهت رول کم کردی!
گری بک در حالیکه سرش را می خاراند پرسید:
- ام بازم شرمندم رفیق...چیزه...قرار بود چیکار کنیم؟
لوسیوس مالفوی:
شایان ذکر است که در حینی که ایندو با یکدیگر بر سر تقسیم وظایف بحث می کردند دانش آموزان فرصت را غنیمت شمرده و با سرعت خود را به در ورودی رسانده بودند و یک به یک در حال خروج از کلاس بودند.
مالفوی نعره زد:
- بوق هم کمته الان! موندم لرد چی توی تو دیده که گذاشته وارد ارتش سیاه شی... کروشیو تو اون سرت که از یه غول غارنشین با درجه ضربه مغزی هم خنگتری! زود باش تا... هــــــــــــوی!
اما دیگر دیر شده بود. در حینی که لوسیوس مالفوی در حال عربده کشیدن بر سر گری بک بود آخرین دانش آموز هم با سرعت نور از در کلاس خارج شد و تا آندو به خود بیایند در عرض سه سوت در پیچ راهرو ناپیدید گردید!
لوسیوس مالفوی:
گری بک که اوضاع را چنین دید به آرامی به در کلاس نزدیک شد و آن را بست. سپس نگاهی عمیق به لوسیوس انداخت که از شدت عصبانیت و شوک زدگی حتی قادر نبود تکان بخورد. در حالکه به او نزدیک میشد به آرامی گفت:
- متاسفم رفیق... ناامیدت کردم. ولی بیشتر از اون از این متاسفم که این آخرین دیدارمون خواهد بود.
لوسیوس که از شنیدن این حرف شدیدا تعجب کرده بود یک لحظه خشانت و عصبانیت را فراموش کرد.
- منظورت چیه؟
گری بک کاملا رو به روی او ایستاد. درحالیکه دستش را به نشانه همدردی روی شانه او می گذاشت دومرتبه نگاه عمیقی به صورت او انداخت که از نگاه یک غول غارنشین با درجه عقب ماندگی ذهنی چیزی کم نداشت. با صدای نخراشیده ای گفت:
- خب می دونی که این یه ماموریت از طرف لرد بود و من نتونستم انجام بدم. خودت که لردو می شناسی رفیق. اگه بفهمه که من نتونستم این کارو بکنه منو به لقا مرلین می فرسته پس من مجبورم که یه چیزی بهش نشون بدم که باور کنه تونستم از پس این ماموریت بر بیام. واقعا متاسفم!
لوسیوس کوشید فریاد بزند اما تنها چیزی که در آخرین لحظات دید برق دندان های تیز گری بک بود.

صاحب این عکس یک خون آشام است یا یک گرگینه با ذکر توضیحات و دلایل حداکثر 10 امتیاز.
ام... خب استاد شما از همین یه تیکه عکس انداختین بقیش کو؟ شما فکر کردین ما به عالم مرلینی متصلیم و علم غیب داریم؟ اوه ببخشید یادم نبود شما در سوال قبل به لقا مرلین رفتین و نتونستین از بقیه این یارو عکس بگیرید!
خب این نمی تونه یه گرگینه باشه چون نه شکل پوزه نه مردمک چشماش و نه حتی دندوناش شبیه اونا نیست و در حد اونا هم پشمکی نیست و خمیده هم به نظر نمی رسه و به نظر میاد صاف ایستاده باشه پس گرگینه بودنش منتفیه. در مورد خوناشام بودنش هم ظاهرش به اونا هم نمی خوره... مثلا خون آشاما قراره بسیار رنگ پریده با دندون های نیش بلند باشن درحالیکه این یارو نه رنگ پریدست نه دندون نیش بلندی داره پس نتیجتا این یارو نه گرگینه ست نه خون آشام بلکه یه بابایی بوده که داشته آب انار میخورده اونه که داره از لب و لوچه ش میچکه!

امتیاز کمکی:

خنده دار ترین جمله درباره عکس این هفته با موضوع گرگینه:


-هوی صغری بک!(همسر گری بک!) وَخز سفره رو پهن کن! شام ستوندم!
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: شنبه 5 بهمن 1392 12:27
تاریخ عضویت: 1384/05/30
تولد نقش: 1396/11/23
آخرین ورود: جمعه 4 اسفند 1396 12:16
از: تالار قحط النساء گریف!
پست‌ها: 1540
آفلاین
ياهـو



1- يک مقاله کامل و معتبر در مورد اينفري ها... ! 10 امتياز


- و تو چه ميداني اينفري چيست ؟! هِــممم ؟!

انيفري موجوديست موزي ، ک هيچ پيشينه ي فاميلي با آن حيواني ک دَست ِ بر قضا موزيست و سرتاپا طلا دوزي ندارد، ديلاق ، کچل ، گوژپشت و در آخر لخت ُ عور و خيلي هَم مستعجن ک غيرت ِآسلاماتيکي اِمان اجازه ي نظر دادن مِن باب ِ فيس شان را نميدهد!
اينفري ها يا اونفري ها توفيري ندارد ، آنها خيلي سياه ُ دارک هستن و شبيه ب انسان ! من و قلب ِ کوچکم خيلي ازين موضوع ترسيديم و لب ها پوس پوس شدن ُ گيس ها پريشان شدند ُ هعي بگذريم !
پس از جان فشاني هاي مستمر بلاخره بفهميديم ک اينها تنها در نقاط کريستالي از سرما ب عنوانِ تبعيدي زندگي ميکنند و انسان هاي ِ نگون بختي بوده اند ک تحمل ِ شکست هاي عشخي را نداشته اند ؛ از طرفي سندِ منزلشان در گرو ِ بانک گرينگورتز بوده و در شرف کارتن خوابي بوده اند ... و با خود انديشيديند چه کنيم؟ چه نکنيم؟ ک يکي از آنان ب طور اتفاقي توجه اَش ب تابلوي ِ اعلانات کوجه دياگون جلب شد ک لرد ک آن زمان براي خودش جلال ُ جبروتي داشت ب تعدادي انسان براي انجام ِ کارهاي ِ سري نيازمند بود! ... خلاصه اينکه استاد؛ نگون بخت ِ فوق الذکر چست ُ چابک خود را ب خانه رساند و اِسمِسي سند تو آل کرد و چنين شد ک آنان ب ورطه ي تاريکي رهنمود يافتند !
در عکس هايي ک دوستانشان بصورت ِ نامشخصي از آن چند نفر ک ب سوي ِ لرد رفته بودند کسب کردند آنها را موجوداتي عجيب ک اسير شده در طلسم فرمان و به شدت خشمگين و کريه المنظر يافتند ک شاهدان روايت دادند دهن هاي ِ آن افراد پس از ديدن اينفري ها کَج و چشم هايشان چپول و کف ُ خون توامان از سک ُ صورتشان ب جوشش درآمده بود و جماعتي را استفراغ واجب ميکرد !


يـــِـستــِـردِي پروف ؟!


2- 5 راه يا طلسم مقابله با اينفري ها با شرح کامل حداکثر ! 10 امتياز

الف: اسید پاشی ؛ یکی از منحوس ترین روش ک حتی آنا" جواب میدهد ! ... نسل جدیدی از دانشمندان ِ موجود در سازمانِ بهداشت وزارت طی بررسی های اخیر ب این نکته پی کرده اند ک حتی قطره ای اسید پاش بخورد بر پیکر اینفری ها را تا فیها خالدون میسوزاند! :|

ب: آتیش بازی ؛ حرکت ِ مرسوم در مقابله با تاریکی ها ! ... ک گاها" در مقابله با اینفری های ِ جوان ک قدرت ِ کمتری نسبت ب گذشتگان ِ شان دارند ، جواب میدهد! :|

ج: ویبریسیوس ؛ افسون ِ تازه کشف شده توسط مخترعین دانشگاه ِ آزاد آسلامی واحد هاگوارتز است ... این پروژه ک با فناوری پیشرفته ترکیب شده است، قابلیت آن را دارد تا با پرتاب اخگر ها ب اینفری آنها را ب مرور دچار جنون ادواری کرده و ب خاطر لرزش های پیاپی بدنشان را سست نمونده و از سرعتشان بکاهد ! :|

د: حیوان آزاری ؛ در این روش بهتر است چند حیوان دست آموز فور اگزم نمونه ی تکثیر شده ی فنگ یا هدویگ و دوستانش را همراه خود داشته باشیم ... آنها میتوانند همچون دیواری از ما محافظت کنند ... تجربه ثابت کرده است صدای واق واق ِ سگ ها سیستم عصبی آنها را عمه میکند ، از طرفی جغدها هم با پرتاب سنگ و نوک زدن ِ پر ُ پاچه ی اینفری ها پدافند جدیدی از خود ب نمایش میگذارند! :|


ه: موشک های کروز ؛ یکی از بهترین روش های ممکن ک هم خسارت مالی و جانی را کاهش میدهد ، استفاده از نفرین ِ موسوم ب موشک های کروز است ک بر سر ِ دره مکانی ک اینفری ها هستند نشانه گرفته میشود و در کسری از ثانیه آنجا را با بوق یکسان میکند! :|




3- آيا خاطره و تصوير پروفسور مالفوي که در کلاس شرح داده شد فتوشاپ است؟ توضيح دهيد حداکثر 5 امتياز

هممم ! ... شوما خیلی خوشتون میاد از ما استاد ک بخایم در مورد عکساتونم نظر بدیم! ... با اینکه میدونیم شما مارو با پرزهای روی ِ رداتون یکی میبینین! - اوه چه خفن!-
... علی ایُحال در کمال ِ تاسف و ضمنِ تشکر ازینکه این تریبون در در اختیار من قرار دادین باید بگم ک اون خاطره جزو ِ فانتزی هایِ شوما بود و اونچه ک به عین ِ داریم میبینین آقا دامبلدورمون ِ ! اسمایل گردوندَن ِ اسپند دور ِ سرش!!

اگه میشه لطفن مَن ِ ره نخورین استاد ! :|


4- چند خطي درباره داستان اينفري ها و گريندلوالد و سرنوشت آنها بنويسيد ! حداکثر 5 امتياز
چی بگیم استاد ؟! ... برای ِ مایی ک خیلی وقته سرمون تو درس ُ مخش نبوده واقعنی این سوالات سخیف ِ ! ... هعی رفتیم از رو بچه ها هم نیگا کنیم ک اونا چش سفیدی کردن و کَعنهو بتمن رداشونو پهن کردن رو تکلیفاشون ک ما نبینیم!! :|
آمــا ؛ ما تو دل ِ خودمون فکر کردیم ک چی بگیم؟ چی نگیم؟ ... پی بردیم ک گریندلوالد خیل خفن مفن بود و یه ارتشی از اینفری های بد بد درست کرد و از اون ور دامبلدور میفهمه و با هری میرن جلوش وامیستن ُ هری عین ِ ببر بنگالی از دامبل دفاع میکنه و از اون طرفم دامبل هعی با هری خوبه و مهبلونن و همش اینور و اونور ُاینا ! خخخخ ... سرنوشتششم ک خب شارژ نداشتیم نتونستیم خبر بگیریم! :(( ... ب سر ِ آقا سیاه ِ اگه میمون شم! :((



امتياز کمکي!
خنده دار ترين جمله درباره عکس اين هفته مربوط به اينفري ها !


صداهای بلند و غریبی که از هال میاد ، باعث میشه فکر کنم دارم خواب میبینم که بیدارم و نشستم پای لپ تاپ و الانه که یه اینفری ِ عریان در اتاقمو باز کنه!
ویرایش شده توسط جسیکا پاتر در 1392/11/5 12:33:54
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: جمعه 4 بهمن 1392 19:18
تاریخ عضویت: 1384/05/22
آخرین ورود: پنجشنبه 26 تیر 1404 16:50
از: قصر خانواده مالفوی
پست‌ها: 809
آفلاین
جلسه سوم کلاس جادوی سیاه برابر جادوی سیاه

استاد مالفوی کلاس این هفته را هم بدون هیچ پیش زمینه ای شروع کرد با ورودش به کلاس:

گرگینه!!
تصویر تغییر اندازه داده شده



انسانهای گرگ نما اکثرا از نظر ظاهری فرقی با دیگر انسان ها ندارن تنها در زمان کامل شدن قرص ماه که معمولا در 14 هم هر ماه بیشتر از هر زمانی است تبدیل به گرگ می شوند این تبدیل با تغییر شکل به شکل حیوان نما کاملا فرق دارد به شکلی که در جادوگران حیوان نما فکر جادوگر تغییر نمی کند یعنی به آن حیوان تغییر پیدا نمی کند اما در گرگنما ها به این شکل نیست گرگینه تمام خصوصیات انسانیش را از دست می دهد و حتی از نظر فکری هم تبدیل به گرگ میشود پس در این هنگام حتی میتواند بهترین دوست خود را نیز بکشد!!

گرگ نما ها در هنگام تبدیل به گرگ نسبت به گرگ های واقعی دارای پاهای عقبی بسیار بزرگتر و بلند تر هستن حتی می تواند روی دو پاه هم راه بروند ، پوزه های کوتاه تری دارند سر های بزرگتر .

از گرگ های معمولی بسیار قوی تر هستند و دارای قدرتی بسیار خطرناک هستند به طوری که کوچک ترین زخمی که روی بدن کسی ایجاد کنند باعث عفونت شدید شده و فرد قربانی هم به احتمال خیلی قوی تبدیل به گرگینه می شود.
تصویر تغییر اندازه داده شده

گاز گرگینه باعث مرگ زجر آور خون آشام ها می شود.

راه های مقابله با این موجودات بسیار کم است به خاطر سرعت دویدن بالا قدرت جسمی بسیار تنومند در برابر هر گونه آسیبی مصون هستند.


بزاق دهان آنها دارای بیشترین آلودگی عفونی بوده و کوچکترین گازی اثرات جبرانناپذیری دارد .

گرگینه بودن از ارثی نیست پس از والدین به فرزندان انتقال پیدا نمیکند.
تصویر تغییر اندازه داده شده

اما عجیب ترین چیزی که میتواند اتفاق بیافتد جفت گیری دو گرگینه در زمان تبدیل شدن به گرگ در قرص کامل ما است .
که باعث تولید مثلی بسیار عجیب و نا شناخته ای می شود و موجودی بسیار عجیب حاصل می شود

برای شناخت بهتر شما از گرگینه ها از دوست عجیب خود گری بک رئیس انجمن گرگ نما ها دعوت کردم در این کلاس شرکت کند.

درب پشت سر استاد مالفوی باز شد و عجیب ترین انسانی که می شود دید وارد شد یک گرگینه عجیب که احتملا حاصل تولید مثل دو گرگینه در زمان ماه کامل بوده است.
تصویر تغییر اندازه داده شده



چند تا از شاگردان سفید مفید که روی نیمکت های جلو کلاس نشسته بودن شروع کردن به جیغ کشیدن و خودشون رو از صندلی ها به عقب پرتاب کردن!!

مالفوی : ممنون که آمدی گری میبینی ما چه شاگردان لذیذی داریم...

گری که داشت شاگردان را با چشمانش بر انداز می کرد با خنده ای حرف های لوسیوس را تایید می کرد.

ادامه کلاس پشت در های بسته برگذار شد!!
فقط یک عکس از ادامه کلاس منتشر شده که در زیر میبینید

تصویر تغییر اندازه داده شده



اما تکالیف جلسه بعد:

یک مقاله در مورد گرگینه ها به صورت کامل حداکثر 10 امتیاز.

به نظر شما در زمانی که کلاس پشت در های بسته برگذار شد چه اتفاقی افتاد رولی در این باره بنویسید حداکثر 10 امتیاز

صاحب این عکس یک خون آشام است یا یک گرگینه با ذکر توضیحات و دلایل حداکثر 10 امتیاز.

تصویر تغییر اندازه داده شده


امتیاز کمکی:

خنده دار ترین جمله درباره عکس این هفته با موضوع گرگینه:

تصویر تغییر اندازه داده شده
جادوگران
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: جمعه 4 بهمن 1392 13:56
تاریخ عضویت: 1384/05/22
آخرین ورود: پنجشنبه 26 تیر 1404 16:50
از: قصر خانواده مالفوی
پست‌ها: 809
آفلاین
نمرات تکالیف جلسه دوم کلاس دفاع برابر جادوی سیاه


--------------------
هلگا هافلپاف: = 25 امتیاز

پروفسور تافتی: = 26امتیاز

بیدل آوازه خوان : = 27 امتیاز
----------------------
لینی وارنر: = 26 امتیاز

پروفسور فلیت ویک: = 27 امتیاز

فلور دلاکور: = 27 امتیاز
========================
در مجموع امتیاز گروه ها :

اسلیترین : 0 امتیاز
اعضا اسلیترین که اصلا نیاز به شرکت در این کلاس ندارن!!


هافلپاف : 24 امتیاز



راونکلاو: 18 امتیاز


گریفندور : 0 امتیاز

اعضا این گروه هم که جرات شرکت ندارن!!
جادوگران
پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
ارسال شده در: پنجشنبه 3 بهمن 1392 21:38
تاریخ عضویت: 1390/04/08
تولد نقش: 1396/09/15
آخرین ورود: جمعه 6 دی 1398 08:09
پست‌ها: 1024
آفلاین

تکالیف درس دفاع در برابر جادوی سیاه به تدریس اسطوره ی دفاع در برابر جادوی سیاه، پیر غلام حریم ولدمورت، لوسیوس مالفوی

1- یک مقاله کامل و معتبر در مورد اینفری ها 10 امتیاز
خب استاد جان، یک مقاله ی کامل و معتبر در مورد اینفری ها چی؟ بنویسیم؟ بیابیم؟ کپی کنیم و فردا بیاریم واسه بچه ها پخش کنیم؟ اصلا ینی چی؟ واقعا منظورتون از این سوالا چیه؟ میخواین هوش ما رو امتحان کنین... چی؟ میخواین هوش ما رو امتحان کنین؟ خب استاد از اونجایی که من ریونی هستم، فهمیدم که منظورتون این بود که بنویسیم! ما هم مینویسیم.

اینفری ها موجودات بسیار بد و زشتی می باشند، میتوان از چهره ی آنها به این موضوع پی برد و همچنین هیچگاه بهداشت شخصی خود را رعایت نمی کنند همانطور که از عکسی که شما نشانمان دادید، با اینکه اینفری مذکور در داخل آب بود، بازم تارعنکبوت بسته بود و اصلا تمیز نبود.
در قدم بعدی اینفری ها موجودات بسیار بد و شیطانی ای می باشند، و این برای ما خوب است زیرا که ما خودمان نیز شیطانی می باشیم و آنها به کمک ما خواهند آمد. زیرا قوم و خویش اگر گوشت هم را بخورد، استخوان را که اصلا امکان نداره که بندازه بیرون!
در روایات آمده که در ابتدا اینفری ها بسیار بد بودند، به هیچوجه نمیشد آنها را کنترل کرد و از آنجایی که برای تبدیل کردن یک جسد به یک اینفری، باید جادو به صورت مستقیم و از نزدیک اجرا شود، در ابتدا تبدیل به اینفری کردن مساوی بود با مرگ اون جادوگر. تا اینکه در زمان های اخیر همانطور که در ادامه میاد، گلرت این فرمانبرداری را به آنان آموخت و در نهایت لرد سیاه این امکان را فراهم آورد که مغز آن ها همانند سیستم عامل لینوکس اوپن سورس باشد و هر دستوری که توسط لرد سیاه به آنها داده شد، انجام دهند. و در این راستا لرد سیاه این برنامه ریزی را به مغز آنها داد که هرگز تا وقتی ایشان امر نکرده اند، به هیچ مرگخواری حمله نکند. پس مرگخواران مصونیت قضایی اینفری ای دارند!

2- 5 راه یا طلسم مقابله با اینفری ها با شرح کامل حداکثر 10 امتیاز

بستگی به نوع جنازه ای داره که اینفری از اون بوجود میاد. پس ما 5 دسته جنازه رو بررسی میکنیم که چگونه میشه از اینفری به وجود آمده از آنها مقابله کرد:

دسته ی اول: نقد کنندگان رول؛ برای این دسته میتوان متن تدریس این جلسه ی استاد را داد که با دیدن اینکه فردی به این سابقه هنوز نقطه نمگیذارد در انتهای جملاتش، خود به خود جان به طلسم کننده تسلیم کرده و نابود شود.

دسته ی دوم: موسیقی دانان وسواسی؛ چون این افراد به شدت به ناقص ماندن قطعه ای که در حال زده شدنه حساس هستن، میتوان این دسته را دست و پایشان را به یه طلسم بدن بند بست و یه نت رو نا تموم رها کرد، از شدت فشار وارده بهشون منفجر شدن هم گزارش شده هنوز!

دسته ی سوم: افراد معمولی بدون هیچ گرایش جبهه ای خاص؛ همون آتیش داغونشون میکنه!

دسته ی چهارم: سفید ها؛ این دسته کلا بترسونیشون هم میمیرن، پس مشکلی در برابر مواجهه با اونها نداریم!

دسته ی پنجم: سیاه ها؛ این دسته خطرناکترین دسته ی اینفری ها هستند و هیچ راهی برای مقابله با آنها نمی باشد و به نوعی میتوان گفت اینفری هایی که از جادوگران سیاه بوجود میایند، به نوعی جاودانه هستند.

3-آیا خاطره و تصویر پروفسور مالفوی که در کلاس شرح داده شد فتوشاپ است؟ توضیح دهید حداکثر 5 امتیاز


به هیچوجه؛ ایشان از جادوگران متعهد و خون خالص می باشند و هرگز هیچگونه ارتباطی با دنیای مشنگ ها نداشته و ندارند و این چیزی که اسم برده شد، یک فناوری مشنگی می باشد و ایشان هرگز از این استفاده نکرده اند و حقیقت محض می باشد.

4- چند خطی درباره داستان اینفری ها و گریندلوالد و سرنوشت آنها بنویسید حداکثر 5 امتیاز

گلرت گریندلوالد بعد از شکست عشقی از دامبلدور، رفت و دنبال عشق حقیقی گشت و هر کار کرد نتوانست پیدا کند و از آنجایی که آن زمان ها سگ اینا برای خریدن نبود تا عاشق آن شود، رفت جادوی درست کردن اینفری را آموخت و ان را ارتقا بخشید که البته در این راه چند جای بدنش آسیب های شدیدی برداشت و تا پای مرگ رفت، ولی در نهایت موفق شد و توانست هر شب یک عشق حقیقی داشته باشد.

امتیاز کمکی
خنده دار ترین جمله درباره عکس این هفته مربوط به اینفری ها:


اینفری: زود باش اون چراغو خاموش کن که میخوام با این پیری راز و نیاز کنم!تصویر تغییر اندازه داده شده

آلبوس: نه؛ تو گلرت نیستی، نمیخوااااااام!تصویر تغییر اندازه داده شده

هری: تصویر تغییر اندازه داده شده
بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)
Do You Think You Are A Wizard?