هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳

نویل لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
از همه جوگیر ترم !!! اینو میدونم !!!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 83
آفلاین
از اونجایی که نویل به خاطر
نقل قول:
خفه شو نویل

دل خوشی از لارتن نداشت چاقوی تدی رو از جیبش برداشت و به طرف لارتن رفت .
لارتن که خیلی خودخواه تشریف داشت و میخواست برای زنده موندن بقیه رو به درک واصل کنه . پشت آلیس پناه گرفت .
اما آلیس هم با بقیه موافق بود و چاقوی نویل رو گرفت و به اون گفت :
_ نویل تو هنوز خیلی بچه ای نمیخوام پسرم به این زودی آدم بکشه .!!!
_ باشه مامان . تو برو جلو منو جیمز هواتو داریم
لارتن :
جیمز :
تدی :
و گودریک :
لارتن که اویجوری بود به آلیس گفت :
_ من فکر میکردم تو از همه ی اینا عاقل تری !!
_ به اطلاعت برسونم که درست فکر کردی . لارتن ، بیا و مثل هرمیون که در امان مرلین باشه منطقی فکر کن . اگه ما تو رو بکشیم به نفع گریفه که نویل ، جیمز ، تدی ، گودریک و منو داره و ( اینجا داشت نفس میگرفت که بقیشو بگه که گودریک پیش دستی کرد )
گودریک متفکرانه گفت :
_ ولی اگه تو الان نمیری بزودی همه ی ماتوسط اونایی که اون بیرونن میمیریم و گریف بدون ما نابود میشه .
آلیس ، نویل ، جیمز ، تدی :
_ چیه مگه ؟ تا حالا قدرت سخنوری منو ندیده بودین ؟
_ نه



_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
میشه یکی به من بگه پستام چطوره ؟


ویرایش شده توسط نویل لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۴ ۱۷:۰۸:۳۹

شاید وجودم به خیلی ها ارامش نده . . .
ولی همین که حضورم حرص خیلی هارو در میاره . . .
بهم انگیزه خیلی بالایی میده . . .


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳

محفل ققنوس

یوآن آبرکرومبی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۸ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۱:۰۶:۲۳
از اکسیژن به دی‌اکسید کربن!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 436
آفلاین
- بايد شكمشو پاره كنيم!

همگى به خصوص لارتن:

لارتن آب دهانشو قورت داد و با آرامش تصنعى و ظاهرى رو به جيمز گفت:

- جيمز عزيزم ميشه يه بار ديگه حرفتو تكرار كنى؟

جيمز با خونسردى گفت:

- همين كه شنيدى!

- كور خوندى نهنگ پرست!

لارتن اينو گفت و روشو برگردوند و به اون ور غار خيره شد و درحالى كه از شدت ترس داشت خودشو خيس ميكرد، به تك تك گريفى ها جواب منفى ميداد.

- لارتن...
- نه!
- اين تنها...
- اصلا!
- بخاطر نارنجى...
- به هيچ وجه من الوجوه!
- جون مينى ماينرت...
- حرفشم نزن!
- مينى ماينر چيه لارتن؟
- خفه شو نويل!

لارتن همينجور پشت به گريفى ها ايستاده بود و اهميت نميداد چه خطرى داره اونا رو تهديد ميكنه.

جيمز با خشمى كه تا به حال به چهره ش ننشسته بود، يكايك گريفى ها رو از سر راش كنار زد و يك مترى لارتن توقف كرد.

لــــــــــارتــــــــــن!

فرياد مهيب و هشت ريشترى جيمز كه اگه مرلين اونو ميشنيد ريشى براش باقى نمى موند، زمين و زمونو بهم زد و همچين لارتن رو قبض روح نمود!

جيمز كه صورتش كبود شده بود، دستشو آورد بالا و دستور داد:

- شكمشو پاره كنيد!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
بعد از مدت کوتاهی، محیط اطراف از حیوانات مختلف و دیوانه ساز ها شده بود. همه گریفیندوری ها به شدت تلاش می کردند تا از تعداد دیوانه ساز ها کم کنند اما موفقیتی به دست نمی آوردند. گودریک گفت:

— عقب نشینی گریفیندوری ها!

—به کجا؟

گودریک نگاهی به اطراف انداخت و غاری را دید. امید در دلش زنده شد و با خوشحالی گفت:

—به سوی آن غار

با این حرف، همه به سمت غار روانه و به سرعت وارد شدند. همگی نفس نفس زنان گوشه ای ولو شدند تا استراحت کنند. تدی با ناراحتی گفت:

—این جوری نمیشه.

—چی این جوری نمیشه؟

— نمی تونیم با این وضعیت ادامه بدیم. باید راهی پیدا کنیم.

آلیس با قیافه ای متفکر گفت:

— مثلا" چیکار کنیم؟

جیمز سریع گفت:

— باید دارو رو از معدش بیرون بکشیم.

گریفی ها با تعجب به جیمز خیره شدند.


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳

نویل لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
از همه جوگیر ترم !!! اینو میدونم !!!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 83
آفلاین
خلاصه
گریفی ها با از دست دادن رون ، استر و چارلی از دنیای مجازی دست کشیدن و به مرحله سوم رسیدن . در راه با دو خاتون رو به رو شدن که یکی از اون ها شربت اکسپکتوپترونام را به خورد عمو لارتن داد که باعث جذب دمنتور ها میشد .

آسمان به رنگ تیره دراومده بود که باعث ترس گریفی ها میشد ولی از اونجایی که گریفی ها شجاعن ترس ممنوعه
پس اصلاح میکنم باعث خوشحالی اونها شده بود که یه نبرد خفن در پیش دارن و اگر هم کسی از بینشون بره از دستش راحت میشن

ناگهان مرلین با صای پاق ظاهر شد و برای گریفی ها سه تا کمک اورد که اونها کسی نبودند جز رون ، الستر و چارلی که به
اخلاقی ترین نکته ی داستان که بیانگر استفاده درست از اینترنت بود پی برده بودند .
مرلین نکته اخلاقی دیگر داستان را بازگو کرد و رفت .
نقل قول:
شما با نیروی اتحاد و عشق که در صدر جدول نیرو ها قرار دارد میتوانید بر من هم غلبه کنید . ولی نمیتونید


از اونجایی که آلیس از همه بزرگتر بود اولین پاترونوس را اجرا کرد و بقیه برای همراهی او پاترونوس های خود را به سمت دمنتور ها نشانه رفتند و . . .


ویرایش شده توسط نویل لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۴ ۱۱:۲۶:۱۴

شاید وجودم به خیلی ها ارامش نده . . .
ولی همین که حضورم حرص خیلی هارو در میاره . . .
بهم انگیزه خیلی بالایی میده . . .


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۸:۰۰ سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۳

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
اون جمعیتی که مونده بودن، همینطور دویدن و دویدن سر کوهی رسیدن و دو تا خاتون رو دیدن!

تدی که گرسنه هم بود، با خوشحالی بهشون نگاه کرد و گفت:

- یالا.. یالا... کدمتون میخواد نون بده، کدومتون آب؟ ما گرسنه‌ایم... نون نداریم،‌آب نداریم، شکار مناسب نداریم!

خاتون اول دست کرد تو کیسه‌اش و یه شیشه کوچولو در آورد و گرفت جلو چشم ملت. آلیس که گیسوهاشو تو سنت مانگو سفید کرده، چن قدم رفت جلو و متفکرانه گفت:

- این چیه دیگه؟ شبیه شربت اکسپکتورانته!

لارتن که کسالت مختصری داشت، پرید جلو و شیشه رو قاپید و ریخت تو خندق بلا و قلپ قلپ کنان گفت:

- بالاخره یه دوای ... قلپ قلپ... درست حسابی واسه.. قلپ قلپ...سرما خوردگیم پیدا شد... آخیش... احساس میکنم گلو دردم خوب شد!

خاتون اول نگاه عاقل اندر سفیهی به لارتن کرد. نگاهش از چشم جیمز دور نموند، مثل یه گریفی اصیل پرید جلو و یویوش رو دور گردن جفت خاتونا گره زد و پرسید:

- اون چی بود به خورد عمو لارتن دادین؟‌
- عمو بیا پایین.. گردنشونو ول کن... من حالم خوبه... ببین...

خاتون دوم خنده شیطانی در کرد و اونم از اون عاقل اندر سفیها نثار لارتن کرد:

- اون شربت اکسپکتورانت نبود عموش، شربت اکسپکتوپترونام بود.

نویل دست مامانشو فشار داد و ازش پرسید:

- اینی که این گفت ینی چی؟

آلیس آب دهنشو قورت داد و گفت:

- ینی عینهو آهن ربا هر چی دیوانه سازه جذب میکنه سمت خودش... فقط امیدوارم تعدادشون کم باشه!

تعدادشون واقعا کم بود، در حدی که فقط طی یه دیقه آسمون تیره و تار شد و جای بارون ازش دیوانه‌ساز بود که رو سر گریفیندوریا می‌بارید و تعدادشون اونقدر نبود که از پس این همه هیولا بر بیان!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۸ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
تدی با ناراحتی گفت:
_ جیمز، بیا بریم بقیه گریفیندوری ها رو پیدا کنیم.

جیمز به نشانه ی تایید سر تکان داد. بعد از جند دقیقه تدی و جیمز به طرف خانه ی دیگر گریفیندوری ها حرکت کردند.

چند دقیقه بعد در خانه ی الستور


دو تن به جلوی خانه ی الستور رسیدند. تدی در زد و عقب ایستاد. چند ثانیه بعد در را باز کرد و گفت:

_ سلام. بیایید تو. گودریک یک بازی مجازیه توپ پیدا کرده است.

_ اتفاقا" اومدیم راجب همین مورد صحبت کنیم.

تدی و جیمز داخل شدند و گودریک و چندین گرفییندوری را دور یک کامپیوتر دیدند. تدی نفس عمیقی کشید و جلو رفت تا به مانیتور رسید.
سریع موس و کیبورد را از گودریک گرفت.

_ چیکار می کنی؟

تدی جواب نداد فقط همین طوری بهکار خود مشغول بود. بعد چند دقیقه از پای کامپیوتر بلند شد و گفت:

_ بفرما

با این حرف، همه گریفیندوری ها به طرف مانیتور خم شدند تا نوشته ی روی مانیتور را بخوانند. واکنش گریفیندوری ها درست مانند جیمز بود. اشک در چشمانشان جمع شد و یکدیگر را در آغوش گرفتند.
گودریک ناگهان گفت:

_ آزمون! یادمون رفته 2 تا آزمون هنوز در پیش داریم!

در همین لحظه مرلین ظاهر شد و با لبخند گفت:

_ باریـــــــــکلا گریفیندوری ها ! شما موفقشدید دومین آزمون را پشت سر بگذارید.

گریفی ها :
گودریک گفت:

_ آخه... آخه چطوری؟

_ رها شدن از این دنیای مجازی آزمون شما بود و شما موفق شدید آن را پشت سر بگذارید. حالا باید راهتون را ادامه بدید تا به یک پنجره برسید. بعد از عبور از پنجره به سمت آخرین آزمونتان بروید.

_ فقط یک مشکل.

_ چه مشکلی؟

_ چارلی، رون، استر نمی خواهند بیایند.

مرلین با تاسف سرش را تکان داد و گفت:

_ این ها هم قربانی آزمون دوم شدند.

با این حرف دو باره مرلین غیب شد.گریفیندوری ها مصمم تر از همیشه به سمت پنجره و آزمون آخر به راه افتادند.


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۱:۴۶ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳

نویل لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۲ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲
از كسي نميترسم...
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 114
آفلاین
روزها به همين روال ميگذشت. روز به روز گريفي ها به دنياي مجازي معتاد تر ميشدن. طبق گفته ي نويسنده ي قبلي اونا براي اينكه به مرحله سوم و پاياني برسن، بايد خودشونو از شر زيبايي ها و جاذبه هاي دنياي مجازي خلاص ميكردن. نويل هم به تشويق آليس و به تقليد از جيمز و تدي در فيس دوغ و يابو و نيم گاز و... سير ميكرد.

در خانه ي گودريك و الستور نيز اوضاع همان آش بود و همان كاسه! در خانه ي چارلي و رون و استرجس نيز به همين ترتيب! اما تنها كسي كه از اين اوضاع و احوال خسته شده بود، شخصي نارنجي رنگ بود به نام لارتن!

چند روز پيش بود كه آليس پس از شنيدن هشدارهاي جدي لارتن در مورد زيان هاي جسمي و فساد اخلاقي مربوط به دنياي مجازي، با چندين ضربه ي جانانه و درست درمون او را ناكار كرده بود.

اما صبح يكي از روزها خانه ي جيمز و تدي با جيغ بلند و كر كننده ي جيمز از به لرزه در اومد.

- تــــــــــــــــد...

تدي كه با جيغ جيمز از خواب پريده بود، بعد از اينكه كمي مخ هنگ كرده ش لود شد، رو به جيمز كه قيافه ي آدم هاي ماتم زده رو به خود گرفته بود، گفت:

- چيه؟ چي شده اول صبي...

جيمز به صفحه ي مانيتور اشاره اي كرد و گفت:

- اينو بخون!

جيمز در حالي كه با دو دست چشماش رو مي ماليد از تختش اومد پايين و چند قدم نزديك تر شد تا نوشته ي روي مانيتور رو بهتر بخونه.

نقل قول:
امروزه دنياي مجازي در مواردي مانع حضور فيزيكي انسان ها در محيط هاي مختلف ميشود و به نوعي در وقت و هزينه صرفه جويي ميكند. اما متأسفانه در كنار فوايد و مزيت هاي زياد اين فناوري، تخريب و نابودي آهسته و بي سر و صداي فضاي اينترنت اثرات جبران ناپذيري را به همراه مي آورد و خانواده را تحت الشعاع خود قرار ميدهد. تشخيص ضررها و زيان هاي دنياي مجازي در محيط خانواده...


اما تدي ديگه ادامه نداد و به چهره ي جيمز نگاهي انداخت. هر دو به يه چيز فكر ميكردن!

جيمز تدي رو در آغوش گرفت با بغضي كه تو گلوش گير كرده بود، گفت:

- خونواده مون.. گريفيندور..!


ميدوني بزرگترين اشكال زندگي واقعي چيه؟
تو لحظات حساس موسيقي نداره!


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 266
آفلاین
خلاصه:

اعضای گریف روز به روز کم تر میشن و گودریک به دنبال یه شخص که فکر می‌کنه از اعضاست میره و وارد یه جایی میشه که جادوهاشون کار نمی کنه و تمام اعضای گریف اونجا هستند. وقتی دالان رو ادامه میدن به سالازار میرسن که سه مرحله تله واسشون گذاشته. با راهنمایی مرلین و کمک هرمیون از مرحله اول رد میشن اما هرمیون توسط باسیلیسک،اژدها به دارفانی می پیونده! مرحله دوم دنیای مجازیه و گریفی ها...

گریفی ها یه مدت به حالت ماندند و بعد به حالت و از آن به حالت تغییرشکل دادند. لازم به ذکره که گرمای داده شده برابر با دلتاتتا در گرمای ویژه گریفی هاست.

گریفی ها هی فکر کردند و فکر کردند و دیگه فکر نکردند. چون نویل با سوالش خیال همه رو راحت کرد:
- مجازی یعنی چی؟

و بلافاصله تدی جواب داد:
- یعنی این!

در مدتی که گریفی ها مشغول تغییرشکل از حالتی به حالت دیگه بودند، در دشت سرسبز خونه هایی به وجود اومده بودند. گریفی ها بی خیال مرحله و امکان مردن، هرکدوم به سمت خونه ای هجوم بردن و مشغول تقسیم خونه ها شدند.لازم به ذکره که این تقسیمات دو کشته و سه زخمی در پی داشت.

تدی پس از کشمکش فراوون همراه جیمز وارد یکی از خونه شد و آلیس و نویل وارد یکی از خونه ها. بقیم بالاخره وارد یه جا شدند.

گریفی ها به مدت سه روز در خونه ها زندگی کردند و کلا معنی دنیای مجازی رو فهمیدن و دوزاری ها به جای خودش منتقل شد.

روز سوم، پیش تدی و جیمز اینا

- جیمز، بیا این عکسه رو ببین، خیلی باحاله!
- کی میره این همه راهو! میل کن بهم!
- تدی، وبکمتو روشن کن، خیلی وقته ندیدمت!
- جیمز، گریفیا عکسای خودشونو گذاشتن تو فیس دوغ، چقدر عوض شدن!

و وضع بقیه خونه هام بهتر از این نبود و گریفی ها نمی دونستن که آزمون اصلیشون همینه و اونا دارن زمانو تو دنیای مجازیشون از دست میدن و تنها در صورتی از این مرحله عبور می کنن که بتونن دست از دنیاشون بکشن و یه بار دیگه دورهم جمع بشن!





ویرایش شده توسط آليس لانگ باتم در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۵ ۱۲:۰۵:۵۱


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۸:۴۲ یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
چند دقیقه بعد
هیاهول به هوش آمده بود. با خشم گفت:
_فکر کنم قبلا گفتم اونی که میادجلو باید جواب بده چون به این حرفم توجه نکردی من تو رو می خورم
سپس هیاهول با یک حرکت سریع هرمیون را بلعید.
گیریفی ها : نــــــــــــه
هیاهول با لذت لب هایش را لیسید و ادامه داد:
_ولی چون جواب درست را داد می توانید رد شوید.
گریفیندوری ها با ترس ازکنار هیاهول و در رد شدند و با دیدن منظره پیش رویشان شگفت زده شدند.
همین چند دقیقه پیش در غار بودند اما الان در یک مکان سرسبز بودند.
گودریک گفت:
_هــــــی اینجا چه خبره؟
گریفی ها :
جیمز جیغ زد: اینجا کجاست؟
لارتن و مودی با بدگمانی به منظره رو به رویشان خیره بودند.
پاق
مرلین ظاهر شد و با خوشحالی گفت:
_ تبریک می گم. شما از اولین آزمون رد شدید.
تدی گفت:
_ ولی هرمیون مرد.
مرلین سرش را با تاسف تکان داد و گفت:
_ بله. این هم بهای عبور از آزمون هست. بزودی آزمون ها از اینم خطرناک تر می شه. ولی اگر موفق بشید از آزمون ها عبور کنید همه افراد مرده شما زنده می شوند.
گریفی ها:
آلیس گفت:
_ الان ما کجاییم؟
مرلین گفت:
_ سوال خوبیه دخترم. اینجا یک دنیای مجازیه. آزمون خطرناکی اینجا در انتظار شماست.
گریفی ها :


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مکان های اهریمنی
پیام زده شده در: ۲:۳۵ یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳

نویل لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۲ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲
از كسي نميترسم...
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 114
آفلاین
بوي عرق گريفي ها فضا را بدجوري ناجور كرده بود!

هياهول صداشو مي بره بالا و مي پرسه:

- با توجه به اين كه باسيليسك از تخم مرغي كه زير قورباغه گرم ميشه درست ميشه، من كه تركيبي از اژدها و باسيليسكم چجوري به وجود اومدم؟

جماعت گريفي:

گودريك كه در حال آب شدن و زير زمين رفتن بود، با ترس و لرز گفت:

- وات؟؟ ميشه سوالو دوباره تكرار كني؟

هياهول در حالي دستاشو به هم مي ماليد، گفت:

- به اول پست مراجعه شود!

گودريك گردنشو يه چند سانتي دراز كرد و سوالو دوباره خوند و بعد از اينكه سوالو خوند، حالش از قبل بدتر شد. آب دهانشو بلعيد و در حالي كه به هم گروهي هاش روي كرده بود، گفت:

- نامردا! د جواب بدين ديگه!

اما جيك هيچكدوم از گريفي ها در نيومد كه نيومد!

هياهول كه از شدت گرسنگي قطرات آب دهانش داشت از لثه هاش روي زمين مي افتاد، با لحن ترسناكي گفت:

- شمارش معكوس!

اين بار ديگه گودريك واقعا آب شد رفت زير زمين! گريفي ها هم همينطور!

- نـــــه...

اوپ اوپ... اوپ اوپ... ( افكت ضربان قلب گريفي ها )

- هــشـــت... هـــفـــت... شـــش...

چه كسي حاضر بود به اين سوال دشوار جواب بده؟

- چــهــار... ســـه...

هياهول با بي تابي لحطه شماري مي كرد. گريفي ها خفقون گرفته بودن. از گريفي هاي شجاع چنين عكس العملي بعيد بود!

- دو...

فقط يك شماره باقي مونده بود...

- يــ...

- نــــــه! وايــســـا!

سرها همگي به طرف منبع صدا چرخيد. هيچ تعجبي نداشت اما اون شخص كسي نبود جز: علامه ي دهر، هرميون!

گريفي ها و به خصوص گودريك از شدت خوشحالي در پوستشون نمي گنجيدن! هياهول از ته دل ناله اي سر داد.

هرميون كه انگار در دوي ماراتن شركت كرده بود، نفس نفس زنان گفت:

- من... من جواب سوالو ميدونم!

هياهول كه كمي نااميدي در صداش منعكس شده بود، گفت:

- خـب؟

هرميون چند ثانيه اي خشكش زد اما با ديدن چهره هاي منتظر و هيجان زده ي گريفي ها روحيه شو بازيافت و با اعتماد به نفس تحسين برانگيزي مشغول به توضيح شد:

- خب... در زمان هاي قديم كه نسل اژدهاها و مارهاي سمي در حال انقراض بود...

پانزده دقيقه بعد...

- و اونا از اون قورباغه ي دلاور بخاطر اين كار شجاعانه اش تشكر كردن! ... ام... تموم شد!

هرميون كه تا اون موقع به دوتا موش موذي كه در حال تكه پاره كردن همديگه بودن، خيره شده بود، سرشو بلند كرد و به هياهول نگاه كرد.

او با كمال تعجب ديد هياهول به پشت روي زمين افتاده و بلبل هاي خوش صداي متعددي، در حال چرخيدن دور سرش بودن.

گريفي ها:


ميدوني بزرگترين اشكال زندگي واقعي چيه؟
تو لحظات حساس موسيقي نداره!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.