سیوروس، پرنس، هکتور و بقیه ی تیم دولتی در اتاق کنفرانس وزارت نشسته بودن و عین هویج به آرسینوس جیگری زل زده بودند که کنار یک تلویزیون از این بزرگا وایساده بود و در حال صحبت کردن بود:
- دوستان عزیز. متأسفانه همونطور که اطلاع دارید محفل ققنوس کار خودش رو کرد و هشدار های ما رو به پشم های آراگوگ هم نگرفتن و اومدن توی وزارت وزیر بلک رو دزدیدن. الان میخوام فیلمی رو نشونتون بدم که اونا ضبط کردن و برای جادوگر تی وی فرستادن.
آرسی تکمه ای قرمز رنگ رو روی شی مستطیل شکلی که توی دستش بود فشار داد و تلویزیون شروع به پخش فیلم کرد.
تصویر سیریوس بلک رو نشون می داد که روی یک صندلی اشرافی با علامت B روی دسته هاش نشسته بود و با طناب بسته شده بود. دهن ـش هم با یه تیکه پارچه که احتمالاً زمانی متعلق به لباس یک جن خونگی بوده پُر شده بود که نتونه داد و بیداد کنه.
پیرمردی با ریش عریض و طویل و لباسی به رنگ آبی آسمون از گوشه ی کادر وارد شد و کنار صندلی قرار گرفت. همزمان با این که لبخند میزد جوری دست هاش رو باز کرد انگار میخواد همه رو بغل کنه و شروع به بی ناموسی بکنه.
- فرزندان من!
در همین زمان هیئت دولت: یا اسطقدوس!
صدایی از پشت دوربین به گوش رسید:
- دِ پروفسور چرا همچینی می کنی؟ حاجی ـت دو ساعت بات کار کرده که خشن مشن بشی و تیزی و قمه بکشی جلو دوربین! نکن همچین! عیبه!
- آهان اوکی حالا ادامه ـش رو خشن میگم!
پروفسور دامبلدور صداش رو صاف کرد و ادامه داد:
- فرزندان تاریکی! من به نمایندگی از محفل ققنوس به زبون خوش ازتون درخواست کرده بودم که هر چه زودتر هری پسرم...
... رو آزاد کنید. گفته بودم اگه این کار رو نکنید براتون گرون تموم میشه! حالا همونطور که می بینیـ...
در همین هنگام جسمی کوچک به سرعت وارد کادر شد و از ریش های پروفسور دامبلدور آویزون شد!
- پروفسور... هر چی من میگم همونه! باید برام یویو می خریدی! چرا نخریدی؟
دامبلدور در حالی که سعی داشت اون جسم جیمز شکل رو از خودش بِکنه گفت:
- آخ... ول کن بچه! خو میخرم برات... آی! الان وسط ضبطیم! اووووی! ول کن وحشی! گروگان گرفتیم فرزندم! ول کن دیگه!
دوباره صدای پشت دوربین به گوش رسید:
- دِ ولش کن بچه! میام میزنم لهت می کنما!
- به به. یه کلام هم از ننگ روونا!
در همین هنگام دوربین روی زمین افتاد تا دوربین چی بره بزنه لهش کنه.
در لحظاتی که دوربین داشت زمین رو نشون میداد که هر از چندگاهی دو سه جفت پا از جلوش رد میشد، آرسینوس شروع به صحبت کرد:
- همونطور که مشاهده می کنید این یکی از مهم ترین قسمت های فیلمه! اینجا محفل ققنوس یعنی تهدید کرده که اگه پاتر رو آزاد نکنیم دیگه پاهای وزیر بلک رو هم نمی بینیم. با توجه به این که 10 دقیقه ی کامل این صحنه نشون داده میشه به نظر می رسه که پیام اصلی فیلم همین باشه!
دقایقی بعد دوباره دوربین صاف شد و پروفسور دامبلدور شروع به صحبت کرد:
- با عرض پوزش از شما به خاطر اشکالات فنی! همونطور که میگفتم ما سیریوس بلک خائن رو دستگیر کردیم و فقط در صورتی اونو آزاد می کنیم که هری پسرم...
... آزاد بشه و به آغوش گرم محفل بازگرده. در غیر این صورت مسئولیت ـش به عهده ی خودتونه. من 2 روز به شما مهلت میدم و بعدش شروع می کنم به عشق ورزیدن و اکسپلیارموس زدن به بلک!
در این لحظه دوربین و ساختمون و آلبوس و سیریوس شروع به لرزیدن کردند! همزمان با فریاد های گوشخراش «هگر... هگر... گراوپ هرمی خواست!» و «اگه هگر به گراوپ هرمی نداد، گرواپ دهن ـش رو سرویس کرد!« تصویر قطع شد و فیلم به پایان رسید.
بعد از چند لحظه سکوت سیوروس اسنیپ شروع به صحبت کرد:
- این واقعاً خیلی خشن بود! با این که دل خوشی از بلک ندارم ولی واقعاً حاضر نیستم چنین اتفاقی براش بیفته!
پرنس حرف اسنیپ رو تأیید کرد و گفت:
- ظاهراً ما محفل رو دست کم گرفتیم. اینا خیلی بی رحم و سنگدل شدن! باید به فکر یه راه چاره باشیم!
همون محدوده ی زمانی، خونه ی گریمولددامبلدور در حالی که به صورت هیستریک توی آشپزخونه قدم میزد و با یه دستش رو اون یکی دستش می کوبید گفت:
- عجب اشتباهی کردم به حرف این دانگ گوش دادما! آخه من بابام دزد بود؟ ننه ـم دزد بود؟ این چه کاری بود که من کردم؟ حالا عذاب وجدان ـم به کنار. با این بابا چیکار کنیم؟
- ای بابا. کاری نداره که پروفسور. اصلاً امشب ماه کامله. میخوای خودم برم گازش بگیرم؟!
- پروفسور روی تیزی های حاجی ـت هم حساب ویژه باز کن!
- پروفسور من آقای بلوپ رو بکنم تو حلق ـش؟
- گراوپی هرمی خواست!
- کسی تخم مرغ با نون اضافه ی فلورانسو پز نمی خواد؟
دامبلدور که باورش نمیشد این ها محفلیان سفیدش باشن داد زد:
- ساکت فرزندانم! بابا روشنایی، سپیدی، تاژ! نیکی، عشق، محبت، صفا، صمیمیت! خشونت بده فرزندانم!
محفلیون:
گراوپ: