هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۸۳
#47

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
ادامه قبلی...
-------------------------------------
مکان پشت سیم های حفاظتی نیروگاه ساعت 4 صبح
-------------------------------------
حاجی:حاجی حاجی.. جاسم....
صدای بی سیم
جاسم:جاسم جاسم.. حاجی به گوشم حاجی
حاجی:جاسم یه نیگا بنداز ببین چندتا از سوراخ های گیلدی تو این منطقه هست؟تمام
جاسم:5 تا حاجی...تمام
حاجی:نزدیک ترین سوراخ کجاست؟..تمام
جاسم:تو اتاق نامزد بارتی پست(ولدی قلابی )..تمام
مرلین بی سیمو از دست حاجی میگیره میگه:ههههههییییی چه بی ناموسی ..تمام
حاجی:سوراخ دقیقا کجاست؟..تمام
جاسم: زیر عکس بریتنی اسپیرز که به دیوار نیروگاه زدن ..تمام
حاجی:عکس بریتنی اسپیرز ما همی نمیدانستیم که این ملت هم متمدن میباشدی..تمام
جاسم:مکان...
حاجی:مهدیه تهران..تمام
جاسم:نه حاجی..
حاجی:آخه مکان دیگه ای نداریم؟.. تمام
جاسم:حاجی بگم؟..تمام
حاجی:بنال..تمام
جاسم:دو متری شما..تمام
همه میرن طرف سوراخ من هنوز سرجام موندم
حاجی:برادر کالین چه میکنی همی تعلل در جهاد بُوَد حرام
من:حاجاقا در تعجبم همی بسیار..
حاجی:چرا برادر؟
من:آخه مکان پیدا کردیم ولی هنوز واحد خواهران نرسیده (با پوزش از خانم های محترم که ناراحت شدن )
مرلین:ههههههههیییییی چه بی ناموسی کالین ازتو انتظار نداشتم
من:
همه:
دو دقیقه بعد
حاجی:برویم برادران پیش به سوی جهاد اکبر
میریم همه از سوراخ گیلدی تو نیروگاه...
------------------------------------
مکان داخل نیروگاه room نامزد بارتی پست(ولدی قلابی) ساعت 4:15 صبح
------------------------------------
صدا های بدبد 18+ :bigkiss: (ای بیتربیت اگه سنت پایینه این جمله رو نخون هیزِ چشم سفید با عذر خواهی از خانم های محترم که به این چیزا حساسیت دارن و الان خوندن )
همه:
مرلین میخواسته اعتراض کنه که حاجی روسرش یه پارچه میندازه مرلین ساکت میشه(دیدین رو سر طوطی پارچه میندازن ساکت میشه )
حاجی:برادر کالین ببین که ها روی تخت میباشند تا با شیشه نوشابه به سزای کارهای غیر آسلامیشان برسانیم
من:همی چشم حاجی
یه نیگا میندازم میبینم گیلدیه با اونی که اینجا اتاقشه
من:اورکا اورکااااا(مدل ارشمیدس)
حاجی:چه را فرزند...؟
من:دلیل غیبت گیلدی در سایت را
همه:
حاجی:صلوات دارکی ختم کنید
جمعیت:
نامزد بارتی پست:کی بود؟؟؟؟
گیلدی:هووووم عزیزم ولش کن بیا :bigkiss:
مرلین از زیر پارچه
من:حاجی سلاحهای نوشابه ای رو آماده کنیم؟
حاجی:نه گیلدی از خودمان همی باشدی
همه:آری چنین است
برادران م.م.ج از در میرن بیرون وارد محوطه نیروگاه میشن..
---------------------------------------------
محوطه نیروگاه ساعت 4:25 صبح
---------------------------------------------
گراپی:حاجی این جا پر دوربینه
صدای بی سیم
دوست پسر جاسم: ممدتقی ممد تقی...حاجی...
حاجی:حاجی حاجی...ممد تقی به گوشم
دوست پسر جاسم:حاجی نیرو های فاطی کماندو واحد خواهران م.م.ج ready ..تمام
حاجی:رد آلرت دو بازی نکنید..تمام
دوست پسر جاسم:چشم حاجی..تمام
حاجی:از سواراخیکه ما اومدیم تو نفرستشون تو..تمام
دوست پسر جاسم:چرا حاجی؟..تمام
حاجی:مورد منکراتی(وجود گیلدی اغفال خواهران تمام) ..تمام
دوست پسر جاسم:دوزاری آنتن داد حاجی..تمام
حاجی:دو زاری؟؟..تمام
دوست پسر جاسم:منظور دوناتی.. تمام
حاجی:خودم میدونم به تو این فضولی ها نیومده ..تمام
دوست پسر جاسم: چشم حاجاقا..تمام
حاجی:از یه سوراخی بفرستشون که دوربینارو قطع کنن..تمام
دوست پسر جاسم:yes sir.. تمام
حاجی:من بیام م.م.ج اون cd رد آلرت 2 رو میشکونم ..تمام
دوست پسر جاسم: ..تمام
5 دقیقه بعد صدای خواهر تانکس
تانکس:حاجی حاجی..تانکس...
حاجی:تانکس تانکس..حاجی به گوشم
تانکس:دوربینا diactive ...میشن کامپیلیت..تمام
حاجی:نفوذ استکبار رد آلرت تمام
همه به پیش میریم وارد base 1 میشیم...
-----------------------------------------------------
مکان Base 1 ساعت4:40 صبح
----------------------------------------------------
پیتر پتی گرو نشسته داره نگهبانی میده
من:پرتیفیکوس توتالوس...
دست و پاش قفل میشه می افته پایین
از اون ور علی نامی میپره بیرون که زنگ خطرو بزنه
همه:
مرلین آفتابشو پرت میکنه میخوره تو سر علی نمکی از هوش میره طفلک
حاجی قال:"الآ فتابه فی الدست المرلین عین الذولفقار در دست علی"
همه:
میریم تو دالاهوف با ولدی(بارتی پست) جلسه داره...
تا ما رو میبینن چوباشون میکشن بیرون
صدای داد گراپی
ولدی قلابی.. و دالاهوف:
حاجی:بووووووووووووووووقققق
دالاهوف و ولدی جفتشون بی هوش میشن
همه:
حاجی:
میریم تو پایگاه اصلی
-------------------------------------------------
مکان main basement ساعت 4:50 صبح
------------------------------------------------
حاجی:الپیروزی النزدیک همی باشد
مرلین یه تریپ بابا کرم میاد
همه:
حاجی:گراپ عزیزدل بابا بیا این بمبای نوشابه ای رو کار بزار گوشه کنار اینجا
گراپی:
گراپی تو دو سوت همه بمبا رو جاگذاری مبکنه با spacing 2m
تو 5 دقیقه همه از نیروگاه میرن بیرون
گیلدی هم میبریم با نامزد ولدی قلابی حتی مرگ خوارای بی هوشم جا نمی زاریم(بابا م.م.ج جوانمرد بامرام)
----------------------------------------------------
بیرون نیروگاه ساعت 5 صبح
---------------------------------------------------
صدای انفجار نیروگاه میره رو هوا و نیروگاه دیگه نبود
حاجی: و این بار نیز به یاری نیرو های شجاع و مومن و معتقد وشریف آسلامی م.م.ج پیروزی نصیب آسلام،اِسلام واَسلام گشت خداوند متعال ایشان را ساپورت کند
همه آری چنین است
گیلدی هنوز با نامزد بارتی پست: :bigkiss: ....
همه:میشن کامپیلیتد
حاجی:
-------------------------------------------------------
حالا کی بلد نیست نمایشنامه بنویسه نیروگاه تونو ببندید برید ..تمام


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۶ یکشنبه ۳ آبان ۱۳۸۳
#46

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
و هم اکنون دالاهوف وارد میشود

احترام بگذارید!

من ده هزار بار به شما گفتم که اینجا جای گند زاده هایی مثل سفیدا نیست
نیروگاه اتمی ناسلامتی!

از دو رگه بودنتون خجالت بکشی!!


تصویر کوچک شده


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۲:۴۳ شنبه ۲ آبان ۱۳۸۳
#45

دابی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۳ یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۴۹ پنجشنبه ۲ تیر ۱۳۸۴
از آشپزخانه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 19
آفلاین
نقل قول:

چو چانگ نوشته:
نقل قول:

چو گریت نگیره کوچولو آخه هری به تو یه نه بگه که از گریه مردی آخ زمین چرا خیسه؟



ببينم تو كراوچي؟رفتارت شبيه اونه؟چندبار شناسه عوض ميكني؟عوض اينكار بگو مديرا شناسه تو عوض كنن كه اقلا تعداد پستات بمونه!آي كيو !


نه نترس من گريم نميگيره چون تا حالا هري صدبار بهم نه گفته تو مواظب باش كه از ساده لوحي همينجوري ميشيني و اعتراف ميكني(البته اگه كراوچي)

حالا چرا زمين خيسه؟بخاطر اينه كه وينكي جونت( :bigkiss: ) اونقدر بخاطرت نوشيدني كره اي نوشيده و گريه كرده كه به حالت ( ) دچار شده!

حالا اگه كراوچ نيستي بگو يه جواب ديگه برات بنويسم

salam
به وینکی توهین نکن غیرتی می شم!!!(غیرت با چه غ.ق است؟؟)
راستی من آپ کردم!!!
http://www.khodammidoonam.persianblog.com/
عکس گابریل دلاکور است!!
که یکیش رو این پایین گذاشتم!!

پیوست:



jpg  am3.jpg (16.12 KB)
2001_417a306394edb.jpg 312X146 px


ویرایش شده توسط دابي در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۲ ۱۳:۵۰:۱۹

د=دنیای
ا=آزا


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳
#44

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
من از یکی از سوراخهای گیلدی میام تو ...هییییییییییی چه بیناموسی ما بلد نیستیم نمایشنامه بنویسیم الان تغییر شکلتون میدم سوسک شین (با معذرت خواهی از سوسک محترم وبعضی از سیاهان محترم ...نکته کنکوری: همه سیاها محترم نیستن)
-----------------------------------
مکان منکرت جادو ساعت 2:30 صبح
-----------------------------------
حاجی دارک الله اعظم در تفحص و مکاشفه بود که صدای جاسم نامی بلند گشت...
جاسم:حاجی..حاجی...
حاج دارکی:چیه سیدمو کشتن؟
جاسم :نه حاجی یه خبر مهم تر دارم ایندفعه...
حاجی:خوبه دیگه از این خبر تکراری خسته شده بودم
جاسم :بگم حاجی بالاخره یا نه؟
حاجی:اقرا
جاسم:یعنی چی حاجی جون؟
حاجی:یعنی بنال
جاسم:چشم حاجاقا....طبق گذارش واحد ستون پنجم م.م.ج یه عده دارن نیروگاه اتمی راه میندازن....
حاجی:هییییی استفاده از صنایع ممنوع موگلی ...اکسیو فلتون...دو ثانیه بعد....چرا این فلتو نمیاد جاسم؟
جاسم:حاجی تلفونه نه فلتون...
حاجی:به تو این فضولیا نیومده خودم میدونستم اکسیو تلفن
تلفن میاد تو دست حاجی
حاجی شماره 222 بقیشو بدو رو میگیره...
-------------------------------------
م.م.ج واحد قزوین ساعت 2:45 صبح
-------------------------------------
خاک عالم بر سرم.... خاک عالم برسرم
من:کی این آهنگ مزخرفو گذاشته رو تلفن؟
دوست پسر جاسم:برادر گراپی
من: آه من گفتم چه آهنگ زیبا و دلنشینیست
دوست پسر جاسم:آری چنین باشد
صدای تلفن:خاک عالم بر سرم خاک عالم بر سرم
گوشیو بر میدارم
من:سلامُ علیکم واحَدَ منکرات قزوین بفرمایید
حاجی:احسنت بر تو باد برادر کالین همی سرت را بفرست شومینه ما باهات کار همی میدارم
من:حاجی جان ولی شما که از شرایط قزوین خبر دارین استفاده از فلو خطرناکه
حاجی:همی زود باش من که پودر الفلوم را از سر راه نیاورده ام
من:چشم حاجاقا
شپلخ حاجی گوشیو قطع میکنه
من: :2 دقیقه بعد تلفن
دوست پسر جاسم:کی بود برادر کالین؟
من:این فضولی ها به تو نیومده برو پی نخود سیاه تا صدات کنم
دوست پسر جاسم : اوندفعه رفتم پیدا نکردم برادر کالین
من:میری یا برادر گراپی رو صدا کنم؟
دوست پسر جاسم:همی رفتم
تا درو میبنده من پودر فلو رو می ریزم تو شومینه
من:واحد مرکزی م.م.ج
کلمو میکنم تو آتیش
----------------------------------
م.م.ج واحد مرکز ساعت 3 صبح
---------------------------------
من با دومن ریش تو شومینه واحد مرکز ظاهر میشم
من:اسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته حاجاقا
حاجی:سلامُ علیکم برادر کالین همی آسلام،اَسلام واِسلام ساپورتت کند
من:در زیر سایه شما حاجاقا ما همیشه ساپورت میگردیم امرتان چیست حاجاقا؟
حاجی:جاسم الان یه خبر مهم آورد
من:چی شد حاجی باز سیدتو کشتن؟
حاجی:نه...
من:خوبه از این خبر تکراری خسته شده بودم
حاجی:و من هم نیز...جاسم اقرا
جاسم :چی حاجی؟
حاجی:یعنی بنال آی کیو...
جاسم:طبق گذارش واحد ستون پنجم م.م.ج یه عده دارن نیروگاه اتمی راه میندازن
من:وااااااااااای چه بینامووووووووووسی هییییییییی(به مدل مرلینی)
حاجی:آری چنین بادا...حالا سریعا برادر گراپی ،دوست پسر جاسم و مرلین رو همراه خودت بیار واحد مرکز
من:ولی حاجی مرلین که از توالت در نمیاد
حاجی:بهش بگو یه آفتابه آخرین سیستم براش میخریم اگر اثر ننمود خبرو براش بگو خودش میاد بیرون
من:چشم حاجاقا
سرمو از تو شومینه م.م..ج مرکز میکشم بیرون
---------------------------------------
م.م.ج واحد قزوین ساعت 3:10 صبح
---------------------------------------
من:محمد تقی بدو بیا
دوست پسر جاسم(محمد تقی):هنوز پیدا نکردم نخود سیاهو برادر کالین
من:نمیخواد برو وسایلتو ببند میخوایم بریم مرکز
دوست پسر جاسم:جاسمم اونجاست؟
من:آری میباشدی
دوست پسر جاسم دوسوت غیب میشه حاضر شه
من:ای بابا اینم که رفت حالا کی برادر گراپی رو صدا کنه مرلینو چی کارش کنم....آهای ممد تقی بیا کارت دارم
دوست پسر جاسم:بله برادر قبل حاضر شدن به برادر گراپیم بگو حاضر شه مرلینم صداش کن
دوست پسر جاسم:.ولی؟
من:گو یه آفتابه آخرین سیستم براش میخریم اگر اثر ننمود خبرو براش بگو خودش میاد بیرون
دوست پسر جاسم:باشد برادر میره بیرون
---------------------------------------
م.م.ج واحد مرکزی ساعت 3:45 صبح
---------------------------------------
همه با پودر فلو میریم واحد مرکز
برادر گراپی آپارات میکنه میخوره تو در واحد مرکز
حاجی:سلام گراپی عزیز دل بابا ببین بنده خدا چی کشیده چه طفلی لاغر شده
جمعیت:
قال حاجی(ص ره ع یه چیز تو مایه های خفنیشن):همی جهادی برایتان دارم تومایه های ...من وکالین و گراپ ومرلین میریم جلو جاسم و دوست پسرش عقب میمونن که واحد خواهرا تماس بگیرن
جاسم :yes sir
حاجی :چند دفعه بهت گفتم رد آلرت 2 بازی نکن جاسم...unit ready
حاجی:کماندو ها به پیش...جاسم با واحدخواهرا تماس بگیر بگو چنتا فاطی کماندو(منظور تانیا کماندو برامون بفرستن) همگی صلوات دارکی ختم کنید
جمعیت:
--------------------------------------
(این داستان ادامه دارد..)


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۲ ۱۳:۰۰:۴۹

هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳
#43

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
نقل قول:

چو گریت نگیره کوچولو آخه هری به تو یه نه بگه که از گریه مردی آخ زمین چرا خیسه؟



ببينم تو كراوچي؟رفتارت شبيه اونه؟چندبار شناسه عوض ميكني؟عوض اينكار بگو مديرا شناسه تو عوض كنن كه اقلا تعداد پستات بمونه!آي كيو !


نه نترس من گريم نميگيره چون تا حالا هري صدبار بهم نه گفته تو مواظب باش كه از ساده لوحي همينجوري ميشيني و اعتراف ميكني(البته اگه كراوچي)

حالا چرا زمين خيسه؟بخاطر اينه كه وينكي جونت( :bigkiss: ) اونقدر بخاطرت نوشيدني كره اي نوشيده و گريه كرده كه به حالت ( ) دچار شده!

حالا اگه كراوچ نيستي بگو يه جواب ديگه برات بنويسم


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۷:۵۵ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳
#42

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
من هى مىخوام اينجا نمايشنامه بنويسيد هى شما به هم مى بريد
يكى شروع كنه انشالله بعدا منم مى يام همكارى منظورم تو نوشتن
واكرنه من عمرا بيام اطلاعتمو در اختيار شما سياه ها قرار بدم
شما نمىدونيد با كى طرفيد جون من مهندس فيزيك اتمى هستم
برايه اينكه فقط جند دقيقه با من صحبت كنن از شش ماه بيش وقت مىكيرن
تازه وقتى هم مى يان باهام صحبت مىكنن دوباره وقت مىكيرن كه
منو از دوباره ببنينن جرا؟
خب معلومه به خاطر اون جذابيتيه كه من دارم
:bigkiss:


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳
#41

تایتان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۰۳ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۶:۲۰ جمعه ۶ آذر ۱۳۸۳
از کوه های آلپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
نقل قول:

چو چانگ نوشته:
نقل قول:

ولدمورت نوشته:
شما ها اصلا چی هستین که نتونه حریفتون بشه؟؟؟
یعنی جدی شما نمیتونید حریف چو 13 ساله بشید!؟
فک کنم یک بچه چه عرض کنم، یک کودک هم حریف نیستید؟؟؟
باشه خودت خواستی... اگه میتونی روی منو کم کنی برو حرفاتو تو تاپیک کنفدراسیون بزن!!! هاهاها!



ما خيلي چيز هستيم ولي مغز كوچولوت قادر به دركش نيست

قرار نيست اينجا كاري به سن هم داشته باشيم

خوبه خودتم ميدوني كه نوچه هات حريفم نميشن

كودك؟كجايي؟با تو كار دارن!


من خودم تصميم ميگيرم كجا برم و كجا ندم حالا اين تاپيك كندرافسيون كجاست؟

راستي فلور هركاري بكني باز اينجا نمايشنامه نوشته نميشه!بيخودي زحمت نكش


رطب خورده كي كند منع رطب؟

مگه ما مثل شما مشكل داريم كه بيايم بذاريم شما كار خودتونو بكنين؟

باور كن خيلي بيمزه اي

چو گریت نگیره کوچولو آخه هری به تو یه نه بگه که از گریه مردی آخ زمین چرا خیسه؟


پرومته ها محکوک اند تا در کوه های آلپبه زنجیر کشیده شوند!


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳
#40

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
اتفاقا ما خيلي هم خوب بلديم نمايشنامه بنويسيم فقط شما لايق خوندن اونا نيستيد!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳
#39

دابی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۳ یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۴۹ پنجشنبه ۲ تیر ۱۳۸۴
از آشپزخانه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 19
آفلاین
salam
مار گیره گفت که این ولدی رو پیدا کرده...
ولی این ولدی گازش گرفته!!!!


د=دنیای
ا=آزا


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۱:۲۳ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۳
#38

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۲ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
از خانه ریدل ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 312
آفلاین
اصلا شما نمایش نامه بلدید؟؟؟؟؟ نمایشنامه هاتون فقط مثل فیلم هندی میمونه!!!!!


[b][size=medium]اولین جادوگر در تمامی دوران ها که توانسØ







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.