بازی انگلیس و فرانسه در روز چهار شنبه 1 آوریل 1890 ساعت 14:50آلبوس بیلیتارو خریدی؟
آلبوس:آره پومانا مگه می شه من چیزی یادم بره؟شده؟
من:آره یادت نیست سال پیش برای خرید بلیط رفتی بیرون راهو یادت رفت. ها یادت نیست؟
آلبوس:چرا خوب راه پیچیده بود و یادم رفت
من:خب حالا خوب شده این مسابقه صد متر آنطرف تره میتونیم پیاده بریم
آلبوس:پومانا ما هر دومون چاقیم چه طوری صد متر رو پیاده برویم
من:من که شصت و هفت کیلو لاغر کردم و راحت می تونم صد مترو راه بروم
تو چند کیلو لاغر کردی؟
آلبوس در فکر<بیست کیلو چاق کردم>گفت:بیست کیلو لاغر کردم
من:خوبه حالا راه بیفتیم؟
آلبوس:باشه حالا بگو نمی شه غیت و ظاهر شد؟
من:نه نمیشه تا صد و یک متر از دور زمین مسابقه نمی شه غیب و ظاهر شد و ما هم در صد متری آنجا هستیم حالا بریم؟
آلبوس: بریم
در راهآلبوس:آی کمک کمرم کمرم داره می ترکه ...
من:اه آلبوس واقعا که چقدر غر می زنی رسیدیم همینجاست
ورزشگاهی طلایی در جلوی چشم البوس و من پیدا شد و هر دو با قیافه ی اینجوری
به ورزشگاه طلایی خیره شدیم.در آنجارا با یک مشت محافظ حفاظت می کردند و من و آلبوس با قیافه ای اینجوری
از لابه الی درختان وارد منطقه ی حفاطتی که درب ورود در آنجا بود نزدیک شدند و وقتی به در رسیدند یک مشت چوبدستی به طرفش آمد و من گفتم:بوقی ها آلبوس دامبلدورو نمیشناسید؟
همین الان برید کنار تا همتونو نکشتم
صدایی از پشت آمد و گفت:لطفا بلیط هایتان را بدهید
برگشتم و دیدم او کسی نبود جز<دیدالوس دیگل>
من گفتم:اوا تویی دیدا ما رو نشناختی؟
دیدا:ا شمایید پروفسور ببخشید نشناختمتون بفرمایید شما بدون بلیط هم بروید هیچی نمی شود
در سالنمن:واو اجب جای بزرگیه تا حالا همچین جای بزرگی را ندیده بودم
در سالن بیش از هزاران نفر برای تماشای بازی آمده بودند و بعضی ها علامت پرچم انگلستان را روی پراهنشان گرفته بودند و بعضی ها پرچم انگلستان را در دست داشتند و همین طور طرفداران فرانسه.
دیدا:پروفسور شما باید بروید تو جایگاه اصلی که مخصوص افراد مهم هستش
آلبوس و من:
بازی شروع می شودکاپیتان ها جلو می روند و با یک دیگر دست می دهند و با هم رو به عکاسان می کنند و عکس می گیرند.
اول بازی توپ در دستان انگلیس می افتد و بازی کنان اکگلیس بازی را شروع می کنند و بازی با یک گل شروع می کنند و بازی کنان فرانسه با تمام قدرت از تیمشان دفاع می کنند.من در جایگاه اصلی به شدت از تیم انگلیس همایت می کردم ولی آلبوس از تیم فرانسه همایت می کرد و در این باره چند بار با هم بحسمان شد و با هم دعوا کردیم.
از تیم انگلستان نفر شماره ی هشت هی گل می زد, هی گل می زد, هی گل میزد
و در تیم فرانسه نفر شماره ی شش هی گل می زد, هی گل می زد, هی گل میزد
تا این که بازی 150-140 به نفع گریفندور شد منم هی بازیکن شماره ی 8 انگلیس را تشویق می کردم و هر وقت موقعیت کل داشت فریاد می زدم: تو می تونی برو ,برو که الان گل می زنی و وقتی گل می زد البوس با قیافه ای غمناک که انگار داداششو کشتن به زمین بازی خیره می شد و کسانی که پشت من و آلبوس بودند انگلیس را تشویق می کردند تا این که شماره ی 12 انگلیس فریاد زد گرفتمش همه با قیافه خوشحال نگاهش کردیم و آلبوس که قیافه اش اینجوری
به زمین بازی خیره شده بود گفت امکان ندارد و بازیکن شماره ی 12 گوی زرین را بالا گرفته بود و بازی 300-140 به اتمام یافت
*********************
از کینگزلی عزیز درخواست می شود که این پست منو نقد کنند
باتشکر