لازمه قبل از نقد پست جینی، یه سری نکات رو بگم.
نکات نقد در انجمن محفل ققنوس!1-هربار، فقط یک پست رو نقد میکنم. لطفا شما هم توی هر درخواست، فقط یک رول رو بذارید. بعد از اینکه نقد شدید میتونید دوباره رول بزنید و درخواست نقد کنید.
2-نقد های اینجا اسمشون نقده ولی در اصل بررسی هستند. من اینجا پست های شما رو میخونم و با سلیقهی خودم درباره شون نظر میدم. قرار هم نیست کسی که نقد میکنه حتما بهترین نویسنده باشه و یا حتی نویسندهی بهتری باشه نسبت به نقد شونده. صرفا باید بتونه نظرات روشنی بده. این نظرات به شما کمک میکنه که رولی که خودتون نوشتید رو از دید یک شخص دیگه ارزیابی کنید.
3-درخواست نقد از افراد گوناگون، نکات مثبت و منفی داره ولی به نظر من نکات منفیش بیشتر هستند. پس به هیچ وجه پستی که یک منتقد دیگه نقد کرده رو نقد نمیکنم و همینطور پیشنهاد میکنم یک منتقد که باهاش راحت تر هستید رو انتخاب کنید و همهی درخواست هاتون رو به همون بدید.
4-اینجا فقط برای نقد پست های انجمن محفل ققنوس هست. اعضای محفل میتونن برای نقد پست های بقیهی انجمن ها، به تاپیک نقدی که در انجمن خصوصی محفل داریم مراجعه کنند.
جینی!بغضت برای چیه؟!
اصلا یه نقد طولانی برات مینویسم که کلی انرژی بگیری.
نقد شدیدا دلسوزانه و سفت و سخت پست شماره 131 خانه ی شماره 13 پورتلند جینی ویزلیشما یک سوژه جدید زدید...خیلی سوژه جدید زدید! در یک روز چندین سوژه جدید زدید.
پس اول، یکم راجع به سوژه جدید با هم صحبت میکنیم.
مسئله ابتدایی که قانون نیست اما خوبه که رعایت بشه، هماهنگیه. ناظر هر انجمن خیلی براش مهمه که روی سوژه های انجمن تحت نظارتش چیره باشه و از جریان اونها باخبر باشه. بازم میگم! قانون نیست ولی خوبه که طی یک پیغام شخصی، ایدهمون رو برای سوژه جدید به ناظر انجمن بدیم.البته اگه ندادیم هم عیبی نداره... مخصوصا توی انجمن محفل ققنوس که خونهی خودتون هست و انجمن محفل سخاوتمندانه اجازه میده و حتی لذت میبره که ما-یعنی اعضاش- بیاییم و تجربه کسب کنیم درش. ریسک کنیم و کارای تازه تجربه کنیم؛ مثلا یک طنز نویس بیاد و جدی بنویسه و تجربه کسب کنه و بالعکس...
مسئله بعدی، هدف سوژه جدیده...چیزی که سوژه جدید رو موفق میکنه، ادامه داده شدنه. یک سوژه جدید وقتی به رستگاری میرسه که ادامه داده بشه و پایه هاش تثبیت بشن. سوژه جدید باید به روش های مختلف افراد رو ترغیب کنه که ادامهش بدن.
مثلا یکی از این روش ها، درگیر کردن اعضای فعال ایفای نقش در سوژه هست. شما نصفه نیمه، موفق عمل کردید. بخشی از شخصیت هایی که استفاده کردید، عضو ایفای نقش هستند. البته از نظر من تا وقتی که مجبور نیستیم، نباید از شخصیت هایی که درحال حاضر توی ایفا نیستن استفاده کنیم. مثلن مجبور نبودیم فرد یا هرمیون رو درگیر کنیم.کار خاصی هم نکردن...هر شخص دیگه ای که فعال هم هست می تونست اینکارهایی که اینها کردن رو بکنه.
به هر حال، با وارد کردن اعضا توی سوژهمون، یکجورایی اون ها رو ترغیب میکنیم که بیان رول بزنن چون خودشون هم توی سوژه هستند.
روش دیگه ای که میتونیم برای سوژه جدید استفاده کنیم، دادن اطلاعات کافی برای ادامهست. نفر بعدی وقتی که سوژه و خصوصا سوژهی جدی رو دستش میگیره، باید بدونه که قراره چیکار کنه. نه اینکه از رو اجبار واسه خودش یه چیزی بنویسه و سوژه همینطور بی هدف پیش بره.
چیزهای زیادی رو باید رعایت کنیم ولی اینبار همین دوتا کافی هستند... بعدا بازم توضیح میدم. و اگه نظر من رو میخواین، تا اون موقع سعی کنید سوژه جدیدی نزنید که وقتتون حیف بشه...
چند خطی هم راجع به رولتون صحبت کنم.
به نظر میومد که برای نوشتن این پست انرژی گذاشتید. من از اینکه کنار همچین نویسنده های مستعدی فعالیت میکنم، به خودم میبالم.
ولی خب به نظرم ایراداتی هم داره...ایراداتی که خیلی مضر هستن.حالا که وقت میذارید، خوبه که رعایت کنید.
خب...
پستتون گاهی اوقات عجیب غریب بود. پستای جدی نباید انقدر عجیب غریب باشن و آدم رو بکوبن به در و دیوار. شما اولش اومدید هوای لندن رو توصیف کردید، بعد یکدفعه رفتید سراغ هاگوارتز.هاگوارتز رو هم تعطیلش کردید، قطار رو هم نابودش کردید و اصلا توضیح ندادید چی باعث این اتفاقات شده! جنگ؟ چه جنگی؟ بین کی و کی؟ تو چه دوره ی زمانی هستیم؟
شما توی ذهن خودتون یه دنیای آشفته که بخاطرش هاگوارتز رو هم تعطیل میکنند تصور کردید اما نتونستید این دنیای آشفته رو به مخاطب انتقال بدید. مخاطب پاک گیج شده که خدای من این چه دنیاییه!
نقل قول:
اما بازگشت همه به خانه هايشان ميسر نبود. زيرا چندي پيش قطار هاگوارتز در اثر جنگي که رخ داده بود از بين رفته بود و اين کارها را سخت تر مي کرد.
خب...قطار هاگوارتز خراب شده و بچه ها نمیتونن برن خونهشون، بعد شما به حال خودشون رها می کنید و مسئله رو حل نشده باقی میذارید و میرید سراغ ارتش دامبلدور و میگید که خیلی خوشحالن از این اتفاق. من اولش فک کردم از اینکه نمیتونن برگردن خونهشون و میتونن توی هاگوارتز به ماجراجویی بپردازن خوشحالن. چون تنها دلیلی که میتونستید بخاطرش به قضیهی خراب شدن قطار اشاره کنید همین بود.
به هر حال... ارتش دامبلدور میخواست کار هایی انجام بدهد و رفت پیش دامبلدور؟
به اندازهی نیم خط اصرار کردن و دامبلدور راضی شد که برن؟
خیلی تند جلو میرین...
تا آخر رول به همینصورت جلو رفتین، به جز مسئله دراکو که یک دفعه خیلی خیلی آروم و آهسته شد.
ریتمش منظم نبود و یک بازه ی خیلی طولانی زمانی رو توی یک رول به صورت خلاصه و تند تند و گاهاً متناقض با رفتار شخصیت ها نوشتید. همیشه تاکید میکنم که سوژهها رو قطرهقطره جلو ببرید. ولی بعضیها دلشون نمیاد که این فداکاری رو بکنن و از بعضی ایده هایی که توی ذهنشونه بگذرن. میشد همه ای اتفاقایی که توی یک رول خلاصهشون کردید، طی سه یا حتی چهار تا رول اتفاق بیوفتند.
نقل قول:
فرداي آن روز زماني که هنوز دراکو در خواب بود، ناگهان رز با شتاب وارد اتاق شد.
_من همين الان شنيدم که در انتهاي خيابونه گريمولد، 2 نفر به طرز مشکوکي کشته شدند... بعدا معلوم شده که يکي از اونها ماگل و ديگري جادوگر بوده...اين خبر رو روزنامه ها پخش نکردند. منم از يكي از بچه هاي محفل شنيدم.
بچه ها با هوشياري فراوان به حرف هاي رز گوش مي دادند. او ليوان آبي خورد و ادامه داد:
_اون مي گفت که هنوز مشخص نيس كه چه فرد يا افرادي پشت اين قضيه هستن!
خوب یا غلط، لحن صحبت کردن برخی از اعضا خاصه... رز هم لحن خاصی داره(جلمات به هم ریخته و عجیب غریب) که باید رعایت شه.
درکل، امیدوارم که با توجه به تلاش و استعدادی که سابقا از خودتون نشون دادین، رول های بهتری ازتون ببینم.
ممنون!