- ارباب یافتم!
تام با خوشحالی دستانش را درهوا تکان میداد و این جمله را فریاد میزد.
- چه چیزی رو یافتی تاممان؟
تام که دقیقا به دنبال چنین فرصتی میگشت، با حرکتی که در تمرینات کوییدیچ یاد گرفته بود، با کمترین تلفات (که صرفا شامل دو دست، سه کبودی زیر چشم و یک عدد لگد در قفسه سینه میشد) خود را از ته صف به کنار اربابش رساند.
- ارباب این بنگاه از معروف ترین و بهترین بنگاه های تمام لندن و حومهست. ارباب میگن جیوید جکهام هم از اینجا خونه خریده حتی!
- اوه جیوید جکهام!
- که هست این ملعون؟
- ارباب میدونم که برای دانایی بیشتر مرگخوارانتون میفرمائید و خودتون شناخت کامل دارین. جیوید بکهام متولد 1978 در شهر لن...
- خلاصه تاممان!
- یکی از معروف ترین بازیکنان کوییدیچ.
لردسیاه به فکر فرورفت، به سر و روی این بنگاه نمیخورد این چنان معروف باشد.
- مطمئنی تام؟
- کاملا ارباب! همین الان از دوستم جوگل پرسیدم!
- پناه بر خودمان، او دیگر کیست؟
- مسئول بایگانی وزارت سحر و جادو ارباب.
- خوب است.
مرگخوارانمان! به طرف بنگاه حرکت میکنیم.
بعد از چند دقیقه، مرگخواران به در بنگاه رسیدند؛ مرگخواران و لرد سیاه در صدر آنها وارد شدند.
- مایلیم بدانیم صاحب اینجا چه کسی است.
صاحب بنگاه که چندسالی میشد مشتری ای نداشت، از درون آشپزخانه صدای لرد را شنید و به سمت او آمد.
- صاحب اینجا منم!
- مایلیم بهترین ملکتان را بخریم.
- جای کاملا درستی اومدین! بهترین خونه های تمام لندن، یه دوبلکس دارم ته همین خیابون. ویو به سمت جنگل، اکازیون، 6خوابه، کلید اول!
مشاور املاکی بسیار زرنگ بود!