خلاصه داستان:
هکتور قلم پری ساخته که هرکی دستش بزنه تبدیل به چیزی میشه.حالا لرد دستش زده و تبدیل به گلابی شده کسی هم نفهمیده.فقط بلاتریکس اونجا بوده که یادش رفته.واسه همین مروپ میخواسته از لرد مربا درست کنه و گابریل هم برای ضد عفونی کردن لرد اونو انداخته تو اسید و حالا چند تا دونه ی گلابی از لرد بیشتر باقی نمونده.پس تصمیم میگیرن دونه هارو بکارن که درخت گلابی در بیاد.اما یهو بلاتریکس به یاد میاره که لرد تبدیل به گلابی شده و دارن دنبال راهی برای نجات لرد میگردن که در همین حین مورگانا سر میرسه.****
-ویژژژژژر...خشششششششششششششش
مغز بلاتریکس صدای اتصال اینترنت کارتی های دهه ی هفتاد را میداد.سرور دچار باگ شده بود و قاطی کرده بود.
یکی از مردم تماشاچی از میان جمعیت:یعنی چی؟ مگه خود بلاتریکس موقع گلابی شدن لرد اونجا نبود؟
یکی دیگر از مردم تماشاچی:بسه دیگه مسخره اش رو در آوردین!
و اینجا بود که بارانی از گوجه ها و تخم مرغ ها به سمت صحنه ی نمایش به پرواز در آمد.
بلاتریکس در مود خطرناکی بود.آنقدر خطرناک که حالا موهای همه ی یاران سیخ شده بود و به هوا رفته بود.بلاتریکس طی اقدامی قهرمانانه تخم مرغ ها و گوجه ها را در هوا متوقف کرد و درحالی که کروشیو روی آنها کار میگذاشت گفت:
فکر کردین چون ما تو داستانیم میتونید توهین کنید؟حالا بهتون نشون میدم کی واقعی تره...
در اینجا بود که زمان متوقف شد و به عقب برگردانده شد.زیرا دیگر گند شکسته شدن دیوار چهارم در آمده بود.
برداشت دوم:
- ویژژژژژ....خشششش.خششششششش
مغز بلاتریکس صدای اتصال اینترنت کارتی های دهه هفتاد میداد.درحالی که چشمانش از تعجب وق زده بود گفت:
یادم اومد...این اربابه!این اربابههههههه!
ملت اسلیترینی:یعنی چی بلا؟
بلاتریکس:ارباب به قلم پر هکتور دست زد و تبدیل به گلابی شد و من نتونستم جلوشو بگیرم.
گابریل:چی..یعنی من ارباب رو تو اسید شستم؟
بلاتریکس در حالی که آتش از دماغش بیرون میزد گفت:
پدر و پدر جدتونو میارم جلو چشمتون!
و آماده بود تا بزرگترین کروشیوی عمرش را اجرا کند که صدایی گفت:صبر کنید...من میتونم نجاتش بدم
همه به آن سمت نگاه کردند.مورگانا درحالی که کلاغ های سفیدی لباسش را گرفته بودند و با هزار زحمت او را به پرواز در آورده بودند نزدیک میشد.از سر و روی کلاغها عرق میریخت.به محض اینکه او را به زمین گذاشتند هرکدام از خدا خواسته به سویی گریختند.
بلاتریکس:نه دستت درد نکنه برو تو همون قلعه سفیدت با کلاغات بازی کن.تو تاپیک حمام اسلیترین به اندازه کافی انداختیمون تو دردسر.
ملت اسلیترینی:راست میگه
مورگانا:ولی ایندفه تضمینیه ها
و دست در جیبش کرد.و در مقابل ناخن جویدن عصبی ملت اسلیترینی،قوطی سرکه ای از جیبش در آورد که حاوی یک عدد هری پاتر بود.
- این یکیو تازه تاکسیدرمی کردم.با جدیدترین روش های روز که نیازی هم به خالی کردن اعما و اعشاش نبود.
ضمنا یه تیکه دیگه از روح لرد هم توش پیدا کردم.به نظرم روح لرد رو بذاریم تو این که کامل هم بشه...چرا اینطوری نگام میکنین؟
مایکل:رفته کاراکتر اصلی کتابو تاکسیدرمی کرده
هکتور:معجون پاتر!
بلاتریکس:عمرا بذارم لرد رو بذارین تو بدن کله زخمی!
گابریل:حداقل قبلش بدین ضد عفونیش کنم گرد گریفیندوری ها روش نباشه.
مورگانا:ولی این تنها راهه.
و جلو آمد تا هسته های گلابی را بردارد.
بلاتریکس:جلوشو بگیرید!
صحنه روی دست های بلاتریکس و مورگانا آهسته میشود
ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۴۰۰/۱۱/۲۴ ۱۲:۵۹:۴۷
ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۴۰۰/۱۱/۲۴ ۱۳:۰۱:۰۲
ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۴۰۰/۱۱/۲۴ ۱۳:۰۳:۵۰