+ می دونی چیه دیانا فکری به سرم زد
- چه فکری ؟
+این برودریک چند روزه دور و بر پاتر می گرده شنیدم با هم رفیق شدن اگه برودریک زهر رو تو نوشیدنی پاتر بریزه چی ؟
-بلاخره به دردم خوردی آندرومدا
+ ما اینیم دیگه
-اما .... باید تو چه زمانی بریزه ؟
+فردا پنجشنبه است پاتر میره دکه سه دسته جارو اگه زهر رو بریزه تو نوشیدنی کره ای پاتر چی ؟
_ این خوبه
سپس دیانا که از همیشه سر حال تر بود خنده ای شیطانی سر داد.
+کی باید با برودریک حرف بزنه ؟
-دوریا برودریک طرف ماست مشخصه قبول می کنه اصلا من با هاش حرف می زنم اگه قبول نکرد خودم نقشه رو عملی می کنم .
همه اعضای اسلیترین به هم دیگر نگاه کردند و سرشان را به جواب مثبت تکان دادند .
سپس دیانا هم با این نقشه موافقت کرد .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
+هی برودریک
- سلام چه خبر ؟
+ باید برام یه کاری رو انجام بدی .
-اوه ... چه کاری که آنقدر عجله داری ؟
+ همه ی ما در جریان شرطی که مدیر آبنباتی گذاشته با خبریم پس ما یه نقشه داریم .
- چه نقشه ای ؟
+ تو و پاتر جدیدا با هم صمیمی شدید تو باید فردا تو دکه سه دسته جارو تو نوشیدنی پاتر یه زهر بریزی !
- بین .. اممممم چیزه این نقش جواب نمی ده !
+ چرا اون وقت ؟
- خوب من اگرم موافق باشم عمرا نمیتونم حواسش رو پرت کنم .
+ بهونه نیار بگو چی می خوای ؟
- خوب..... اممممم باشه ولی اگر نقشه شکست خورد پای منو وسط نکشید !
- باشه قبوله گوگولی !
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
+ خبر خوش برودریک موافقت کرد .
- می دونستم از پسش بر میای
الان فقط خون می چسبه !
صورت آندرومدا با این حرف دیانا مثل گچ شد .
-شوخی کردم
+آها ...
- خیلی خوب حالا که همه چیز درست شده باید به لرد سیاه خبر بدیم .
+ و بهش ... می شه بگی که فکر من بوده ؟
- حتما
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
+ سرورم ... باید خبر خوشی رو بهتون بدم .
- چه خبری ؟
+ برودریک بود قراره زهر رو تو نوشیدنی پاتر بریزه و این یعنی نقشمون عملی شد .
- دیانا می دونستم که از پسش بر میای از الان تو دست .....
+ این حقیقت نداره
حرف لرد سیاه با سخن پانسی قطع شد .
+ یعنی چی ؟
+ سرورم این نقشه فکر آندرومدا بود نه دیانا !
- این چی میگه دیانا .. این امکان نداره اما مدیریت این نقشه به عهده دیانا بود .
& سرورم حرفش رو باور نکنید !
- از جلو چشم هام دور شو .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
پانسی که داشت از کلاس معجون سازی خارج می شد ناگهان به دیوار چسبیده بود و کسی دستش رو روی گلوی او فشار می داد .
+ حالا جلوی لرد سیاه زیر آب من می زنی ؟
- ول....م کننننن اشتباه کردم
+ ها ها ... دیگه دیره
ناگهان با برخورد نفس دیانا با صورت او پانسی بی هوش شد .