خلاصه سوژه جدی:ریموس طلسمی کشف کرده که با لمس افراد میتونه شبیهشون بشه. اون برای کمک به محفل تصمیم میگیره که از این موقعیت استفاده کنه و با مرگخوارای مختلف صحبت کنه و ازشون اطلاعات بگیره.
در حال حاضر خودشو به شکل سوروس اسنیپ در آورده.
____________
ابروهای تیرهاش را در هم کشید که باعث شد خط عمیقی که همواره در میان ابروهایش وجود داشت ژرفتر شود. گلویش را صاف کرد؛ سعی کرد تا جای ممکن لحن سرد و بیاحساس اسنیپ را در صدایش تقلید کند.
- به شکل زنندهای خوشحالی دلاکور! چی باعث این همه شور زندگی توی وجودت میشه؟
گابریل قاصدک سفید رنگی را چید و با لبخند زیبایی به آن چشم دوخت.
- نگاش کن سوروس... ببین چقدر قشنگه! وقتی زندگی هر روز این همه تنوع و زیبایی از خودش بهمون نشون میده چرا نباید براش شور و امید داشته باشیم؟
قاصدک را فوت کرد... دانههای سفید آن در اطرافشان مانند چترهایی کوچک بالا و پایین میرفتند و دور یکدیگر میرقصیدند.
ریموس دستهای از موهای مشکی چربش را کنار زد تا بهتر پرواز قاصدکها را ببیند. ناخواسته لبخندی گوشه لبش جا خوش کرد اما بلافاصله متوجه شد که او اسنیپ است و باید مانند استاد ترشرو معجونها رفتار کند.
- ارباب چطوری تحملت میکنن دلاکور؟ رفتارات هیچ شباهتی به یه مرگخوار نداره. اصلا مگه چه منفعتی براشون داری که نشان شوم رو بهت اهدا کردن؟
ساقه خالی قاصدک از میان انگشتان گابریل سر خورد و بی صدا در میان علفها افتاد. ریموس یک قدم جلوتر رفت تا واکنش گابریل به سوالش را با دقت بیشتری مشاهده کند.