خبرگزاری گشر:
اینجا خط مقدم...سربازان جان بر کف سایت شروع به جنبش و انقلاب کرده اند....عجب صدا خوب میره....تکنولورژی رو حال کن...نورممد چه جوریاس؟!
نورممد:دیجیتاله!
خبرنگار:مگه صدا هم دیجیتاله؟حالا..بیخیال...اینا همش قدرت ریش مرلینه...ریش مرلین پشت ماست که همه چیز مرتبه!
جمعیت: مرگ بر....مرگ بر....
خبرنگار:جمعیت زیادی در باشگاه مشاعره گودریک تجمع کرده اند....بزارید من برم بالاتر تا بهتر ببینم...
نورممد:نکش اقا جان..سیمش نمی رسه...
خبرنگار:...بله اینجا بهتره...ولی به ریش مرلین قسم که صدا خیلی صافه!بزار یه دهن بخونم...
آهایییی خوششششششششششگل عاشق!
باشگاه مشاعره
گودریک برآورد بانگی ز خشم
که این همه قانون پنبه بود یا که پشم؟!
بلاتریکس نگاهش به گودریک بدوخت
بدو گفت:" بسه بابا دلم سوخت"
بلاتریکس واند خود بر کشید
ز خشمش جرقه زبانه کشید
صدایش را بینداخت در گلو
" که ای سفیدان زحمت کش کوچولو "
"نباشد شما رو تاب هیچ جنگ"
" بهتر است خود روید تا نگفتم جفنگ"
دنیس از دور دویدن گرفت
ولیکن پایش به ردای مینروا گرفت
بیفتاد و چرخید و غلتید و نالید
که " گودریک کجائیی که ذهنم پرید"
بلاتریکس واند بر گلویش نهاد
بدو گفت: داشتی می گفتی ادم با سواد!"
به ناگه خروشید سپاه سفید
ز بازپس گیریش ز دست بلای پلید
شدند روبه رو این دو لشگر سپاه
دماغ بر دماغ و نگاه بر نگاه
خبرنگار: این است انچه در حال اتفاق افتادن در باشگاه مشاعره است...تا بخش بعدی اخبار...گشر باشید!