هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۴
#36

واگاواگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 274
آفلاین
با نام و یاد آنکه بینش و منکرات را نهاد!

پس از ترک غمناک برادر کالین (ره) که نقش آقایی بر همه اهل حال...نه ببخشید اهل بیت آقا ؛داشتند. بر آن شدیم تا راه وی را که هنوز نور آنجایش بر کلاس می درخشد ادامه داده رستگار شویم.

درس امروز را با سخنی از یکی شروع میکنیم

نون و پنیر آوردیم ...دخترتونو بردیم...دختر نمیدیم بهتون ...بیبی تو مال منی!

طریقه ی وارد نهادن در مصطراح با یک و چند آفتابه!

وارد نهادن در مصطراح اصولی بس حیاتی داشته که آن را بر سه دسته ی ذیل نموده اند:

1. با یک آفتابه:
در این طریقه می بایست ابتدا خود را مطهر ساخته
برای مطهر ساختن ابتدا یک الی دو و یا سه کتاب از استاد مرحوم مطهری خریداری نموده(ترجیحا و الزاماً از نشریه آفتابه! کالین ...گراپ....حاجی و شرکا)
سپس کتب را بر پشت خود نهاده سه دور میدهید ... آنها را بدهند کپی کنند.
شما هم اکنون مطهر گشته عاری از هر نوع گناه کبیره و صغیره نموده شده اید.
پس از مطهر شدن ...میبایست نیت کنید که می خواهید بروید به چه نوع عملی!...اگر عملش بزرگ بود! میبایست سه بار سوره ی نقره را قرائت بدون ترتیل و البته با تجوید نموده و سپس به نزدیک ترین پایگاه مقاومت بیسیج مراجعه نموده یک پیشانی بند "ما همه سرباز تو ایم آقا" را با قیمت 2500 گالیون خریداری نموده و سپس برای احترام به مقام شامخ اسخف کلیسای واتیکان ، به نزدیک ترین کلیسای منطقه ی 13 مراجعه نموده و بر محضر پدر آن کلیسای محترم اعتراف فرمایید...خب احتمالاً در حین اعتراف عمل شما به اتمام رسیده و شما میتوانید برای تطهیر مجدد به یکی از شعب انتشارات آفتابه مراجعه نموده یک دست کامل سرویس های بهداشتی مرلین خریداری نموده به منزل برگشته خود را تطهیر نمایید!

2.با دو آفتابه و بیشتر:
در این طریقه شما پس از طی مراحل اولیه ی تطهیر و نیت و اعتراف ( و البته در صورتی که همچنان عملی باقی مانده باشد!) می بایست برای ورود به مکان مقدسی همچون موال! دو آفتابه از اتشاراتی مرکزی آفتابه واقع در شمال سیبری(جایی در روسیه) به یک سفر زیارتی مرقد آقا و شرکا و سپس امام زاده سرژ تانکیان رفته و مبلغ 4800 گالیون نذر کرده و به مسئولین تسلیم نمایید...سپس به سمت منزل برگشته و بدون هیچ گونه تعارف و احتمالی شلوار و مابقی پوشش تحتانی خود را تعویض نموده و پوشش تعویض شده را بدون هیچگونه شک و تردیدی آتش بزنید!(شلوار شما احتمالاً به علت کم آوردن خود به خود از قبل مشتعل شده است و طریقه ی بالا فقط در مورد جنس جین صدق میکند که فالواقع بزرگترین مانع در جماعت قزوین می باشد!

3.بدون آفتابه:

در این طریقه شما به علت داشتن نوعی خاص از عمل که به " استهلال " شهرت داشته فرصتی برای به جا آوری مراسم ورودیه نداشته...به شما توصیه میشود هر چه سریعتر آن را بالا آورده تف نمایید!



خب این هم از طرق ورود مطهر به محضر معظم موال!

سوالات برای جلسه ی آینده:
1. طریقه ی تطهیر به نظر شما باید چگونه باشد؟
2. آیا شرکت نساجی توان لازمه برای پشتیبانی احتمالی را دارا میباشد؟
3. پیشنهادات و انتقادات شما چیست؟(با شرح توضیح مثال دهید!)

مقاله :
یک بار این شیوه را امتحان نموده و گزارشی از آن در یک ذیل بنویسید!


تصویر کوچک شده


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹ شنبه ۷ آبان ۱۳۸۴
#35

واگاواگا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۸ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 274
آفلاین
برادر حمید را دید یکی از جاسمیان که بر روی نیمکت سینه خیز به سمت وی در جریان می بود...کمی لرزه نمود و ریشش را در بیجامه اش چپانید و سعی نمود تا بگریزد...برادر حمید را که میشناسید...او قزوینی است!...پس فکر اضافه نکنید و ادامه اش را بخوانید...از اینجا بگویم که پیکر جاسم نگون بخت در زیر چنگال های خون آلود و دهشتناک برادر ظالم حمید (لعنت ال..علیه) قطعه قطعه گشت!...برادر حمید با چهره ای خشانت بار بلند گشته و به دنبال جاسمی دیگر رهسپارید....وی را از پاچه برگرفت و بر زمین کوفید!... زمانی مگذشت که تعداد اجساد جاسمیان به دویست رسید....سر انجام هنگامی که تنها دو جاسم باقی مانده بود از حالت اهریمنی خارج گشته و مهربان گشت...(وی گمان برده بود برادر کالین امر نمودند دو جاسم یعنی فقط دو جاسم...خودتان بگیرید دیگه)....نور در قرنیه ی چشم سمت چپش ریزش و غلیان بیرونی نموده از ماتحت دو جاسم خارج گشت....به سمت ایشان رفته با یکی دست داد و با یکی دست زد!!..هر دو را صمیمی نموده به راز و نیاز کشانید...از ادعیه های قدیمی برایشان بخواند تا آنان را محو و در معراج برد...همانا دستی رو بر کشید و خود از معراج بیرون جسته هر دو را پیچانید...بر آنان قاه قاه نمود و راهی خارج معراج گشته واند خود را از جیب درونی بیجامه اش بیرون کشیده آن را بر ایشان گرفته زیر لب بقره را گویش نموده پس از حدود سه روز تلاوت با صوت و ترتیل بر آنان آن ورد مبارک را وارد آورده و ریشی از آنان گره بزد که جاسمیان پس از آن بر آن گشتند تا بر سبیل قناعت ورزیده به کار بیل زنی در مزارع سیب زمینی قزوین و البته ارومیه ادامه دهند....


بر گرفته از کتاب خواجه ی ریش دار نوشته ی دهتر(بر وزن دکتر) حمید بسیجیانی اصل گزوینی .... ترجمه و تلخیص به دست نشر آفتابه... ویدا آسلامیه!!


و اما در رابطه با ظهور و نزول این ورد آسمانی که در کتاب آسمانی گرگان (جمع گرگ).... در رابطه با آن سوره ها گفته شده...به قرائت چندی از آیات از سوره ی گشاد اکتفا میورزم!


و گشاد و و ماتحت...والریش و الجهد...و المنقلت العتیاد....والجاسم المهد و القفلت و الآفتابت المصطراح!...خیر الکم الراز و نیاز لریش و لاغیر
(توجه شود که در این نوشته هیچ منظوری برای تمسخر و نعوذبال... زیر سوال بردن کلام الهی نبوده و همگان مستحضرید که کتب ادعیه و دعاها دارای آیات و بخش هستند و بنده تنها قصدم ایجاد فضایی طنز در نوشته بود...اگر در رساندن این قصد کوتاهی نموده و یا موفق نبودم همینحا طلب رحمت و بخشایش کرده و ما را حلال کنید)

که در معنای آن در بین مفسرین اختلافاتی بس عمیق موجود است....عده ای از اهل منقل گویند منظور از این آیه به جا آوردن رسوم شرعی در استعمال دخانیات بوده و سفارش شده است که پس از انجام عمل به مصطراح رفته خود را مطهر کرده تا باشد که رستگار گردیم....ولی اهل قزوین که بسیار هم صاحب نظر هستند ، مخصوصاً بر روی این آیه...می گویند منظور از این آیه ترک عادت بوده و آن را همچون دخانیات مظر خوانیده و اعتیاد آور دانسته اند...و میگویند پس از انجام عادت می بایست معتادی را بسازید و برای هر بار عادت یک مصطراح وقف مسجد محل بنمایید تا سر انجام از بی پولی دست از عادت برکشید....و اما عده ای دیگر نیز از اهل حال...ببخشیییییییید...از اهل ریش هستند که این آیه را مخصوص اهل خود دانسته و بر آن تعصب ناموسی دارند....آنان میگویند این آیه بر آنان تکلیف داشته است که هنگامی که کاری ناپسند همچون انجام عادت و یا استعمال دخانیات انجام میدهید میبایست برای رفع کدورت بین خود و طرفین ریشتان را با ریش آنها وارد گفتگو کرده و کمی از این حال را به ریش که مظهر کیش آنان است رسانیده کمی کیش را نیز در حالیدن خود شریک گردانید....و اما ارتباط این آیه با ورد دو ریش مینوس ایزوتوپ.....گویند پسری از اقل قزوینیان که سرکشی پیشه کرده بود و حاضر به شرکت در آیین عادت نبود....پس از ترد از سوی اهل قزوین بر بیابان گشت...در بین راه به یکی از اهالی ریش برخورده و هوش از سر و دل اهل ریش ببرد.....اهل ریش وی را تور نموده با خود به مقر اهل ریش (در آن زمان قلعه ی فلک لافلاک!).... ببرد...وی را آراستند و آشیانه نهادند...از وی صمیمیت بروز دادند و او را فریفتند...وی پس از چندین بار گولیدگی از سوی آنان و البته شیطان الرجیم...و انجام عادت بر آن گشت تا برای دفاع از خود چاره ای بیاندیشد...در یکی از روز های عید مذهبی بود که متوجه قرائت آن آیه ی مذکور از دهان مبارک امام جماعت اهل گشت....پس از آگاهی از تفسیر آن ورد بر آن گشت تا از آن استفاده نموده و جادویی را شکل نهد....پس از حدود سی سال رنج و مشقت توانست ورد "دوریش مینوس ایزوتوپ را بنا نهاده و در سن 45 سالگی در بستر بیماری گشاد الحلقوم آن را از خود در کرده و دار فانی را نوشید!!!!....



این بود مقاله ی پر بار و پر از خط!!! برادر حمید...به امید آنکه مورد شما را بنماییده باشد....!


تصویر کوچک شده


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹ شنبه ۷ آبان ۱۳۸۴
#34

هرميون جين گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۲۶ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
از زمان های نه چندان دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 284
آفلاین
1:
مري همين جوري دست انداختو 2 تا جاسم برداشت بعد با خودش فكر كرد كه چه جوري ورد رو روشون اجرا كنه مگه ميشد؟...
مري شروع كرد:
ارررر......اررر...خوب دو ريش مينوس ايزوتروپ
در همون لحظه گراپي نزديك شد و گفت مري بذار من بهت ياد بدم
مري:اوه نه متشكرم گراپي سعي خودمو ميكنم
ولي گراپ ول كن نبود تا بلاخره دست مري رو گرفت و گفت نگاه كن اين جوري بايد تكون بدي
قيافه ي مري در حالتي بود كه انگار با نفرين آواداكداورا روبرو شده

گراپي:نگاه كن اينجوري

شترقققققققققققق دارققققققققققققققق

پروفسور:گراپي چي كار كردي عزيزم(فعل معكوس)ها؟

گراپ جاسم هارو تبديل به 2 تا دايناسور كرده بود
بچه ها همه با جيغ از كلاس خارج شدند

پروفسور 2 تا دايناسور رو تبديل به جاسم كرد و بچه ها رو به جاي خودشون بر گردوند و به مري گفت :تكليفتو انجام بده تا مجبور نشدي با 2تا اژدهاي مجاري دنبال دادني بازي كني
مري هم به سرعت چوبشو بلند كرد و 2جاسم رو به هم چسبوند قبل از اينكه گراپ دوباره پيشنهاد كمك بده
2:
ورد ما براي چسبوندن جاسم به يكديگر
ابتدا جاسم هارو ميگيرم سپس يه مقدار متمايل به راستشون مي كنيم بعد به وسيله ي چوب جادو تون كه قبلا چربش كرديد ورد رو روشون اجرا ميكنيم در مورد چگونگي چسبيدن جاسم ها به يكديگر بايد بگم كه اطلاعات اندكي در دسترس ماست ممكن با اجراي اين ورد انرژي اي مثل انرژي بين ذره هاي ملكول (انرژي بين ملكولي)بين دو ريش جاسم ها به وجود بياد كه يكي انرژي منفي و ديگري مثبت دارد به اين ترتيب جاسم ها به هم ميچسبند و در اين بين بايد به قانون پايستگي جاسم كه به اين صورت هم اشاره كنيم
جاسم ها نه به وجود ميايند نه از بين ميرود بلكه از صورتي به صورتي ديگر تبديل ميشوند

به پايان آمد اين دفتر * ديگه بيشتر از اين نميدونم


ما به اوج باز می گردیم و بر تری گریفیندور را عملا ثابت می کنیم...منتظر باشید..


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴
#33

مایکل کرنر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۵ شنبه ۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۲۰ سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳
از دفتر کارآگاهان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 162
آفلاین
1- دو عدد جاسم را با ریش به هم بچسبانید.
مایکل به سمت دو تا جاسم میره و داد میزنه دو ریش مینوس ایزوتروپ و دو تا جاسم بر می گردن و چپ چپ بهش نگاه می کنن. دوباره داد میزنه دو ریش مینوس ایزوتروپ اما اتفاقی نمی افته و یکی از جاسم ها می گه : نفهمیدم می خوای ریشای مارو بهم بچسبونی؟ جاسم دوم : مادر نزائیده!!! جاسم سوم : جاسم سومی وجود ندارد. یک باره دو جاسم به سمت مایکل حمله می کنن و مایکل پا به فرار می زاره. دو جاسم با خشانت به سمت مایکل می دوند و بالاخره بهش می رسن. حالا بهت درسی میدیم که طعم بی ناموسی رو بچشی و دیگه به ریش جاسم ها تجاوز نکنی و ریش هاشونو به سر و صورت مایکل می مالن. نه ... جون مادرت ... بوی گند میده ... حالم بهم خورد ... خفه شدم. کالین به سرعت خودشو به صحنه تجاوز می رسونه : دیفندو!!! جاسم ها از هوا آویزون میشن و مایکل در حالی که سعی می کنه لاخ ریش های جاسم هارو از تو دهنش دربیاره از رو زمین بلند میشه. کالین: خاک بر سرت که گذاشتی به این راحتی بهت تجاوز کنن. آخه پروفسور ایراد از ورد شما ... نخیر ایراد از تو بی عرضه بود. آخه پرفسور... آخه و زهر نجینی ، برو سراغ اون دو تا جاسم اون وری. قربونت برم پروفسور. مایکل به سمت جاسم های جدید میره که دارن سر اینکه محاسن کدوم یکی زیبا تره مشاجره میکنن. دو ریش مینوس ایزوتروپ!!! جاسم ها باز برمیگردن و به مایکل زل می زنن. ای بابا میگم دو ریش مینوس ایزوتروپ!!! دو جاسم به سمت مایکل حمله میکنن. دو ریش مینوس ایزوتروپ!!! جاسم ها نزدیک تر میشن. دو ریش مینوس ایزوتروپ!!!دو ریش مینوس ایزوتروپ!!! جاسم ها در یک قدمی مایکل هستند. دو ریش مینوس ایزوتروپ!!!!! ریش جاسم ها به هم میچسبه. مایکل:

2- یک مقاله در مورد ورد و اینکه چه میشود که ریشها به هم میچسبد بنویسید. (10 خط حداقل)
این ورد از ورد های قدیمی به حساب نمی آید و در واقع بعد از انقلاب آسلامی جادوگران اختراع شده است. سازنده این ورد یکی از بزرگترین رهبران آسلام بوده و زمانی دست به اختراع این ورد میزند که گروهی از بچه آسلامی ها به سراغش میان و اعلام می کنن که بی ریشی در مملکت غوغا کرده است. وی هم این ورد را اختراع کرده و بر بالای منبر دستور می دهد هر بی ریشی را ریش دهند و سپس به ریش بی ریش دیگری بچسبانند تا هر دو قدر ریش بدانند!!!
به هم چسبیدن ریشها همی اساسی دارد بس آسلامی. ریشی که نزد فردی آسلامی و بااعتقاد باشد بسیار محکم و با ایمان است و از صاحب خود اطاعت می کند. زمانی که قصد چسباندن دو ریش را داریم ابتدا باید دو فرد را به جان هم بیاندازیم تا سلولهایی که وظیفه کنترل ریش ها را دارند از کار خود غافل شده و همانا راه را برای تجاوز به ریش باز کنند. سپس ورد دو ریش مینوس ایزوتروپ به سرعت دست به تجاوز زده و جای سلولهای غافل را می گیرند و به این ترتیب کنترل ریش را به عهده گرفته و دستور می دهند به ریش دیگری بشدت و خشانت گره بخورند. (پناه بر ریش مرلین)


تصویر کوچک شده














کارآگاه و بازرس ویژه
----------


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#32

لوییس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۴ جمعه ۱ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ جمعه ۲۲ آذر ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 15
آفلاین
و اما برای جلسه بعد :
1-دو عدد جاسم را با ریش به هم بچسبانید
2-یک مقاله در مورد ورد و اینکه چه میشود که ریشها به هم میچسبد بنویسید 10 خط حداقل



آخ سرم! شما دو تا کی هستین؟
» ما از واحد منکرات قمدن هستیم! تو چرا ریش نداری؟
» نامردا خب چرا میزنین؟ دلم نمیخواد ریش داشته باشم! بیچارم کردین شماها!
اون یکی به بغل دستیش» ببین جاسم این روش خیلی زیاد شده.. به نظر من یه ریشیوسش کنیم حالش بیاد سر جاش نظر تو چیه؟
» بابا اون چوبدستیتو درویش کن حاجی... حاجی جاسم؟ جاسم؟ شما دو تا جاسم هستین؟
_____ دو عدد جاسم ریش دار چوبدستی را رو به صورت لوییس استنلی گرفته و آماده افسون میشوند____ در اینجاست که لوییس به یاد درس موثر و مفید استاد کالین در کلاس بینش جادویی می افته و....
» دو ریش مینوس ایزوتروپ!!!!

بومبب!!!!!!!!

» آیییی... شهید شدم!!! شهید راه آسلام! جاسم 2 به دادم برس!!
» آییی... تیر خورده توی گیجگاهم نمیتونم تکون بخورم.. فکر کنم الان توی بهشت باشیم! اونجا رو نگاه.. یه حوری بهشتی! بدو بریم!
دو جاسم قبل از اینکه بتوانند از جا برخیزند به دلیل تمام شدن خون بدنشان به دیار باقی شتافتند.
لوییس استنلی با ترس و لرز نگاهی به دستانش میکنه» اوخ!!! یادم رفته بود این هفت تیر هارو بذارم جاش چوبدستی وردارم!
تبصره: استنلی به اشتباه به جای چوبدستی از هفت تیر استفاده کرده و اشتباها دو جاسم را تیربار کرده و آنها را کشته است.
تبصره 2: این قبلی برای اونایی بود که نفهمیدم چی شد.
====================================

--------------------------------------------------------
و اما در مورد ورد و ریش های چسبان! تا اونجا که یادمه این ورد از سال 1999 به این طرف وجود خارجی نداشته و اگر هم بوده در اعماق زمین نهفته بود. گویا در همان سال 1999 فردی گراپ نام به منظور اکتشاف و عملیات حفاری و ساخت و طراحی فاضلابهای صنعتی، خانگی و سنت مانگویی به اعماق زمین رفته بود و در آن جا پوست خرسی را دیده و خوش آمده و با خود آورده بود. آن پوست نوشته دست به دست گشت و گشت و گشت و دوباره به مجاری فاضلاب باز گشت.
در آنجا بود که سفری بس طولانی و دراز در اعماق فاضلاب رخ داد و پس از اختلاط با مواد و املاح کاملا طبیعی انسانی و حیوانی و اژدهایی ...
روزی روزگاری در سال 2000 ابو کریوی هنگامی که از فشار توالت تحملش از دست رفته بود با شدت به سمت چاه توالت فرود آمد و از هول حلیم افتاد در دیگ و یا به عبارتی بهتر از هول دستشویی افتاد در چاه توالت! وقتی که از کار خود فارغ شد و بیرون آمد احساس کرد چیزی به یقه مبارکش گیر کرده و پس از مطالعه آن فهمید که بله! این یک پوست نوشته از جنس خرس است که مربوط به 2800 سال قبل از میلاد مسیح میباشد. درون آن نکاتی بسیار پیچیده از آسلام به چشم میخورد و تنها کلمه ای که از بقیه نمایانتر بود افسون " دو ریش مینوس" بود. وی که خود نیز انسانی ریش دار بود در جمع دوستان ریش دارش این افسون را امتحان کرد و تاثیر شگرفی در آن دید. دو تن از یارانش به هوا بلند شدند. و سپس تمامی موهای بدن دیگری به تمامی موهای بدن آن یکی گره خورد. ابوکالین که چنین افسونی را بسیار درخور ستایش یافته بود و برای دشمنان داخلی مناسب میدید یک سال روی آن کار نمود و محصولش "دو ریش مینوس ایزوتروپ" بود که فقط ریشها را به هم پیوند میداد. این افسون را به پسرش کالین آموخت و او نیز از آن بسیار استفاده نمود..
والسلام!




Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#31

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
چسباندن ريش دو تا جاسم:

از اونجاي كه جاسمها خيلي فرزند من يك ساعت تمام دنبالشون دويدم تا اين فكر به ذهنم رسيد:ابتدا يك جاسم نر و يك جاسم ماده (ريش داره ولي كمتر) را پيدا كرده و روبه روي همديگر ميگذاريم.پس از مدتي جاسمها به طور ناخداگاه به يكديگر نزديك مي شوند!وقتي كه فاصله آنها به اندازه مطلوب رسيد به وسيله ورد"دو ريش مينوس ايزوتوپ" ريش دو جاسم به هم مي چسبد

يك مقاله 10 سانتي راجع به ورد "دو ريش مينوس ايزوتوپ":

اين ورد ابتدا در قرون وسطايي به وسيله مردي به نام"آنگولا ايزوتوپ"اختراع شده است.قسمت اول اين ورد يعني"دو ريش مينوس"يعني:دوتا ريش به هم چسبيده و قسمت دوم ورد يعني"ايزوتوپ"از فاميلي مخترعش گرفته شده است!جناب آقاي ايزوتوپ داراي حدود 34 زن عقد كرده و 47 زن صيقه اي بوده اند و تصميم داشتند كه با اختراع اين ورد حق خود را در برابر جاسمها ماده نيز همچون خانمهايشان به جا آورد لذا حدود 3 سال از وقت شريف خود را روي اختراع اين ورد گذاشته اند.يك سال پس از اختراع بزرگشون به طرز مشكوكي ناپديد شده اند روزهاي آخر عمر خود را در قله اورست گذرانده اند!روايت است كه در روز ناپديد شدن ايشون هيچ كدام از زنهايشان در منزل نبوده اند


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۷:۵۹ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#30

شون پن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۱ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۰۳ سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸
از آمریکا،سانفرانسیسکو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
خوب اینم تکلیف من ببخشید ناقصه:
شون میره جلوس دو تا از جاسم ها می ایسته.یکی از جاسم ها یه نگاه به سر و وضع شون میکنه و میگه:این بچه فوفول کیه دیگه!!
شون با خودش فکر میکنه حیف که اینجا کلاسه و گرنه جای ریش اون ها رو از همه چی بهم گره میزد!!!!
به یاد جمله پروفسور می افته که گفته بود یه حمله کوچولو! برای شروع لازمه.
شون یه نگاه به خودش میکنه یه نگاه به جاسم ها....از یه طرف جاسم ها قاطی تر از اونی هستند که بشه باهاشون شوخی کرد!..از طرفی هم باید تکلیف کلاس رو انجام بده.
شون دستی به چونش میکشه و فکر میکنه....ولی چند لحظه بعد دوباره دستش رو با تعجب میکشه به چونش!!
ناگهان چیزی در فکرش جرقه میزنه...مخلوط ریش و تیغ!!!...همون چیزی که لازم داشت.
سریع به جاسم ها اشاره میکنه...اون ها هم مثل دوتا(...)خشمگین بهش نگاه میکنن!
شون سریع دستش رو میبره توی جیب رداش و یه دونه تیغ از توی جیبش درمیاره و ریش و سبیلش رو سریع به فنا میده!!!!!
جاسم ها که از این حرکت غیرمنتظره تعجب کرده بودند تا به خودشون میان شون تیغ رو میذاره توی جیبش.
جاسم اولی:دیدی چیکار کرد؟...ریشش رو زد!!!
جاسم دومی:خونش حلال شد!!!
این رو میگن و حمله میکنن طرف شون...شون دستش رو میکنه توی جیبش و چوب دستیش رو درمیاره و میگه"دو ریش مینوس ایزوتوپ" ولی اتفتقی نمی افته و جاسم ها یقه شون رو میگیرن!!!!
شون: !!!!
به دستش نگاه میکنه و میبینه به جای پوب دستیش تیغ رو درآورده!
قبل از اینکه جاسم اولی با کله بیاد توی صورت شون...شون وقت پیدا میکنه چوبش رو بیاره و سریع فریاد بزنه:دو ریش مینوس ایزوتوپ!!!
دوتا جاسم چرخی میخورن و لحظه ای بعد از ریش به هم میچسبند!


تصویر کوچک شده


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#29

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
به نام آسلام همواره پايدار!!


من:جاسم...جاسم نورممد به جي افت گير داده!
جاسم:هوووووووي آهاي مرتيكه مگه خودت ناموس نيستي...
من:چرا من خودم ناموسم ولي من جاي تو بودم مي رفتم اول نور ممدو مي كشتم بعد با جي افم مي رفتم منكرات خودم رو معرفي مي كردم!

صداي كالين:اگه ميخايد تو بينش و منكرات موفق بشيد دست بذاريد رو نقاط حساس شخص مقابل!!
اين بزرگترين نكته اي بود كه من از كلاس هاي زيباي بينش فرا گرفته بودم و من هم نقطه حساس جاسم رو پيدا كرده بودم و اون چيزي نيود جز عشقش!

دو ثانيه بعد:
جاسم و نورممد در حال كشتن يكديگر!
رهگذر:حاجي....حاجي.....!!!
صداي زاخي:هوووي مگه اينجا ميتينگ پارك ساعيه!جمش كنيد من مدير ميتينگم من وبمسترم!زوهاهااااااااا!!

من: دو ریش مینوس ایزوتوپ!!!


صداي كالين:كاتاليزور اين واكنش چيزي نيست بغير از يك عدد موي گراوپي!
همانا من موي گراپ رو به ريش جاسم چسباندم و با صدايي بلند يك بار ديگه فرياد زدم:
" دو ریش مینوس ایزوتوپ"


اما اتفاقي نيفتاد!!!!!


من:خانم لارا مي تونم جزوتونو قرض بگيرم!
لارا:حتما عزيزم!!!!!

"جزوه لارا
نكته:هيچگاه سعي نكنيد دو فرد مختلف رو بهم گره بزنيد اينكار مساويست با مرگ افراد گره زده شده"

من از بچگي هيچوقت به نكته ها دقت نمي كردم!!


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#28

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
1-دو عدد جاسم را با ریش به هم بچسبانید
کوییرل به سمت دوتا جاسم میره و چوبدستیشو به سمت اونا میگیره و میگه دو ریش مینوس ایزوتروپ هیچ اتفاقی نمیفته خیلی تعجب میکنه بعد یادش میاد که پروفسور گفته باید اول این دوتا جاسم باهم یه درگیری کوچولو داشته باشن پس به یکی از جاسمها میگه:هی تو مگه ندیدی این جاسم بهت چپ نگاه کرد پس توهم بهش چپ نگاه کن.دوتا جاسمها بهم چپ چپ نگاه میکنن ولی فایده نداره کوییرل یکم فکر مکنه و دوباره میگه هی جاسم چرا ریشاتون بهم گره خورده هردو تا جاسم به سمت هم میرن و کله هاشون میخوره بهم و بعد شپلخ و...
کوییرل از فرصت استفاده میکنه و میگه:دو ریش مینوس ایزوتروپ اما قبل از اینکه این ورد به جاسمها بخوره اونها ریشای هم رو کنده بودن ولی به جاش موهای دماغشون به پیچید کوییرل یه نگاهی به جاسمها میکنه و میگه فکر کنم همین خوبه در هر حال موی دماغشون با ریششون یکی شده بود.

2-یک مقاله در مورد ورد و اینکه چه میشود که ریشها به هم میچسبد بنویسید 10 خط حداقل
این ورد یعنی دو ریش مینوس ایزوتروپ در اصل به معنی دوتا ریش را بهم پیوند بده هست البته تا اونجایی که به یاد دارم کسی که این ورد رو ابداع کرد یک شخص بی ناموس و غیر آسلامی بود که با ریش ها مشکل داشت فکر کنم طرف یه چند سالی رو با طالبان زندگی میکرده برای همین از ریش و هر چیزکی به اون مربوط میشده متفر بود یه جا خونده بودم که طرف بعد از فرار از اونجا تمام موهای بدنش رو سوزونده و برای همین نسبت به مو حساسه البته این احتمال رو میدم که چند بارم خاسته ریش جاسم رو با سرژ بهم پیوند بده که تا کنون موفق نشده.
درمورد چطوری این ریشها بهم میچسبن خب وقتی اولین کلملت ورد بر زبونمون جاری میشه یعنی دو ریش مینوس دو تا ریش به فرمان ما ناخودآگاه مثل آهنربا همدیگر رو جذب میکنن و وقتی قسمت آخرش رو میگیم یعنی ایزوتروپ دونه دونه ریشه به هم گره میخورن و تنها راه خلاصی از این ورد از ته تراشیدن ریشهاست و هیچ پادزهریهم نداره.





Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#27

لارا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹
از خانه ريدلها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 202
آفلاین
پروفسور عزیز متاسفانه جاسم های ساخته شده توسط کارخونه خیلی وحشی بودن و من نتونستم بگیرمشون..با اجازه شما دو تاشونو بیهوش کردم تا راحتتر بتونم وردمو اجرا کنم..این دوتا جاسم ریش به هم چسبیده خدمت شما...
و اما گزارش کار من...
همونطور که گفتم جاسم ها رو بدون اینکه آسیبی بهشون بزنیم به آرامی و با مهر و محبت بسیار زیاد بیهوش میکنیم . .
.بعد از بیهوشی هر دوشونو جلومون میذاریم و روی ریش هر دوشون تمرکز میکنیم..این تمرکز باید حتما بصورت همزمان باشه...اگه تمرکز ما ناقص باشه ممکنه اتفاق بد و جبران ناپذیری بیفته و هر دو جاسم بی ریش بشن و وقتی به هوش اومدن ما شرمنده اونا بشیم. .
بعد از اینکه تمرکز ما کامل شد ورد مخصوصو میگیم..دو ریش مینوس ایزوتوپ...اگه اتفاقی نیفتاد عصبانی نمیشیم و حتی به مگسی که روی ریش جاسم اولی در حال گشت و گذاره کوچکترین توجهی نمیکنیم . ورد آواداکداورامونو که تا نوک زبونمون اومده تو دلمون نگه میداریم....چون جاسم ها هم حق زندگی کردن دارن..
دوباره تمرکز میکنیم..مولکولهای دو ریش کاملا با هم همسان هستن و به راحتی با هم ترکیب میشن و یک ریش واحد رو به وجود میارن...
بعد از چند بار تمرکز و گفتن ورد به طرز صحیح ما موفق میشیم دو جاسم به هم چسبیده داشته باشیم.حالا وقتشه که ورد رو روی جاسمهای وحشی ومهاجم اجرا کنیم... بعد از چند بار مورد تهاجم قرار گرفتن توسط جاسمها موفق میشیم وردو به درستی اجرا کنیم.حالا ریش جاسمها رو (که مشترکا ازش استفاده میکنن)میگیریم و میبریم خدمت پروفسور کریوی...


ویرایش شده توسط لارا در تاریخ ۱۳۸۴/۸/۴ ۱۳:۱۰:۱۷

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.