سلام دوستان
توجه کنید ... از بنده دعوت شده تو این تاپیک نمایشنامه بنویسم ! ( در واقع عضو تئاتر هاگزمید بشم ) و من نیز با اجازه ی بزرگترا، از همین پست خودم رو وارد نمایشنامه هاتون میکنم، امیدوارم منو در جمع دلپذیر و فارنهایتی تون بپذیرید !
نام و نام خانوادگی: نارسیسا بلک
نام پدر: رولینگ هیچ اشاره ای نکرده
آیا پدرتان در قید حیات است یا در قید ممات: ممات
سابقه ی بازیگری: عباس کیارستمی یه بار ازم تست بازیگری گرفت ... ولی گفت برو فیلم رو که ساختیم بیا !
داوطلب کدام نقش هستید: همون جدیده ! ماتیلدا !!!
...............................................................................
سدریک رو که در گوشه ای از سالن افتاده بود و به سختی نفس میکشید رو تنها میذاره ...
سدریک همچنان وسط سن دراز به دراز افتاده بود که در سالن تئاتر با صدای قیژ بلندی باز میشه و متعاقبش زن جوانی خوش قد و قامت ! با موهای طلایی که به کمرش می رسید ( بابا همون قیافه ی توصیف شده ی نارسیسا بلک ) خلاصه با وقار خاصی وارد سالن میشه و به طرف سن میره، روی سن وقتی چشمش به سدریک میافته با عجله از اون چند تا پله بالا میره و کنار سدریک زانو میزنه.
نارسیسا: آقا ... آقای محترم
سدریک: هاااااااااااو ( یعنی : ها ؟ )
نارسیسا: حالتون خوبه ؟
سدریک: نااااااااااااا و ( یعنی : نه ! )
نارسیسا بلافاصله سدریک رو برمیگردونه و بعد در حالی که سرش رو نگه داشته بود میگه
- وا شما چتون شده ... کسی اینجا نیست ...
هیچ صدایی نمیاد - چن لحظه بعد نارسیسا چوب دستی اش رو در میاره به طرف سدریک می گیره و میگه : لوکوموتورترانک
سدریک رو هوا به پرواز در میاد و نارسیسا پشت سرش از سالن خارج میشه ...
.............................................
صبح روز بعد
کوییرل وسط سن دست به کمر ایستاده و به تازه واردین که در حال خمیازه کشیدن هستن چشم غرّه میره ... کش دهن همه در رفته، اون به این نیگا میکنه دهنش یه متر باز میشه این به اون ...
کوییرل: ببینم کسی از سدریک نفله شده خبر نداره
همه با دهن باز میگن
- ناااااااااا هاااااااام ( نه، آمیخته به خمیازه )
کوییرل با شنیدن این صدا با خشم چرخی میزنه و پشت به اونها می ایسته، ولی لحظه ای نمیگذره که با صدای قیژ در امیدوارانه بر می گرده، اما به جای سدریک تو تاریکی سالن موهای طلایی بلندی رو می بینه که رو هوا موج می خورد ... زن جوان از وسط صندلی ها میگذره و در حالی که همه با چشم دنبالش میکردن یه راست به طرف سن میره و جلوی کوییرل می ایسته
زن جوان: سلام
کوییرل: سلام جانم شما ؟
زن جوان: من نارسیسا بلک ( مالفوی ) هستم، ناظر این فروم منو فرستاد تا به عنوان بازیگر با شما همکاری کنم
صدای قه قهه از پشت سر به گوش می رسه
کوییرل: عجب که شما رو فرستادن اینجا با ما همکاری کنی
نارسیسا: بله
کوییرل: خب بگو ببینم نارسیسا بلک ماااااالفوی جان ... از تئاتر و بازیگری چیزی سرت میشه ؟
نارسیسا: پیتر جکسون که بهم گفته خیلی بهتر از نیکول کیدمن بازی میکنم ... دیگه نمی دونم به خاطر لوسیوس بود یا ...
کوییرل که با شنیدن اسم پیتر جکسون چشاش گرد شده بود، تته پته کنان گفت: پیت - پیتر جکسون ... تو باهاش کار کردی
نارسیسا: نه اوه - راستش برای فیلم ارباب حلقه ها آگهی داده بود، با لوسیوس رفتیم تست دادیم ... ولی بعد از اینکه بازی ام رو دید، با اینکه تعریف کرد، اما بهم گفت برا نقش فرمانده ی ارکس ها خیلی خوشگلم
کوییرل که تازه دوزاری اش افتاده بود با خودش فکر کرد " اصیل زاده ی مغرور ... ولی هر چی که باشه برای نقش ماتیلدا بهش احتیاج دارم - آره خیلی خوبه، مخصوصا عقل و موهاش جون میده واسه این شخصیت "
کوییرل : خب باشه ... ما برای شخصیت ماتیلدا به یه بازیگر مثل تو احتیاج داشتیم
نارسیسا ( ذوق زده ): وای جون من راس میگی
کوییرل: به جون پیتر جکسون راس میگم ... فقط - فقط یه مشکلی هست
نارسیسا ( با قیافه غم زده ): اوه چه مشکلی ؟!
کوییرل: مشکل این شخصیته که ... راستش ماتیلدا یه دختر دیوونه اس که - که البته بعد در اثر یه شک عاقل می شه
نارسیسا: اوه این که چیزی نیست - اتفاقا خیلی هم جالبه، من قبول میکنم
کوییرل: خوبه خیلی خوبه هیچ کس حاضر نشد این نقش رو قبول کنه، ولی الان ...
نارسیسا: ولی چی باز مشکلی هست
کوییرل: نه نه فقط خبری از این سدریک نیست نمی دونم کدوم گوریه ؟!
نارسیسا: منظورتون همون جوون خوشگله بود، که دیروز وسط سن افتاده بود
( صدای جمع ) : پغ - پیف - واه - اوه - ایش
نارسیسا با تعجب به پشت سرش نگاه میکنه و میگه: تمرین میکنید - کنسرت هم داریم ؟!
کوییرل به بقیه چشم غره میره: نه نارسیس جان اونا معمولا اینجوری با هم ارتباط برقرار میکنن - چخه ساکت ...
کوییرل: خب حالا بگو ببینم از این سدریک خبری داری یا نه ؟
نارسیسا: اوه آره بردمش سنت مانگو
نفس ها تو سینه حبس می شه کوییرل عاجزانه می گه: چی ؟!
........................................
می دونم که چنگی به دل نمی زنه ... ولی خب به بزرگی بزرگان ببخشید، من بیشتر از این قادر به طنز نویسی نیستم و شخصیتم هم که درست مثل شخصیت لونی لاوگود شد ... عجب اعتراف تکان دهنده ای
میبینم که خودتو به سبک لوری(مایک لوری) پرت کردی وسط نمایشنامه اونم بدون اینکه قوانین رو بخونی.ما شخصیت گرفته نشده تو این سالن زیاد داریم بنظرم بهتره یکی از اونا رو برداری مثل کافه دار یا ویلیام ادوارد ولی اگه فکر میکنی نمیتونی خب این ماتیلدا رو میتونیم به سبک ام پی تری بزاریم تو تئاتر در ضمن تا وسطایه نمایشنامت فکر میکردم قراره نقش ماتیلدا اون گاوه تو نمایشنامه کک و نخود سحر آمیز رو بازی کنی که چند وقت پیش تو هالی ویزارد اجرا شد باخودم گفتم بالاخره یکی اون خونده.ای بابا بیخیال در مورد نمایشنامت بنظرم خب بود البته من نمایشنامه هایی رو که تو قصر میزنی رو خیلی دوست دارم چون فضاسازیش عالیه اگه اینجام اونطوری بنویسی که خیلی خوب میشه.سعی بتونی از طنز هم استفاده کنی.موفق باشی
ویرایش شده توسط نارسیسا بلک(مالفوی) در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱ ۲۰:۰۸:۵۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۲ ۱:۲۲:۱۰